< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث درنفي حركت جوهريه داشتيم، استدلالي را بر اين مدعا آورديم به اين صورت كه حركت بايد موضوع ثابت داشته باشد ولي وقت كه جوهر درخودش حركت مي كند موضوع ثابت نداريم.

ان قلت : درحركت جوهري هم موضوع ثابت داريم؛ چرا كه حركت جوهري به دوصورت متصور است يكي اينكه صورت جوهري دري خودش حركت نمايد كه موضوع ومسافت يكي باشد در اين فرض استدلال شما تمام است وديگر آنكه هيولي درصورت جوهري حركت نمايد دراين صورت استدلال تمام نيست؛ چرا كه موضوع ثابت داريم كه هيولي است ودرصورت جوهري كه مسافت است حركت مي كند وهيچ اشكالي ندارد مثل اين است كه جوهر دركيف حركت نمايد.

اين مطلب را مي توان به صورت ديگر كه اشكالي بر بيان قبل نباشد هم مطرح نمود به اين صورت كه حركت جوهري دوفرض دارد يكي اينكه صورت جوهريه درصورت جوهريه حركت نمايد وديگري آنكه هيولي درصورت جوهريه حركت نمايد، درصورت اوّل استدلال تمام است امّا درصورت دوّم استدلال تمام نيست. بلكه موضوع با مسافت فرق مي كند.

فنقول : ماده موجود نيست كه بخواهد درصورت جوهريه ويا دركم وكيف حركت نمايد، امّا اگر صورت را دركنار ماده در نظر بگيريم در اين صورت مي شود موجود مادي وقت كه درصورت حركت نمايد موضوع ومسافت مي شود يكي كه اشكال دارد ولي اگر دركيف وكم و... حركت كند اشكال ندارد.

اين بيان درماده اي اولي خيلي روشن است ولي درماده ثانيه وقت كه بخواهد صورت ديگري بگيرد دراين جا نوعش عوض مي شود واشكال همان است كه درتبديل نوع بيان شد.اگر حركت جوهريه موجود است بايد موضوع آن هم بايد موجود باشد؛ چون ذات غير متحصل محال است كه حركت كند، بنابر اين اگر ماده موضوع است بايد بالفعل باشد يعني صورت را بگيرد تا حركت نمايد، اگر صورت را بگيرد وقت كه حركت مي كند يا صورت آن تغيير مي كند ويا صورت آن تغيير نمي كند، چنانچه صورت تغيير نكند حركت درعرض است نه حركت درجوهر واگر صورت تغيير كند به دوصورت ممكن است؛ يكي اينكه با مكث صورت عوض نمايد وديگر آنكه دم بدم صورت عوض نمايد.چنانچه با مكث صورت عوض نمايد مثلاً صورت اوّل را داشته بعد از مدتي صورت ديگري گرفته وبعد از مدتي اين صورت را رها نموه وصورت سوم گرفته است، دراين فرض سه نوع داريم با سه صورت تا وقت كه صورت اوّل را دارد حركت نيست وقت كه صورت دوّم را مي گيرد هم فعه مي گيرد. پس حركت نيست كون وفساد است، كه نوع اوّل فاسد مي شود ونوع دوّم بجاي آن مي آيد همين طور نوع دوّم باطل مي شود نوع سوم بجاي آن مي آيد. اگر بگوييم كه دم بدم صورت عوض مي كند، كه درهرلحظه ماده دفعه صورت بعدي را بگيرد دراين صورت تتالي آنات لازم مي آيد.

متن : و نقول أيضا إن‌موضوع ( موضوع عام به كار رفته كه شامل ماده هم بشود چنانچه كه گاهي ماده عام به كار مي رود كه شامل موضوع هم بشود، هرچند اصطلاحاً ماده غير از موضوع است ) الصورة الجوهرية لا يقوم بالفعل ( يعني متحصل نمي شود ) إلا بقبول الصورة كما علمت‌، و هى ( تاكيد مطلب قبل ) في نفسها ( بدون ضميمه اي صورت ) لا توجد الأشياء إلا بالقوة ( يعني وجود شياء است بالقوه ) .و الذات غير المحصلة بالفعل يستحيل أن تتحرك من شي‌ء إلى شي‌ء، فإن كانت الحركة الجوهرية موجودة فلها متحرك ( موضوع ) موجود، و ذلك المتحرك يكون له صورة هو ( متحرك ) بها بالفعل، و يكون جوهرا قائما بالفعل، فإن كان هو الجوهر الذي قبل‌ ، فهو ( مبتدا ) حاصل ( خبر ) موجود إلى وقت حصول‌ الجوهر الثاني لم يفسد ( خبر بعد از خبر ) و لم يتغير فى جوهريته بل فى أحواله، و إن كان جوهرا غير الجوهر الذي فرضت الحركة عنه، و الذي إليه، فيكون قد فسد الجوهر أولا إلى‌ الجوهر الوسط، و تميز إذن‌ جوهران ( جوهر اوّل وجوهر وسط ) بالفعل. و الكلام فيه ( جوهر وسط، صورت وسط ) كالكلام فى الجوهر الذي‌ فرضت الحركة منه‌ ( يعني همان طور كه جوهر اوّل مبداء شد حوهر وسط هم مبداء است تا برسد به جوهر سوّم )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo