< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بيان اقوال درماهيت مكان گفته شد كه مكان درنظر عرف دو اطلاق دارد؛ يكي اينكه مكان « ما يستقرعليه الشي » است وديگر آنكه مكان « چيزي است كه حاوي چيز ديگر باشد » وحكما با توجه به صفات كه براي مكان است اطلاق دوم مكان را پذيرفتند.

تقسيم اجسام بلحاظ اختصاصات :

اگر هيولاي هر جسم را ملاحظه نماييم دوتا صفت دارد يكي اينكه داخل درجسم است وديگري آنكه مخصوص به جسم است، همين طور صورت جسميه هم داخل درجسم است وهم مختص به جسم، امّا سطح وبُعد كه جسم را احاطه نموده اند هرچند مخصوص جسم است ولي داخل درجسم نيست. پس آنچه كه مختص به جسم است گاهي داخل درجسم است وگاهي خارج از جسم.بيان ديگر آنچه كه اختصاص به شي دارد ودر غير آن شي يافت نمي شود يا داخل درجسم است ويا خارج از جسم، واگر داخل درجسم باشد يا هيولي است ويا صورت واگر خارج از جسم باشد يا بُعدي است كه جسم آنرا اشغال كرده است ويا سطحي است كه ملاقات كرده باجسم، حال اين سطح ملاقي گاهي ملاقاتش با احاطه است وگاهي ملاقاتش با محاط بودن است، اينكه ملاقي جسم محيط باشد روشن است مثل مكان متمكن را احاطه كرده است، امّا اينكه ملاقي جسم محاط باشد، بعبارت ديگر متمكن مكان را احاطه نمايد يك مصداق دارد وآن هم فلك نهم است بنا بريك مبنا؛ چرا كه اگر گفتيم مكان بُعد اشغال شده است دراين صورت بُعد كه از سطح فلك هشتم شروع شده وتا سطح بيروني فلك نهم ادامه دارد مكان فلك نهم است، امّا اگر گفتيم مكان سطح است ولو سطح كه احاطه نكرده باشد طبق اين مبنا فلك هشتم مكان فلك نهم است ومحاط آن .ابن سينا گفت مكان سطح ملاقي است كه هر قول را شامل مي شود چه قول كه مكان را سطح محيط مي داند وچه قول كه مكان را سطح محاط بداند.

بيان اقوال : تقسيم كه بيان شد پنج قسم دارد وهريك از اقسام قولي شده درمكان، گويا قائلين به مكان اين تقسيم را ارائه نموده اند وهريك يكي از اقسام را بعنوان مكان انتخاب نموده اند.

قول اوّل : مكان هيولي است؛ چرا كه خصوصيت مكان يكي اين است كه اختصاص به متمكن دارد وديگر اينكه متمكن بر‌آن تعاقب دارد، وهر دو ويژگي بر هيولي صادق است؛ هيولي هم اختصاص به جسم دارد وهم صور بر هيولي تعاقب دارد. ( البته اگر دقيق شويم بايد بگوييم هيولي مكان صورت است نه جسم چرا كه صورت بر هيولي تعاقب دارد نه جسم )

قول دوّم : مكان صورت جسميه است؛ زيرا كه خصوصيات مكان بر صورت جسميه صادق است، يكي از خصوصيات مكان اين است كه حاوي متمكن است خصوصيت ديگر مكان اين است كه اندازه متمكن را تعيين مي كند؛ اگر مكان بزرگ باشد نشان مي دهد كه متمكن برزگ است واگر مكان كوچك باشد نشان مي دهد كه متمكن كوچك است، وصورجسميه هر دو ويژگي را دارد؛ هم حاوي است چون كه فعليت مي دهد به هيولي، قبل از آمدن صورت هيولي گويا پخش وگسترده است مي تواند اين صورت را بگيرد يا صورت ديگر را وقت كه صورت آمد هيولي را در برمي گيرد وصورت ديگر نمي تواند بر آن وارد شود مگر اينكه صورت زايل شود، همين طور صورت است كه اندازه هيولي را معين مي كند، قبل از آمدن صورت هيولي اندازه ندارد.

قول سوّم : مكان بُعد يا ابعاد است كه توسط متمكن اشغال مي شود مثلاًَ ظرف را كه ملاحظه نماييم آنچه كه بين جداره اي دروني آن مي باشد بُعد خالي است واين بُعد مكان آب است مثلاً، اين معنا از مكان را هم عرف تأييد مي كند وهم ويژگي مكان كه تعاقب متمكن باشد بر آن صادق است.

متن : فلما أرادوا أن يعرفوا ماهية هذا الشي‌ء ( مكان كه درباره اش بحث مي كنيم ) و جوهره ( ذات مكان )، فكأنهم قسموا فى أنفسهم ( پيش خود شان )، فقالوا إن كل ما ( امر ) يكون خاصا ( اختصاص دارد ) بالشي‌ء و لا يكون‌ لغيره ( تفسير خاصا بالشيء )، فلا يخلو (الف) إما أن يكون ( امر ) داخلا فى ذاته ( شيء ) ، (ب) أو يكون ( امر) خارجا عن ذاته (شيء )، فإن كان ( امر ) داخلا فى ذاته (شيء )، (1) فإما ان يكون ( امر )‌ هيولاه (شيء )، (2) و إما أن يكون ( امر ) صورته ( شيء )، و إن كان ( امر ) خارجا عن ذاته‌ (شيء )، و يكون مع ذلك ( درعين خارج بودن ) يساويه ( سطح محيط عمق ندارد فقط طول وعرض دارد كه مساوي است با سطح محاط وچيزي بر آن اضافه نكرده است ) و يخصه ( اختصاص دارد به شيء )، فهو ( امر خارجي كه مساوي با متمكن است وخارج از آن ) (1) إما نهاية سطح يلاقيه ( شيء ) و يشغل‌ ( به صيغه اي مجهول : يعني پر مي شود آن امر به مماسه اي اين شيء ) بمماسته و لا يماسه ( امر ) غيره ( شيء ) ، إما محيط و إما محاط مستقر عليه ( يعني متمكن برآن استقرار دارد ) أيهما اتفق ( هركدام باشد اشكال ندارد سطح ملاقي است ) (2) و إما أن يكون بعدا يساوى أقطاره ( شيء )، فهو (شيء ) يشغله ( امر ) بالاندساس ( داخل شدن ) فيه ( امر ) . (الف ) فمنهم من زعم أن المكان هو الهيولى، و كيف‌ لا و الهيولى‌ قابل للتعاقب ( وويژگي مكان اين است كه شيء به عقب شيء ديگر درآن وارد مي شود )، (ب) و منهم من زعم أن المكان هو الصورة و كيف لا و هو أول حاوٍ محدّدٍ، (ج) و منهم من ( افلاطون وپيروان او از اشراقيون ) قال إن المكان هو الأبعاد، فقال إن بين غايات الإناء ( جداره دروني ظرف ) الحاوى للماء أبعادا مفطورة ( يعني عقل بالفطره بر وجود آن حكم مي كند ) ثابتة ( يعني آن ابعاد ثابت است ) ، و أنها يتعاقب عليها الأجسام المحصورة فى الإناء. و بلغ بهم الأمر ( يعني اين مطلب آنقد براي شان مسلم شده ) إلى أن قالوا إن‌ هذا ( اينكه مكان بُعد است ) مشهور مفطور عليه البديهة ( يعني هم مشهور است وهم بديهي )، فإن الناس كلهم يحكون‌ أن الماء فيما بين أطراف الإناء ( جداره ظرف ) ، و أن الماء يزول و يفارق و يحصل الهواء فى ذلك البعد بعينه ( يعني متمكن در آن تعاقب دارد )،

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo