< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 گفته شد كه درحركت شش چيز لازم است، متحرك، محرك، مسافت يا مافيه الحركت، مبدأ يا مامنه الحركت، منتها يا ماليه الحركت وزمان.
 زمان چون مستقلاً مورد بحث واقع مي شود، دراين فصل ازش بحث نمي شود، متحرك هم چون وجودش روشن است مورد بحث قرار نمي گيرد، بحث از محرك گذشت، دراين جا به بحث در مبدأ ومنتهاي حركت مي پردازيم. اگر به تعريف حركت توجه نماييم مي بينيم كه براي حركت بايد ومبدأ ومنتهاي وجود داشته، توضيح مطلب اينكه اولاً حركت كمال اوّل است براي شي كه آن شي كمال ثاني دارد، ثانياً قبل از حركت آن شي حالتي دارد كه نسبت به هردوكمال بالقوه است، وثالثاً وقت كه حركت شروع مي شود آن حالت را ترك مي كند وبه سوي كمال ثاني مي رود. [1]
 جمع سه مطلب اين مي شود كه شي هم مي تواند كمال اوّل داشته باشد وهم كمال ثاني، حالتي كه متحرك با حركت آن حالت را ترك مي كند وبه سوي كمال ثاني مي رود آن حالت مبدأ است، چه اين حالت كمي باشد، چه كيفي باشد، چه وضعي باشد وچه ايني باشد؛ مثلاً درحركت مكاني حالتِ نسبت به مسافت را ترك مي كند وبه سوي كمال ثاني مي رود وقت كه كمال ثاني را بدست آورد اين حالت مي شود متنهاي حركت. خلاصه آن حالت اوّل كه نسبت به هردوكمال بالقوه است مبدأ حركت است وآن حالتي كه شي نسبت به هردوكمال بالفعل است منتتهاي حركت است.
 ازجمع سه مطلب مبدأ ومنتها براي حركت بدست آمد، توجه داريم كه اين سه مطلب تفصيل همان تعريفي است كه براين حركت بيان شد. بنابراين مبدأ ومنتها براي حركت از خود تعريف حركت بدست مي آيد، ونياز به اثبات جدا گانه ندارد.
 مبدأ ومنتهاي حركت تقسيمات مختلف دراد :
 الف) مبدأ ومنتها : گاهي دوضدين است؛ مثل اينكه شي از سفيدي به سمت سياهي حركت كند، كه بين سفيدي وسياهي تضاد است، ومتضادين بين شان غايت خلاف است وقابل جمع نيست، گاهي بين دوضدين است؛ مثل اينكه متحرك از زردي به سوي سبزي حركت نمايد، كه زردي وسبزي تضاد ندارند؛ چرا كه بين شان غايت خلاف نيست، ولي بخاطر نزديكي به دوضد بازهم قابل جمع نيست، اگر هردوبه زردي نزديك بوند به يك اندازه يا به سبزي نزديك بود به يك اندازه قابل جمع بودند. 3. گاهي به امور متقابله نسبت دارد ( نه اينكه ضدين باشد ويا بين دوضد )؛ مثل فلك كه حركت دوراني دارد، اگريك نقطه را شروع حركت درنظر بگيريم دوباره به همان نقطه مي آيد، اين نقطه مبدأ ومنتها است كه نه ضدان است ونه بين ضدان، امّا نسبت دارد به اموري كه به وجهي متقابل اند، از اين جهت جمع نمي شود، از جهت اينكه شروع حركت است غير از جهتي است كه منتهاي حركت است؛ چون شروع وختم جمع نمي شود نقطه شروع وختم جمع نمي شود. (برخي گفته اند كه درفلك مركز ومحيط را مبدأ ومنتهاي بگيريم كه متقابل اند وجمع نمي شود.)
 ب) گاهي متحرك در مبدأ ومنتها سكون پيدا مي كند وگاهي به سرعت وبدون توقف عبور مي كند، درحركت هاي مستقيم چه بسيط باشد وچه مركب از حركات باشد، متحرك در مبدأ ومنتهاي حركت ساكن مي شود، يا كم ويا زياد، امّا درحرت هاي دوراني كه يك نقطه را مبدأ ومنتهاي حركت مي گيريم، متحرك درآن نقطه توقف ندارد، بلكه از آن عبور مي كند ساكن نمي شود.
 متن : و أما تعلق الحركة بما منه‌ و بما إليه فيستنبط من حدها، لأنها(الف) أول كمال يحصل لشي‌ء له كمال ثان ينتهى به ( بواسطه كمال اول) إليه،(ب) و له‌ حالة القوة التي قبل الكمالين،(ج) و هى الحالة التي الكمال الأول تركها و توجه‌ إلى الكمال الثاني [2] و ربما كان ما منه و ما إليه ضدين‌و ربما كانا بين الضدين، لكن الواحد أقرب من ضد، و الآخر أقرب من ضد، و ربما لم‌ يكونا ضدين و لا بين ضدين، و لكن كانا من جملة أمور لها نسبة إلى الأضداد و أمور متقابلة ( عطف تفسيري براين اضداد يا عطف برامور، كه اولي بهتراست) بوجه ما فلا تجتمع معا ( پس مبدأ ومنتها هم كه با اين امورنسبت دارد باهم جمع نمي شود) كالأحوال التي للفلك، فإنه‌ لا يضاد مبدأ حركة منه لمنتهاها لكنها لا تجتمع معا. و ربما كان ما منه و ما إليه مما يثبت الحصولان‌ فيهما زمانا، حتى يكون عند الطرفين سكون، و ربما لم يكن الحصول فيه إذا فرض كأنه حد بالفعل ( درحركت دوراني حد بالفعل نداريم، بلكه بايد فرض كنيم حدي را بالفعل وبگوييم متحرك درآن حد يك آن واشده كه همان مبدأ ومنتها است لذا گفته شده « فيه » باضميرمفرد) إلا آنا كما للفلك، فإن فى حركته ترك مبدأ و توجها إلى غاية، لكن لا وقوف له عند أحدهما.


[1] . همين كه حالت اوّل را ترك مي كند يعني مبدأ دارد و اينكه به سوي كمال ثاني مي رود يعني منتها دار.
[2] . باتوجه به جمع اين سه مطلب مبدأ ومنتها براين حركت بدست، واين سه مطلب درواقع تفصيل همان تعريفي است كه براين حركت بيان شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo