< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/03/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خداوند تعالي فاعل بالطبع نيست

خداوند تعالی فاعل بالطبع نیست که بدون علم ورضایت جهان را خلق کرده باشد، بلکه جهان را از روی علم ورضایت خلق کرده است؛ چرا که :

اولا، حق تعالی عقل محض است وعقل محض ذاتش عین تعقل است از طرفی مبد أیت برای غیرهم عین ذات حق تعالی است پس تعقل ذات حق تعالی عین تعقل مبدأیت ذاتش برای غیر است، واز آنجای که درمرتبه ذات عقل وعاقل ومعقول واحد است بنابراین حق تعالی تعقل می کند که ذاتش مبدأ غیر است نه غیر ذات او. روشن است که باری تعالی به مبدأیت ذاتش برای غیر راضی هم است.

ثانیا، از آنجای که ذات الهی مبدأ نظام خیر است، لازمه تعقل مبدأیت ذات الهی تعقل نظام خیر است. پس حق تعالی عاقل نظام خیراست؛

ثالثا، تعقل نظام خیر برای ذات الهی بالفعل ست، نه بالقوه، و دفعی است نه تدریجی؛ چرا که حق تعالی بری از قوه است وفعلیت محض. پس این گونه نیست که تعقل نظام خیر برای ذات الهی بالقوه باشد بعد بالفعل شود واین گونه هم نیست که تعقل مبدأیت ذات مقدمه شود برای تعقل نظام خیر تا حق تعالی از تعقل ذات منتقل شود به تعقل نظام خیر ودرعلم الهی انتقال وتدریج باشد، بلکه همان تعقل مبدأیت ذات الهی که عین تعقل ذات الهی است لازمه اش تعقل نظام خیر است؛

رابعا، موجودی که فعلیت محض است وبری از قوه وتدریج علم وقدرت واراده اش عین هم اند؛

خامسا، موجودی که علم وقدرت واراده اش عین هم اند علمش فعلی است. پس تعقل نظام خیر علم فعلی است وعلم فعلی موجب وجود نظام خیر است.

درمقابل موجوداتی که درآن قوه وتدریج است علم وقدرت واراده آنها عین هم نیستند پس صرف علم برای تحقق معلوم شان کافی نیست بلکه علاوه برعلم باید قصد کنند بعد اراده ودرآخرحرکت تا معلوم شان محقق شود.

متن: و قال في "المبدأ والمعاد": «وليس كون[:وجود] الكلّ عنه عن سبيل الطبع، بأن[:تفسيرقبل] يكونَ وجودُ الكلّ عنه لا بمعرفةٍ و لا رضىً منه، وكيف يصحّ هذا[:وجود كل صادرازطبع باشد] و هو عقلُ محضٍ يعقل ذاته؟ فيجب أن يعقل أنّه يلزم وجودُ الكلّ عنه، لأنّه لا يعقل ذاته إلّا عقلاً محضاً و مبدأً أوّلاً. و يعقلُ وجودَ الكلّ عنه على أنّه[:شان/حق تعالي] مبدأه[:كل]، هو ذاته لا غير ذاته؛ فإنّ العقل و العاقل و المعقول فيه واحد، وذاته راضية لامحالة بما عليه ذاته[:بيعني مبدأ بودن ذات براي غير]. ولكن تعقُّله الأوّلُ وبالذات أنّه يَعقلُ ذاتَه الّتي هي لذاتها مبدأ نظام الخير في الوجود، فهو عاقل لنظام الخير في الوجود كيف ينبغي أن يكون[:اي يتحقق]، لا عقلاً خارجاً عن القوّة إلى الفعل، و لا عقلاً منتقلاً من معقولٍ إلى معقولٍ؛ فإنّ ذاته بريئة عمّا بالقوّة من كلّ وجه، على ما أوضحنا قبلُ، بل عقلاً واحداً معاً، ويلزم ما يعقله من نظام الخير في الوجود أنّه[:بيان نظام خير] كيف يمكنه وكيف يكون، وجودُ الكلّ[فاعل يلزم] على مقتضى معقوله؛ فإنّ الحقيقة المعقولة عنده هو بعينها ـ على ما علمت ـ علم و قدرة و إرادة، و أمّا نحن فنحتاج في تنفيذ ما نتصوّره إلى قصد و إلى حركة و إلى إرادة، وهذا لا نحس فيه، ولا يصحّ؛ لبرائته عن الاثنينيّة. انتهى»

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo