< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

جواب دوّم : درجواب اوّل حركت را مشروط به تضاد مبداء ومنتها نديديم وگفتيم بين صغيروكبير تضاد نيست ودرعين حال حركت است، دراين جواب تضاد را بين صغير وكبير اثبات مي كنيم.

توضح مطلب : بين صغير وكبير چه تقابلي مي تواند باشد؟ كسانيكه تضاد را قبول ندارد مي گويد بين صغير وكبير تضايف است كه دراين صورت صغير وكبير با مقايسه درست مي شود واگر مقايسه نباشد صغير وكبير نداريم، وقت چيزي را نسبت چيزي ديگر مقايسه نماييم مي گوييم صغير است واگر همان شي را به چيز ديگر مقايسه نماييم كبير خواهد بود.

ما قبول داريم كه صغير وكبير دربعضي جا تضايف دارد ولي بطور مطلق اين گونه نيست، بلكه دربعض جا بين شان تضاد است مثلاً نامي وذابل فقط در نبات وحيوان است وبقيه موجودات نامي وذابل ندارد، حال وقت كه درنبات وحيوان تضاد را ملاحظه نماييم مي بينيم كه درطبيعت اين طور است كه انسان هاي كوتاه قد داريم كه كوچك تر از آن نيست وهمين طور انسان هاي بلند قدي داريم كه بلند تر از آن نيست، هر چند ممكن است باشد ولي درطبيعت نداريم، يا مثلاً اسپ دركوچكي وبزرگي يك اندازه اي دارد كه در طبيعت كوچك تر وبزرگ تر از آن نداريم. پس درنبات وحيوان غايت خلاف داريم، مبداء ومنتها كه نامي وذابل باشد بين شان غايت خلاف است وتضاد دارند. بنابراين اگر تضاد را درحركت شرط بدانيم صغير وكبير تضاد دارند و مي توانيم حركتي از نمو به سوي ذبول وبالعكس وهمين طور از تخلخل به سوي تكاثف وبالعكس داشته باشيم.

اشكال : طبق اين بيان شما بايد همه اي حركت هاي كمّي را حركت ايني قرار دهيد و حركت هاي كمّي همه اش حركت هاي ايني خواهد بود؛ چرا كه چيزي كه بزرگ مي شود مكان بزرگ تري را مي گيرد وچيزي كه كوچك مي شود مكان كمي تري را مي گيرد.

جواب : دليل ندارد كه درموضوع واحد دوتا حركت جمع نشود، يك موضوع هم مي تواند حركت كمي داشته باشد وهم حركت ايني ويا هم حركت ايني داشته باشد وهم حركت وضعي. موجودي كه نموّ دارد دوتا حركت دارد هم حركت ايني وهم حركت كمّي.

سوال : آيا درمقوله اي اضافه حركت داريم يانه ؟

جواب : جل اضافات تبدل شان دفعي است ولذا حركت را درمقوله اي اضافه نمي توانيم بپذيريم، درآنجاي كه تغيير تدريجي را دراضافه مي بينيم درحقيقت خود اضافه تغيير تدريجي ندارد بلكه معروض آن تغيير تدريجي مي كند وبه تبع آن مقوله اي اضافه تغيير تدريجي مي نمايد.

معروض اضافه مي تواند تمام مقولات نه گانه باشد، وچون در مقولات كم، كيف، اين ووضع حركت است به تبع آن دراضافه حركت است. پس اكثر يا كل اضافات تغيير دفعي دارند واگر دربعض جا تغيير تدريجي باشد اين تغيير تبعي است.اگر جل بمعناي اكثرباشد مي توانيم بگوييم مقوله اي اضافه بر تمام مقولات نه گانه عارض مي شود وقت كه بر چهار مقوله يعني كم، كيف، اين ووضع عارض شود به تبع اين مقولات تغيير تدريجي دارد، ولي وقت كه بر پنج مقوله اي ديگر عارض شود تغيير دفعي دارد.

متن : على ( بجاي ثانياً ) أن الصغير و الكبير اللذين يتحرك فيما بينهما النامى و الذابل، ليسا الصغير و الكبير الإضافى المطلق ( مطلقا، بطوركلي )، بل كأن الطبيعة جعلت للأنواع الحيوانية و النباتية حدودا فى الصغير ( حدود درصغير دارد كه كوچك تر از آن نمي شود ) و حدودا فى الكبير لا يتعداهما و يتحرك ( طبيعت ) فيما بينهما، فيكون العظيم هناك ( درطبيعت ) عظيما على الإطلاق، لا يصير ( بيان علي الاطلاق ) صغيرا بالقياس إلى عظيم آخر فى ذلك النوع، فكذلك‌ الصغير يكون صغيرا بالإطلاق. و إذا كان كذلك ( يعني صغيرصغيرعلي الاطلاق شد وكبيركبيرعلي الاطلاق ودرنتيجه بين شان غايت خلاف ) لم يبعد أن تشاكل المتضادات‌، بل تكون متضادة ( چون شرط تضاد غايت خلاف است كه دراين جا وجود دارد ). فإن قال قائل: إن النمو حركة فى المكان، لأن المكان‌ يتبدل به ( نمو )‌، فالجواب أنه ليس إذا قلنا: إن النمو حركة فى الكم فإن ( جواب اذا ) ذلك ( گفته اي ما ) يمنع فيه أن تكون معه حركة فى المكان، فإنه لا يمتنع أن يكون فى موضوع النمو تبدلان: تبدل كم، و تبدل أين، فتكون فيه ( موضوع نمو ) حركتان معا.

و أما مقولة المضاف، فيشبه أن يكون جل ( كل/ اكثر ) الانتقال فيها إنما هو ( خبريكون ) من حال إلى حال دفعة، و إن ( شرطيه ) اختلف‌ ( اضافه ) فى بعض المواضع، فيكون التغير بالحقيقة و أولافى مقولة أخرى‌ عرضت لها الإضافة، إذ الإضافة من شأنها أن تلحق مقولات أخرى و لا تتحقق بذاتها ( مستقلاً محقق نمي شود ). فإذا كانت‌ المقولة ( مقوله اي كه معروض اضافه شده ) مما يقبل الأشد و الأضعف ( حركت را قبول مي كند ) عرض للإضافة مثل ذلك ( قبول اشد واضعف )، فإنه لما كانت السخونة ( كه كيف است ) مما يقبل الأشد و الأضعف كان الأسخن ( كه اضافه است وبا ابرد مقايسه مي شود همان طور كه ابرد با اسخن مقايسه مي شود ) يقبل الأشد و الأضعف، فيكون موضوع الإضافة ( معروض اضافه ) يقبل و يلزمه‌ ( قبولي است كه لازم هم است، قبول معمولي نيست ) ذلك ( اشد واضعف ) قبولا ( مفعول مطلق يقبل ) أوليا فتكون الحركة فى الأمر العارض ( معروض اضافه ) له ( امر ) الإضافة بالذات و أولا، و للإضافة بالعرض و ثانيا. و أما مقولة الأين فإن وجود الحركة فيها واضح بين‌

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo