< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/04/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حكما درسه چيزاتفاق دارند

بحث دوم: بحث دوم كه اطلاع از آن درتوضيح مقصود لازم است.

حکما: حکما درسه چیز اتفاق دارند:1. تعریف علم؛ 2. شرط معلوم ومعقول بودن؛ 3. شرط عالم وعاقل بودن.

تعریف علم: علم عبارت است از حصول شی برای شی دیگر، که شی اول معلوم یا معقول وشی دوم عالم یا عاقل است.

شرط معلوم یا معقول بودن: شرط معقولیت فقط تجرد از ماده است.

شرط عالم یا عاقل بودن: شرط عاقلیت هم تجرد از ماده است وهم قائم به ذاته بودن؛ چرا که اگر چیزی قائم به ذات نباشد برای غیر حاصل است نه برای خودش، وچیزی که برای خودش حاصل نباشد چیزی دیگر نمی تواند برای او حاصل باشد ودرنتیجه نمی تواند عاقل باشد.

باتوجه به امور سه گانه ی فوق مطالب ذیل روشن می شود:

1. اعراض مجرد می توانند معقول باشند، اما عاقل نمی توانند باشند، چه عرض مادی باشد وچه مجرد؛ چرا که شرط عاقلیت علاوه برتجرد قیام به ذات است واعراض فاقد این شرط اند.

2. صور جوهری حالّه به دلیل عدم تجرد وعدم قیام به ذات نمی توانند عاقل باشند.

3. ماده حاله درماده نیست وقائم به ذات هم است، ولی عالم نیست، چرا که مراد از قائم به ذات که شرط عالم بودن است موجود بالفعلی است که قائم به ذات باشد، ولی ماده موجود بالفعل نیست، فعلیت آن با صورتی مقوم آن است.

اشکال: طبق تعریف علم که حصول ماهیت معلول برای عالم است جمادات باید عالم باشند؛ چرا که ماهیات شان برای شان حاصل است.

جواب: قبلا بیان شد که عالم یا عاقل بودن دو شرط دارد، یکی مجرد بودن دیگری قیام به ذات بودن. وجمادات اولا مجرد نیستند، حال درماده اند؛ وثانیا قائم به ذات نیستند، بلکه صورجمادی قائم به مواد شان. پس صورجمادی قائم به ذات نیست ماهیات جمادی برایش حاصل باشد بلکه هم صور جمادی وهم ماهیات شان حاصل برای ماده وقبلا بیان کردیم که ماده عالم نیست.

بحث سوم: از بیانات گذشته بدست آمد که علم حصول مجرد است برای مجرد قائم به ذاته. اما حصول یا حصول خود شی است ویا حصول صورت شی وحصول خود شی یا حصول ذات عالم است برای خودش ویا حصول ذات غیرعالم است برای عالم. پس درمجموع حصول سه نحو است:

یک. حصول شی با وجود خارجی اش برای موجود مجرد قائم به ذاته، مثل حصول معلول برای علت.

دو. حصول شی مجرد برای خود مجرد قائم به ذاته، به این معنا که ذات عالم از خودش غایت نیست.

سه: حصول صوروماهیت شی برای مجرد قائم به ذاته ویا حصول صورت شی درعقل.

از سه قسم حصول، قسم اول دوم آن را علم حضوری می نامند وقسم سوم را علم حصول.

سوال: ایا هریک از سه نوع حصول برای تحقق علم کافی است؟

جواب: همه حکما قبول دارند که دوقسم اخیر حصول برای تحقق علم کافی است، ولذا گفته اند که علم عاقل به ذاتش عین ذات او ست وعلمش به غیر به حصول صورت غیر برای اوست. اما درقسم اول حصول اختلاف است؛ برخی می گویند حصول وجود خارجی علم است وبرخی چین حصولی را برای تحقق علم کافی نمی دانند.

الثّاني: قد اتّفقوا على أنّ المعتبر في كون الشي‌ء معقولاً تجرّدُه عن المادّة فقط، و في كونه عاقلاً تجرّده عن المادّة وكونُه قائماً بذاته معاً؛ لأنّ ما لا يكون قائماً بذاته يكون حاصلاً لغيره لا حاصلاً لنفسه، و ما لا يكون حاصلاً لنفسه فكيف يكون شي‌ء آخَرَ حاصلاً له؟ و حقيقة العلم إنّما هوحصول شي‌ء لشي‌ء كما مرّ غير مرّة، فلا يجوز كون شي‌ء من الصور والأعراض عاقلاً، و لا يلزم كون المادّة ـ لكونها قائمةً بذاتهاـ عاقلةً؛ لأنّ مرادهم من القائم بذاته أن يكون موجوداً بالفعل و قائماً بذاته، و وجود المادّة في حدّ ذاتها[:بدون گرفتن صورت] ليس بالفعل، بل بالقوّة؛ فإنّ فعليّة المادّة إنّما هو بالصورة المقيمة لها[:ماده] لا بذاتها[:ماده].

و ما قيل ـ من أنّه لو كان حقيقة العلم هو الحصول، لكان كلّ جماد عالماً؛ إذ ما من جماد إلّا وقد حصل ماهيّته له، والمعلوم من كلّ شي‌ء إنّما هو ماهيّته ـ [1]فمندفع بأنّ الصور الجماديّة لمّا كانت قائمةً بموادّها فماهيّاتها كانت حاصلةً لموادّها، لا لأنفسها على ما مرّ.

[3]و أيضاً ما هو شرط في المعقوليّة ـ أعني: التجرّد عن المادة ـ مفقود في الصور الجمادية؛ لكونها مقارنةً لموادّها.

الثّالث: قد تلخّص من تضاعيف ما ذكرنا أنّ حقيقة العلم هي حصول مجرّد لمجرّد قائم بذاته، وذلك الحصول يتصوّر على انحاء ثلاثة:

أحدها: حصول الشي‌ء[:معلوم] بنفس ذاته العينيّة[:خارجيه] لشي‌ء[:عالم] مستقلّ في الوجود بالفعل قائمٍ بذاته حصولاً حقيقيّاً كحصول المعلول بحسب وجوده العينيّ لعلّته.

وثانيها: أن يكون ذلك الحصول حصولاً حكميّاً لا حقيقيّاً، كحصول ذات المجرّد لنفس[:متعلق حصول] ذاته و لا شكّ في كونه[:حصول] حكميّاً راجعاً إلى كون ذات المجرّد غيرَ فاقدة لذاتها.

و هذان القسمان هما المراد بالعلم الحضوريّ، وبهذا الاعتبار[:حضوركه درعلم است] قيل: العلم هو حضور شي‌ء لمجرّد أو عدم عينية شي‌ء عن مجرّد.

وثالثها: حصول شي‌ء بصورته و ماهيّته ـ لا بنفس حقيقته العينيّة ـ لمجرّد قائم بذاته، وهذا هو المسمّى بالعلم الحصوليّ المفسَّر بحصول صورة الشي‌ء في العقل.

و لا شك عند الحكماء و المحقّقين في كفاية كلّ واحدٍ من النحوين الأخيرين من الحصول لتحقق[:متعلق كفايت] العلم، ولذلك[:كفايت هردوقسم اخير] اتّفقوا على أنّ علم العاقل بذاته إنّما هو عين ذاته، و أنّ علمه لغيره هو بحصول صورته في العقل.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo