< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسي حركت درمقوله اي جده :

بحث در مقولات داشتيم كه حركت در آنها رُخ مي دهد ومقولات كه حركت درآنها نيست. هفت تا از مقولات را بررسي نموديم مقوله هشتم كه بايد بررسي شود مقوله اي جده است.

ابن سينا : مقوله اي جده خودش براي ما روشن نيست چه رسد به حركتش، اگر آنطوري كه رايج است مقوله اي جده را تعريف نماييم حركت در آن راه ندارد بلكه حركت درمكان است واگر به جده نسبت داده مي شود مجازي است.

تعريف رايج جده : نسبه الجسم الي مايشمله ويلزمه في الانتقال؛ مثل اينكه انسان را به لباس كه او را دربرگرفته وملازم اوست درانتقال نسبت دهيم.

اشتمال دوقسم است گاهي ذاتي است مثل پوست بدن نسبت به بدن وگاهي ذاتي نيست مثل لباس نسبت به بدن.طبق اين تعريف درجده حركت نيست، وقت كه انسان راه مي رود تبدل مكان مي يابد، لباس هم به تبع انسان تبدل مكان پيدا مي كند ولي نسبت انسان به لباس تبدل پيدا نمي كند، اگر هم تبدل را به آن نسبت انسان به ... نسبت دهيم مجازي است. خلاصه آنچه كه درواقع است تبدل مكاني جسم ولباس است اگر بگوييم نسبت تبدل دارد مجازي است. پس اولاً ما درباره اي اين مقوله شك داريم وثانياً اگر تعريف رايج را بپذيريم جده حركت ندارد، جسم تبدل مكاني دارد لباس هم به تبع جسم تبدل مكاني دارد ولي نسبت جسم به لباس تبدلي ندارد.بررسي حركت در مقوله اي ان يفعل وان ينفعل

وجه تسميه مقوله اي ان يفعل وان ينفعل : اينكه به اين مقولات گفته نمي شود مقوله اي فعل وانفعال بلكه گفته مي شود ان يفعل وان ينفعل، به اين جهت است كه فعل وانفعال مي تواند دفعي باشد ومي تواند تدريجي باشد، قسم تدريجي آنرا ان يفعل وان ينفعل مي گويند وتدريج را با ان نشان مي دهند بمعناي اينكه فعل واقع شود واينكه انفعال واقع شود.

سوال : آيا درمقوله ان يفعل وان ينفعل حركت وجود دارد يانه؟

جواب : سه وجه براي وجود حركت درمقوله ان يفعل وان ينفعل گفته شده است

وجه اوّل : حركت درمقوله ان يفعل وان ينفعل به اين صورت باشد كه شيء فاعليت ومنفعليت نداشته باشد وآهسته آهسته حركت نمايد كه فعل و انفعال وبه تعبير دقيق تر فعل داشتن وانفعال داشتن ويا فاعليت ومنفعليت را بدست آورد، طبق اين تصوير فعل وانفعال ويا فاعليت ومنفعليت حركت ندارد، بلكه شي مي رود كه فعل وانفعال ويا فاعليت ومنفعليت را بدست آورد. پس فعل وانفعال ويا فاعليت ومنفعليت غايت حركت است. مثل اينكه شي سفيد باشد وبخواهد تسود پيدا كند براي اين منظور لحظه به لحظه حركت نمايد تا برسد به تسود كه مقوله اي ان ينفعل است.

وقت كه شي به سوي تسود حركت مي كند تسود درآخر بدست مي آيد، همين درتسويد، برخي گفته اند كه حركت به سوي تسود حركت درمقوله اي اين ينفعل است وحركت به سوي تسويد حركت درمقوله اي ان يفعل است.

وجه دوّم : مثلاً اگر آتش داشته باشيم وآب كه نه آتش حرارت ايجاد كند و نه آب حرارت را بپذيرد؛ يعني بهم مرتبط نباشد، وبعد آتش را گذاشتيم زير آب كه آتش به تدريج حرارت ايجاد نمايد وآب به تدريج حرارت را بپذيرد، در اين صورت حرارت به تدريج فاعل وآب به تدريج منفعل است.

تذكر : فرق وجه اوّل وجه دوّم دراين است كه در وجه اوّل حركت از نبود فعل به سوي فعل واز نبود انفعال به سوي انفعال است ولي دروجه دوّم حركت در خود تسخن وتسخين است.

وجه سوّم : گاهي انفعال حاصل است وكم كم شدت پيدا مي كند مثلاً در زمستان وقت كه آب مي خواهد گرم شود زود گرم نمي شود ولي وقت كه ولرم شد وبه حالت توسط رسيد گرم شدن وانفعال آب از حرارت سرعت پيدا مي كند، كه انفعال از اوّل است ولي سرعت ندارد وبعد كندي انفعال به سرعت انفعال تبديل مي شود.

متن : و أما مقولة الجدة، فإنى إلى هذه الغاية ( تا اين زمان ) لم أتحققها ( مقوله اي جده / حركت دراين مقوله ). و الذي يقال إن هذه المقولة تدل على نسبة الجسم إلى ما يشمله ( جسم ) و يلزمه ( همراهي مي كند، همراهي بدون انفكاك ) فى الانتقال، فيكون تبدل هذه النسبة على الوجه الأول ( يعني اولاً وبالذات ) إنما هو فى السطح الحاوى و ( تفسيرسطح حاوي‌ : ) فى المكان فلا يكون فيها ( مقوله اي جده ) - على ما أظن – لذاتها ( درذات خودش ) و أولا ( بدون واسطه ) حركة.

و أما مقولة أن‌ يفعل و أن‌ ينفعل، فربما ظُن أن‌ فيهما حركة من وجوه ( متعلق ظن/ متعلق حركت ). (1) من ذلك ( يكي از وجوه ) أن الشي‌ء يكون لا يفعل‌ و لا ينفعل‌ ( مثلاً خورشيد درلباس تأثير نمي گذارد ولباس هم از خورشيد متاثر نيست ) ، ثم يتدرج يسيرا يسيرا إلى أن يصير يفعل أو ينفعل، فيكون أن يفعل و أن ينفعل غاية لذلك التدرج، مثل السواد فإنه غاية للتسود ( چنانچه تسود طبق اين فرض غايت تدرج است ) ، فظن‌ أن فى هاتين المقولتين حركة و (2) أيضا ( يعني هم چنين يكي از وجوه اين است : ) فإنه قد يتغير الشي‌ء من أن لا يكون ينفعل‌ بالجزء ( صحيح : بالحر؛ يعني شي متأثر از حرارت نيست ) أو يفعله ( يعني تاثير درحرارت ندارد ) إلى ( متعلق يتغير ) أن ينفعل بالجزء ( صحيح : بالحر) أو يفعله، و يكون ذلك ( تغيير ) قليلا قليلا فيظن أن ذلك حركة. و (3) ايضا فإن الانفعال قد يكون بطيئا فيتدرج‌ يسيرا يسيرا إلى أن يسرع و يشتد و بالعكس ( اولاً سريع است ومي رود به سوي بطي شدن ) فيظن أن ذلك حركة إلى السرع

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo