< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

گفته شد كه چنانچه حركت بخواهد درجوهر باشد يا درشخص جوهر اتفاق مي افتد يا درنوع جوهر، اگر شخص جوهر عوض شود حركت داريم ولي اين حركت جوهري نيست حركت عرضي است واگر نوع جوهر عوض شود اين حركت نيست كون وفساد است واگر هيولي بخواهد درصورت جوهري حركت كند بايد تحصل داشته باشد يعني صورت را بگيرد؛ چرا كه حركت امر موجود است وموضوع آن هم بايد امر موجود باشد حال كه صورت را گرفت وبالفعل شد آيا درحال حركت صورت باقي است ويا باقي نيست، چنانچه صورت باقي باشد وحركت نمايد اين حركت درعرض است نه حركت درجوهر، واگر صورت عوض شود يا بامكث عوض مي شود ويا بدون مكث، بلكه لحظه به لحظه؛ درصورت كه با مكث عوض نمايد لازم مي آيد كه چند تا كون وفساد داشته باشيم نه حركت مثلا اگر سه تا صورت را عوض نمايد سه تا كون وفساد داريم كه صورت قبلي دفعه باطل وصورت بعدي بجاي آن مي آيد، ودرصورت كه لحظه به لحظه صورت را عوض نمايد لازم مي ايد اولاً تتالي آنات، ثانياً عدم توقف حركت وثالثاً درصورت توقف حركت نامتناهي محصور باشد بين حاصرين كه هر سه باطل است.اشكال : اگر دليل شما درحركت جوهري تمام باشد بايد حركت كيفي هم نداشته باشيم؛ چرا كه درحركت كيفي متحرك به اسم جسم داريم كه دركيف حركت مي كند همان طور كه در حركت جوهري هيولي درصورت جوهري حركت مي كند، حال درحركت كيفي آيا متحرك درشخص كيف حركت مي كند يا درنوع كيف واگر درنوع كيف حركت مي كند با مكث عوض مي كند يا بدون مكث؟ پس همان سه حالت كه درحركت جوهري وجود دارد درحركت كيفي هم وجود دارد واگر دراستدلال درحركت جوهري تمام باشد درحركت كيفي هم جاري مي شود.جواب : متحرك درحركت جوهري هيولي است كه فعليت ندارد مگر اينكه صورت را بگيرد ولي درحركت كيفي متحرك جسم است كه قوامش به كيف نيست برخلاف هيولي كه تقوم وجودي اش به صورت است.بيان مطلب : هيولي تقوم وجودي به صورت دارد، صورت كه بالفعل است والاّ هيولي بدون تحصل خواهد بود ونمي تواند حركت نمايد. پس دائماً بايد صور را بالفعل نگهداريم تا هيولي بتواند حركت كند، حال اگر صورت متبدل شود يا شخصش متبدل مي شود و يا نوع آن، اگر شخصش متبدل شود درحقيقت عوارض عوض مي شود وصورت باقي است، امّا اگر نوع صورت عوض شود لحظه اي كه مي خواهد صورت برود هيولي از بين مي رود واز فعليت مي افتد.ان قلت : بين صورت كه مي خواهد برود وصورت كه مي ايد فاصله نمي شود وهيولي بدون صورت نمي شود؛ مثل ستون خيمه كه هم زمان با برداشتن يك ستون ستون ديگر جاي آن مي آيد.قلت : صورت بايد هميشه بالفعل باشد وقت كه نوع مي عوض شود هم بايد صورت بالفعل باشد ولحظه به لحظه عوض شود و اين سه محذور دارد، يكي تتالي آنات ديگري نامتناهي محصور بين حاصرين باشد وسوم اينكه حركت متوقف نشود.اگر صورت بالفعل نباشد اين محذورات پيش نمي آيد؛ چرا كه آنات بالقوه اشكال ندارد پشت سر هم باشند يا نا متناهي بالقوه محصور بين حاصرين باشد ويا حركت بالقوه نا متناهي باشد.مشكل درحركت جوهري اين است كه متحرك كه هيولي است احتياج به صورت جوهريه بالفعل دارد، حال اگر صورت عوض نشود حركت نيست واگر صورت جوهريه عوض شود سه محذور دارد چرا كه بالفعل است ومي خواهد عوض شود، امّا درحركت كيفي متحرك جسم است كه بالفعل است ومتقوم به كيف نيست، بلكه كيف را بعنوان كمال طلب مي كند نه متقوم، لذا مي شود كيف بالقوه باشد به اين صورت كه كيف تغيير كند وتمام آنات آن بالفعل نباشد، بلكه اجزاي آن بالقوه باشد وجسم كه مي خواهد درآن حركت كند چند تا از اجزاي آنرا دفعه به فعليت مي رساند.خلاصه : متحرك درحركت جوهري هيولي است كه خالي از فعليت است امّا متحرك درحركت كيفي جسم است كه بالفعل است ومتبدل درحركت جوهري صورت جوهري است كه بالفعل است ولي متبدل درحركت كيفي كيف است كه مي تواند بالقوه باشد، بعبارت ديگرجسم درآني بدون كيف نيست ولي دربين دوتبديل آنات وكيف هاي بالقوه داريم ولي صورت جوهري چنين نيست نمي تواند بالقوه باشد ولذا متحرك درحركت جوهري نمي تواند از چند آن بگذرد ولي درحركت كيفي متحرك مي تواند چند آن بالقوه را طي كند. پس فرق است بين حركت جوهري وحركت دركيف. ابن سينا گفت درحركت كيفي تمام اجزاي كيف مي تواند بالقوه باشد چراكه جسم درقوامش احتياج به كيف ندارد، دركمالش احتياج به كيف دارد ولي درحركت جوهري هيولي درقوامش احتياج به صورت جوهريه دارد، امّا برخي از محشين بيان ديگري دارد مي گويد كه اجزاي آنيه مي تواند بالقوه باشد ولي اجزاي وجوديه بايد بالفعل باشد يعني درطول زمان كيف را مي بينيم امّا درطول آنات مي تواند بالقوه باشد، درزمان كيف بالفعل است ولي درآن بالقوه است دراجزاي آنيه فعليت كيف لازم نيست ولي فعليت صورت جوهريه لازم است.

متن : و لا يمكن أن يقال إن هذا القول ( گفته اي كه شما در ردّ حركت جوهري داشتيد ) يلزم أيضا على حركة الاستحالة، و ذلك ( دليل لايمكن ) لأن‌ الهيولى فيما نحن‌ فيه ( حركت جوهري ) محتاجة فى قوامها إلى وجود صورة بالفعل و الصورة ( صورت نوعيه ) إذا وجدت حصلت ( هيولي ) نوعا بالفعل، فوجب أن يكون الجوهر الذي بين الجوهرين ( جوهر مبدا وجوهر منتها ) أمرا محصلا بالفعل ليس بالفرض‌ ( يعني اين چنين نيست كه بالفرض درست شود يعني بالقوه باشد ) و لا كذلك فى الأعراض التي تتوهم بين كيفيتين ( كيف مبدا وكيف منتها ) مثلا، فإنها ( اعراض ) مستغنى عنها فى قوام الموضوع بالفعل.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo