< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

  صفحه 86 سطر 10 قوله(و لا یکون)
 موضوع: ادامه جواب اول از اشکال بر وجود حرکت توسطیه در خارج
 جواب اول این بود که ما حرکات توسطیه جزئیه در یک حرکت توسطیه که انجام می شود نداریم مگر فرضا، یعنی حرکتی که زید بین المبدا و المنتهی می کند که یک حرکت است تقسیم به حرکات جزئیه متعدده نمی شود مگر در فرض ما والا در واقع، امرِ واحد و غیر منقسم است و گفتیم که این حرکت توسطیه، حرکتی «آنی» است به معنایی که بیان شد. و این اقسام که بالفرض حاصل می شوند (در خارج این اقسام را نداریم) یا بالقوه حاصل اند و ما بر فرض بتوانیم بالفعل کنیم نمی توانیم آن را در «آن» قرار بدهیم پس حرکت توسطیه منقسم به اقسامی نیست. اینگونه نیست که حرکت توسطیه مثل حرکت قطعیه باشد که مجموعه ای از تغییرات را کنار هم جمع کنیم و حرکت به حساب آوریم چون بسیط است لذا اگر تقسیم هم کردیم این اقسام هر کدام در «آن» واقع می شود و هر کدام یک حرکت توسطیه مستقل می شود، آنها را جمع نمی کنیم تا متعدد شود و کلی از آن انتزاع شود.
 (اگر بعد از تقسیم، اقسام را با هم جمع کردی تعدد درست می شود و هر کدام جدای از دیگری می شود و مفهوم کلی انتزاع می شود که آن در ذهن است و مورد بحث ما نیست و قبل از تقسیم، کون فی المکان و بسیط است و اقسامی نیست و کلی نمی باشد)
 اما در یک حالت تعدد است و آن وقتی است که مسافت را متکثر بالفعل کنی و با تکثر مسافت، تکثر نسبت درست کنی و با تکثر نسبت، تکثر حرکت درست کنی یعنی بیان کنی که مسافت متکثر بالفعل است و متحرک با هر قسمت، نسبتی دارد. با قسم اول نسبتی دارد و قطع می شود. با قسم دوم، نسبتی دارد و قطع می شود. با قسم سوم نسبتی دارد و قطع می شود ولی این که تعدد شد حرکت توسطیه نیست بلکه قطعیه است و ما قبول داریم که حرکت قطعیه دارای تعدد است و در خارج موجود است اما علی نحو استمرار و گذر کردن نه به نحو ثبوت.
 سپس مصنف مطلب را دوباره تکرار می کند و می فرماید اگر حرکت، بر موضوع واحد است یعنی مسافت، واحد است و تقسیم نشده یا اگر تقسیم شده هر قسم آن جداگانه لحاظ می شود. حرکت هم روی این موضوع واحد انجام می شود. (پس مسافت، واحد است و تقسیم نشده و حرکت هم با موضوعِ واحد و متحرکِ واحد انجام می شود) در این حالت، حرکت باید واحد باشد و نمی تواند متعددباشد و این در حرکت توسطیه اتفاق می افتد. گاهی مسافت را متعدد می کنی و حرکت در این مسافتهای متعدد واقع می شود و متعددها را لحاظ می کنی و امر کلی انتزاع می کنی و کلی در خارج نیست بلکه در ذهن است. اما اگر متحرک واحد است اولا، و مسافت هم تقسیم بالفعل نشده ثانیا، باید بگویی حرکت، واحد است و متعدد نیست. پس مصنف سعی می کند حرکت را واحد کند حال چه قبل از تقسیمِ مسافت چه بعد از تقسیمِ مسافت. قبل از تقسیم مسافت، حرکت واحد است. این قسم را الان بیان می کند. اما بعد تقسیم مسافت، حرکت واحد است. این قسم جلسه قبل بیان شد.
 وقتی این مطلب تمام می شود حرکت توسطیه را با لون مقایسه می کند چون در مقدمه، مثال به لون زده بود. سپس بیان می کند که اصلا تغییری در حرکت توسطیه اتفاق نمی افتد که توقع تعدد داشته باشیم. قبلا اجازه داد که تغییر حاصل شود ولی گفت این حرکت توسطیه که در «آن» است با حرکت توسطیه که در «آنِ» دیگر است فرق می کند اما الان طوری بیان می کند که اصلا تغییری روی نمی دهد که این تغییرها را باعث مغیِّر حرکت توسطیه ها بگیری. بلکه می گوییم که یک حالت برای حرکت توسطیه است و تغییر و تعدد در آن روی نمی دهد.
  توضیح عبارت
 (و لا یکون المعنی الذی سمیناه آنا هو متکثر فیها بالفعل)
  نسخه صحیح «متکثراً» به نصب است. ضمیر «فیها» به مسافت بر می گردد.
 معنایی را که ما آن را «آن» نامیدیم (که همان حرکت توسطیه است) متکثر نیست در آن مسافت بالفعل، اما تکثر بالقوه دارد. حرکت توسطیه را نمی توان متعدد گرفت چون اگر بخواهد متعدد باشد باید نسبت، متعدد باشد.
 ترجمه: به آن معنایی که ما آن را «آنی» قرار دادیم (چون گفت حرکت توسطیه «آنی» است) آن معنی، در این مسافت، بالفعل متکثر نیست. تکثر بالفعل ندارد ولی تکثر بالقوه دارد. اگر تکثر بالفعل بدهی باز مستقل هستند و تعدد درست نمی شود چون در «آن» قرار می گیرد.
 (لان ذلک لا یتکثر بالفعل الا بتکثر المسافه بالفعل)
 آن معنایی که ما «آنی» قرارش دادیم نمی توانید آن معنی را متکثر کنید مگر مسافت را متکثر کنی، بعد از اینکه متکثر شد چون «آنی» است و هر جزئی در «آن» قرار می گیرد و حرکت مستقل است باز می گوییم حرکتها واحد هستند بله اگر این اجزاء را جمع کنی می توان کلی انتزاع کرد.
 (و اذا لم یکن متکثرا بالفعل و کانت الحرکه علی الموضوع الواحد اعنی المسافه حقا موجوده)
 «لم یکن»: ضمیر به «آن» بر می گردد یعنی به «معنی الذی سیمناه آنا» بر می گردد. (حقا) قید مسافت است و «موجوده» خبر کانت است.
 «و کانت»: حرکتی که بر موضوع واحد انجام می شود موجود است. مراد از موضوع، مسافت است موضوع یعنی محلی که حرکت در آن واقع می شود یا موضوعِ حرکت یعنی متحرک (که بعدا هم مراد از موضوع را متحرک می گیرد) به انسان حمل می شود. انسان، موضوع و موصوف می شود و حرکت، صفت است. گاهی حرکت روی آن واقع می شود که مسافت است و آن را موضوع می گوییم. مصنف، موضوع گفته ولی گاهی متحرک و گاهی مسافت را اراده کرده و چون رایج است که موضوع را بر متحرک اطلاق می کنند لذا هر جا موضوع گفته، مراد متحرک است و اگر مرادش مسافت باشد بلافاصله بعد از آن کلمه (اعنی) می آورد و اینجا هم گفته «اعنی المسافه»
 (و لم تکن کثیره بالعدد)
 ضمیر لم تکن به مسافت بر می گردد.
 کثیر بالعدد یعنی کثیر به شخص نیست. هنوز تقسیمش نکردیم که اشخاص مختلف پیدا کند. کثیر به نوع است اما کثیر بالعددنیست یعنی اگر شما بخواهی در همین مسافت کوتاه، چندین شخصِ از حرکت توسطیه پیدا کنی، می توانی پیدا کنی، و تمام این حرکتهای کثیره تحت یک نوع مندرجند. پس حرکت بین المبدا و المنتهی، نوعی است مشتمل بر اقسام و اشخاص.
  این مسافت یا این حرکت، متکثر بالنوع است یعنی نوع واحدی است که می توانید متکثرش کنید. یعنی تا وقتی که تقسیم را بر آن وارد نکردید شخصِ واحد است. متکثر بالشخص نیست یعنی چند شخص نیست. واحد بالنوع است. اما اگر آن را تقسیم کردید کثیر بالشخص و واحد بالنوع می شود.
 (کانت بالضروره واحده بالعدد)
 «کانت» جواب برای «اذا لم یکن» است و ضمیر آن به حرکت بر می گردد.
 این حرکت بالضروره واحد بالعدد است یعنی حرکت، واحد شخصی است و متعدد نیست که از آن کلی بگیری.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo