< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

تقابل حركت وسكون بحث دراين داشتيم كه بين حركت وسكون چه نوع تقابل است، گفته شد كه تقابل تضايف وسلب وايجاب نمي تواند باشد. پس بايد يا تقابل تضاد باشد ويا تقابل عدم وملكه، اگر گفتيم كه سكون امر وجودي است با حركت كه وجودي است تقابل تضاد خواهد داشت واگر سكون امر عدمي باشد تقابل حركت وسكون عدم وملكه است، مشهور همين را معتقدا است وابن سينا هم حرف مشهور را قبول دارد. براي اينكه بدانيم بين حركت وسكون تضاد است يا نيست، بايد راهي را طي كنيم كه نشان دهد تضاد است ويا خير، وآن راه اين است كه براي يكي از متضادين حدي را بياوريم وقيود آنرا ملاحظه نماييم اگر مقابل آن حد و قيود براي متضاد ديگر است مي فهميم كه تقابل شان تضاد است. راهي كه دراين جا براي شناخت متضادين وبدست آوردن حد آن بيان شد راه لازم نيست، بلكه يكي از راههاي ممكن است كه درباب جدل جايز است ودر مانحن فيه هم براي شناخت تضاد بين حركت وسكون تضاد جايز است، امّا درباب برهان كه فهم يقيني مهم است اين راه جايز هم نيست.وقت كه راه فوق را رفتيم اگر دوحد مقابله داشت مي فهميم كه حد سكون حد ثبوتي است و با حركت تضاد دارد، امّا اگر دو حد تقابل نداشت مي فهميم كه اين حد كه از اين طريق بدست آمده حد سكون نيست، بلكه لازمه اي حد سكون است وآنچه كه حد سكون است آن امر عدمي است كه اين امر وجودي لازمه اي آن است.

خلاصه : گفته شد كه حد حركت وجودي است لذا بايد ببنيم كه حد سكون وجودي است تا بين حركت وسكون تضاد باشد ويا حد سكون عدمي است تا بين حركت وسكون عدم و ملكه باشد.

قانون : درجاي كه تضاد است مي توانيم حد هريك از ضدين از حد ضد ديگر بدست آوريم به اين صورت كه حد يكي از ضدين را مي آوريم وقيود آنرا ملاحظه مي كنيم اگر مقبلات آن حد وقيودش بر ضد ديگرصادق است مي فهميم كه دوتا محدود ها تضاد دارد، ولي اگر نتوانيم حد يكي از ضدين را از حد ضد ديگر بدست آوريم معلوم مي شود كه محدودها تضاد ندارند، درمانحن فيه نه حدّ سكون از حدّ حركت اخذ مي شود ونه حدّ حركت از حدّ سكون، پس بين حركت وسكون تضاد وجود ندارد.

متن : فلنضع ( اين چنين فرض مي كنيم ) أن السكون المقابل للحركة ( قيد توضيحي است يعني مقابله امر مسلم است ) هو المعنى الصورى ( وجودي ) منهما ( ازدومعناي كه براي سكون گفتيم ) ، و أن حده ( سكون ) هو الدال على كونه ( سكون ) صوريا منهما ( دوحد/ حركت وسكون ) ، فإذا أردنا أن نقايس‌ بين هذا الحد و حد الحركة، وجب ( طبق قانون كه درتضاد داريم كه اكتساب حدي يكي از حد ديگري است ) أن يكون لنا أن نقتضب ( كسب كنيم، ببريم ) إما حد الحركة من هذا الحد ( حد ثبوتي سكون ) أو نقتضب‌ هذا الحد ( حدثبوتي سكون ) من حد الحركة، على ما يوجبه القانون الامتحانى فى اقتضاب ( اكتساب ) حد الضد من حد ضده.لست أقول: إن سبيل التحديد للضد أن نقتضب ( حدضد را ) من حد ضده، فهذا ( اكتساب حد ضد از حد ضد ديگر ) شي‌ء منعنا عنه‌ فى تعليم البرهان ( درباب برهان كه يقين مهم است ) ، و دحضنا ( صحصح : ورخصنا يعني اجازه داديم ) فيه بوجه ما فى تعليم‌ الجدل. بل نقول: إن ذلك و إن لم يكن واجبا و لم يكن‌ طريقا لاقتناص‌ الحد، فهو ممكن.أعنى ( تفسير فهوممكن ) أن يكون حد الضد يوازى به حد ضده ( يعني حد ضد اوّل را داريم وحد ضد دوّم را موازي آن قرار مي دهيم )، و يكون للامتحان‌ ( لامتحانه ن ب ) سبيل إليه ( تضاد ). فإن كان‌ الحدان ( حد حركت وحد سكون ) متضادين‌ و يتقابلان‌ جاز حينئذ ( كه دوحد متقابل ومتضاد است ) أن يكون السكون قنية ( چون فرض اين است كه سكون معناي ثبوتي است ). و إن كان الحدان لا يتقابلان، لم يكن حينئذ ( كه دو حد متقابل نيستند ) هذا المعنى ( معناي صوري وثبوتي ) هو السكون، لأن السكون مقابل‌ الحركة، بل يكون ( معناي ثبوتي ) معنى يلزم معنى السكون، و السكون‌ هو الذي يدل عليه الحد العدمى.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo