< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

گفته شد كه اگر حركت جوهري داشته باشيم يا به اين صورت است كه نوع باقي است وشخص عوض مي شود يا نوع عوض مي شود، اگر شخص عوض شود كه اشكال ندارد ولي حركت درجوهر نيست واگر نوع عوض شود بايد در طول اشتداد جوهرهاي كه بالقوه درمسيرموجود اند بالفعل شود كه اين مستلزم چندين محال است :1. لازم مي آيد تتالي آنات وتتالي آنات مبتني است بر جز لايتجزي كه درجاي خودش ثابت شده چنين جزء نداريم2. بايد بين مبداء ومنتها حركت بي نهايت داشته باشيم كه محصور بين حاصري است ومحال3. حركت نبايد هرگز قطع شود؛ چون كه بي نهايت مسافت داريم، درحاليكه حركت چند روز بشتر طول نمي كشد.

بيان مطلب : اگر قائل شديم كه درحركت جوهري نوع متبدل مي شود بايد در هر آن نوع داشته باشيم غير از نوع ديگر؛ چون بي نهايت نوع بالقوه وجود دارد واگر حركت درجوهر واقع شود انواع بي نهايت بالفعل مي شود ومحذورات فوق لازم مي آيد.

اگر حركت درجوهر بحسب كيفش واقع شود اين محذورات لازم نمي آيد؛ چون نوع عوض نمي شود واگر نوع هم عوض شود يك امر ثابت داريم كه از محذورات جلوگيري مي كند، امّا اگر حركت درخود كيف واقع شود بازهم محذورات فوق لازم مي آيد.ديروز گفته شد كه موضوع حركت بايد امر بالفعل باشد ومسافت حركت بايد امر بالقوه باشد وبه تدريج بالفعل شود؛ مثلاً ما وقت كه درمكان حركت مي كنيم اين هاي بالقوه ـ يعني نسبت المتحرك به مكان ـ را بالفعل مي كنيم، امّا خود مان بالفعل ايم. پس درهرحركتي يك موضوع بالفعل داريم ويك مسافت بالقوه حال اگر جوهردركيف خود حركت كند موضوع جوهر است وبالفعل وكيف مسافت است وبالقوه، امّا اگر جوهر درخودش حركت كند موضوع خود جوهر است وبالفعل ومسافت هم جوهر است وبايد بالقوه باشد. پس بايد جوهر هم بالفعل باشد چون موضوع است وهم بالقوه چون مسافت است، واز آنجاي كه بي نهايت مسافت داريم لازم مي آيد تتالي آنات، بي نهايت محصور بين حاصرين باشد وحركت قطع نشود.ابن سينا مي فرمايد درحركت قانون داريم كه بايد موضوع باقي باشد، اگر حركت جوهري داشته باشيم بايد موضوع ومسافت يكي شود وچون مسافت متغيير است بايد موضوع هم متغير باشد واين خلاف قانون حركت است. خلاصه همه اي حكما معتقد اند كه موضوع حركت بايد باقي باشد ودرحركت جوهري اين قانون حفظ نمي شود. پس حركت جوهري باطل است.اگرجوهر موضوع حركت باشد ودرجوهر حركت نمايد اولاً موضوع حركت باقي نخواهد بود وثانياً اگر بالقوه بالفعل شود سه تا تالي فاسد دارد يكي اينكه بايد تتالي آنات داشته باشيم ديگر اينكه حركت قطع نشو وسوم آنكه اگر حركت قطع شود بايد بي نهايت محصور بين حاصرين باشد.

نكته : توجه به اين مطلب ضرورت دارد كه درحركت كيفي يا بعبارت بهتر حركت جوهر دركيف مسافت بي نهايت بالقوه داريم و اين اشكال ندارد؛ چرا كه جوهر كه بالفعل است در آن حركت مي كند ومي تواند اجزاء متعدد بالقوه را يكباره بالفعل نمايد، امّا درحركت جوهري اجزاء بي نهايت بالقوه اشكال دارد؛ چرا كه متحرك جوهري مي خواهد اجزا خودش را بالفعل نمايد ولذا نمي تواند اجزاء متعدد را يكباره بالفعل نمايد.

متن : و إن كان الجوهر ( نوع جوهر ) لا يبقى مع الاشتداد فيكون الاشتداد قد جلب جوهرا آخر ( نتيجه اي اشتداد اين است كه جوهر ديگري بيايد ). و كذلك فى كل آن يفرض‌ للاشتداد يحدث جوهر آخر، و يكون الأول ( نوع اوّل وقبلي ) قد بطل، و يكون بين جوهر و جوهر. إمكان أنواع جوهرية غير متناهية بالقوة ( چون تقسيم نشده امكان تقسيم است، چنانچه دركيفيات اين گونه است ولي دركيفيات محذور لازم نمي آيد چرا كه جوهر بالفعل دركيف حركت مي كند ) كما فى الكيفيات ( از اين فهميده مي شود كه موضوع حركت كه جوهر است بايد بالقوه باشد ).و قد علم أن الأمر بخلاف هذا ( يعني موضوع بايد بالفعل باشد ) فالصورة الجوهرية إذن تبطل و تحدث دفعة ( قيد هر دو )، و ما كان هذا وصفه فلا يكون بين قوته و فعله ( بين قوه اي حدوث وفعليت حدوث وهمين طور بين قوه اي فساد وفعليت آن ) واسطة هى الحركة.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo