< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 سومّين دليلي كه براي مدعاي « هرمتحركي محرك مي خواهد» اقامه شد جدلي است، كه برآن اشكال شد. وابن سينا اشكال را وارد مي دانست و براي رفع اشكال دليل را بنحوي ديگري ارائه نمود كه از اشكال مصون است وبه گفت اگرمستدل دليل را به اين نحو كه ما بيان نموديم بيان مي كرد اشكال وارد نبود ولي اگر مستدل اين بيان ما را نپذيرد بيان ما دليل مستقلي است وبردليل مستدل اشكال وارد است.
 مستدل به اين صورت استدلال كر كه اگر ما متحرك بالذات داشته باشيم با فرض سكون غيرنبايد ساكن شود، لكن التالي باطل يعني با فرض سكون غير متحرك بالذات ساكن مي شود. پس مقدم هم باطل است يعني متحرك بالذات نداريم.
 تالي اين دليل دوشق دارد كه مستدل متذكر آن نشده، يكي اينكه غير جزء متحرك بالذات باشد وديگر آنكه غير شي بيرون از ذات متحرك بالذات باشد، درصورت دوّم با فرض سكون غير متحرك بالذات ساكن نمي شود. پس نمي توانيم دليل تالي باطل است، امّا درشق اوّل كه غير جزء متحرك بالذات باشد فرض سكون آن مستلزم سكون متحرك بالذات است وتالي باطل است.
 درفرض اوّل سكون غير جايز است ولي سكون آن مستلزم سكون متحرك بالذات نيست ولذا تالي باطل نيست وما نمي توانيم دليل را ادامه دهيم، امّا درفرض دوم سكون غيركه جزء متحرك بالذات باشد محال است ومستلزم سكون متحرك بالذات است كه آن هم محال است وتالي باطل است.
 مستدل هر چند توضيح نداده كه مرادش از غير چيست، ولي از آنجاي كه استدلال را ادامه داده معلوم مي شود كه مرادش از غير شق دوّم است. ومستشكل هم همين فرض مطرح واشكال مي كند ومي گويد كه فرض سكون جزء محال است و از آن محال ديگر كه سكون متحرك بالذات است لازم مي آيد، واين اشكال ندارد؛ چرا كه معناي سكون جزء محال است واز محال ديگر لازم مي آيد اين است كه جزء ساكن نمي شود ولذ كل هم ساكن نمي شود يعني ما متحرك بالذات داريم. پس اين استدلال نتيجه دارد درست مخالف آنچه مستدل بيان نمود.
 مستدل مي گويد از ممكن كه سكون غير باشد سكون متحرك بالذات لازم آيد كه محال است و اينكه ممكني مستلزم محالي باشد درست نيست يعني محال است واين محال از اين جا پيش آمده كه ما متحرك را بالذات فرض كرديم پس متحرك بالذات نداريم.
 اشكال بيان مستدل آن است كه غير را مبهم گذاشته بيان نكرده كه مرادش از غير چيست، اگر مرادش از غير جزء متحرك بالذات است دراين صورت سكون آن جايز نيست واگر مرادش از غير شي بيرون از متحرك بالذات است سكون مستلزم سكون متحرك بالذات نيست. لذا اشكال مستشكل وارد است وشيخ مي فرمايد كه ما جواب قانع كننده از اين اشكال نداريم شايد ديگران داشته باشد، كنايه از اينكه اين اشكال جواب ندارد.
 ابن سينا مي فرمايد لازم نيست كه ما تمام مبادي اين استدلال را اثبات كنيم، يك مقدمه است كه اگر آنرا بتوانيم اثبات كنيم استدلال تمام است، وآن مقدمه اين است كه « هر چيزي كه با فرض سكون غير حركتش متوقف شود آن چيزمتحرك بالذات نخواهد بود ». اين مقدمه را سه جور مي شود بيان كنيم:
 الف) هرچيزي كه ممنتع الحركت شود بافرض سكون غيرش آن چيزمتحرك بالذات نخواهد بود. دراين بيان غير مطلق است.
 ب) هرشي كه ممتنع الحركه شود بافرض سكون غيرش ـ چه آن غيرممتنع الحركه باشد چه غير ممتنع الحركه باشد ـ آن شي متحرك بالذات نيست. اين بيان تعميم همان بيان اوّل است لذا شيخ درعبارت اولي را عين دوّمي مي داند.
 ج) هرچيزي كه ممتنع الحركت شود بافرض سكون غير(جز) كه آن غيرممتنع الحركت است آن چيز متحرك لذاته نخواهد بود.
 توجه داريم كه بيان اوّل عين بيان دوم است، اوّلي مطلق است به عموميت تصريح نشده در دومي به عموميت تصريح شده، بنابراين اگر مقدمه بصورت اوّل صحيح باشد مقدمه بصورت دوّم هم صحيح خواهد بود واگرچيزي بصورت عام صحيح باشد بصورت خاص يعني بصورت سوم هم صحيح خواهد بود. پس بايد مقدمه بصورت خاص كه به بيان سوّم اثبات شود؛ يعني بايد اثبات نماييم كه « هرچيزي كه ممتنع الحركت شود بافرض سكون جزئش كه ممتنع الحركت است آن چيز متحرك لذاته نخواهد بود » ولي اثبات اين مطلب ممكن نيست؛ چرا كه بين مقدم وتالي ملازمه نيست؛ بعبارت ديگر اينكه « آن چيز متحرك لذاته نباشد» صحيح نيست. لذا شيخ مي فرمايد « لوسلم ذلك» اگر پذيرفته شود كه نمي شود.
 متن : فهذا القول ( قول قائل يعني اشكال ) ليس مما يحضرنى له جواب أقنع به، و لا يبعد أن يكون عند غيرى له جواب. و أظن أن مأخذ الاحتجاج لا يلجئ إلى هذا كل الإلجاء،( يعني ما مجبور نيستيم كه كل مبادي را اثبات كنيم، بلكه كافي است كه يك مقدمه را اثبات كنيم ) و ذلك ( اينكه ما مجبور نيستيم كه كل مبادي را اثبات كنيم ) إن كانت هذه المقدمة مسلمة ( يعني درهر دوحال صحيح باشد ) كان ( اي سواء كان ) التسكين ( يعني سكون الغير) محالا أو غير محال، ثم [1] الاحتجاج، ( خبر ان ) أعنى بالمقدمة ( بيان مقدمه اي كه درعبارت بالا آمد) قولنا كل ما تمتنع حركته لفرض سكون‌ فى غيره فليس متحركا لذاته، ( مقدمه بصورت مطلق كه همان بيان اوّل باشد ) و هذا ( يعني اين مقدمه كه خالي از تعميم است ) غير [2] قولنا كل ما ( يعني متحرك لذاته ) تمتنع حركته‌ لفرض سكون فى غيره محال أو غير محال،( شيخ فقط خواسته تعميم را بيان كند خبر كه« لم يكن متحركا لذاته » باشد را نياورده ) حتى لو قلنا كل ما ( يعني متحرك لذاته ) يمتنع أن يتحرك لفرض محال فى غيره ( يعني جزئش ) لم يكن متحركا لذاته، فسلم ذلك، ( جواب لو يعني اين مقدمه را هم قبول كنيم، كه قابل قبول نيست چرا كه لم يكن متحركا لذاته يعني خبرقابل پذيرش نيست.) فصح لنا القول و القياس. ( عطف تفسير) و لكن الشأن ( يعني بحث ) فى صحة هذه المقدمة فليجتهد غيرنا من‌ المتعصبين لهذا الاحتجاج فى تصحيح هذه المقدمة فربما تيسرت له ( ضمير به غيرنا برمي گردد) هذه ( صحت اين مقدمه ) المتعسرة علينا.
 


[1] . تم صحيح است.
[2] . عين صحيح است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo