< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بالفعل بودن علم اجمالي

اشکال( فان قیل قائل): علم یا تصور اجمالی علم بالقوه است نه بالفعل، منتها قوه ی نزدیک به فعلیت، چرا که علم وقتی فعلی است که معلوم نزد نفس حاضر باشد ولی درعلم اجمالی چنین نیست بلکه معلوم یا صورعلمیه به تدریج حاصل می شوند.

جواب: علم اجمالی علم بالفعل است نه بالقوه، چرا که صاحب علم یقین بالفعل دارد که جواب را می داند، نه یقین بالقوه قریبه یا بعیده. واز آنجای که یقین بالفعل است متعلق یقین که دانستن جواب باشدهم بالفعل است. بعبارت دیگر یقین مطلق نیست یقین به دانستن جواب است وچون یقین بالفعل است علم به جواب هم بالفعل است، نمی شود که یقین بالفعل باشد اما متعلق این یقین که علم به جواب است بالفعل نباشد؛ چرا که اگر علم به جواب بالفعل نباشد، بالقوه باشد جهل به جواب بالفعل خواهد بود ومعنای یقین به علم به جواب این می شود که یقین دارد که مجهول درنزد او معلوم است واین تناقض است ومحال. پس علم اجمالی به جواب دارد، بله تفصیل به ترتیب حاصل می شود.

از عجائب است که وقتی مجیب شروع به جواب می کند همان طور که سائل را تعلیم می دهد خودش را هم به نحو تفصیلی تعلیم می دهد. پس درعین اینکه بالاجمال عالم است بالتفصیل به تدریج عالم می شود با ترتبیب صوروالفاظ که درجواب می آورد.

ویژگی علم اجمالی وتفصیلی: علم تفصیلی یا علم حین الجواب که علم فکری است اولا وقتی کامل می شود که صورعلمیه مرتب شود وثانیا جایگاه این علم نفس است یعنی نفس انسانی به لحاظ ارتباطش با خیال است نه عقل یا عاقله ای انسانی. اما علم اجمالی یا علم قبل الجواب ویا علم بسیط که فاعل ومنشأ علم تفصیلی است اولا صورت واحد است، نه صورمتعدد وثانیا جایگاه آن عاقله است نه نفس انسانی. پس عقل انسانی از جهت بساطت واجمال مثل عقول عالیه است، همان طور که درعقول صورمتعدد نیست بلکه صورواحد علم به معلوم است عاقله انسانی هم با صورواحد عالم به معلوم است. پس علم تفصيلي درجاي است كه نفس باشد وموجودي كه نفس ندارد علم تفصيلي يا علم فكري ندارد.

متن: فإن قال قائل: إنّ ذلك[:علم اجمالي] علم أيضاً[:مثل هرعلم اجمالي ديگر] بالقوّة و لكن قوة قريبة من الفعل، فذلك[:قول قائل] باطل؛ لأنّه لصاحبه يقيناً بالفعل حاصلاً لا يحتاج إلى تحصيله بقوّة بعيدة أو قريبة. فذلك اليقين إمّا لأنّه متيقّن أنّ هذا حاصل عنده إذا شاء علمه، فيكون يتقّنه بالفعل بأنّ هذا حاصل بالفعل تيقّناً به بالفعل؛ فإنّ الحصولَ حصول لشي‌ء، فيكون هذا الشي‌ء[:شي كه مضاف اليه حصول است] الّذي يشير إليه حاصلاً بالفعل؛ لأنّه من المحال أن يتيقّن أنّ المجهول بالفعل معلوم عنده مخزون، فهو بهذا النوع البسيط[به نحواجمال] معلوم عنده، ثمّ يريد أن يجعله معلوماً بنوع آخَرَ[به نحوتفصيلي].

و من العجائب أنّ هذا المجيب[:اسم أن] حين يأخذ[:شروع مي كند] في تعليم غيره[:مخاطب/مفعول اول تعليم] تفصيل[:مفعول دوم تعليم] ما هجس[:خطوركرده] في نفسه دفعةً يكون[:خبرأن] مع ما علّمه[:غير] يتعلّم[:مجيب] العلم بالوجه الثاني[:يعني علم تفصيلي]، فيترتّب[:توضيح بالوجه الثاني] تلك الصور فيه[:نفس] مع ترتّب الفاظه.

فأحد[:علم حين جواب يا علم تفصيلي] هذين[:علم اجمالي وعلم تفصيلي] هو العلم الفكري الّذي إنّما يستكمل تمامَ الاستكمال إذا ترتّب و تركّب. و الثاني[:علم قبل جواب يا علم اجمالي] هو العلم البسيط الّذي ليس من شأنه أن يكون له[:علم بسيط] في نفسه[:يعني بدون ورد به تفصيل] صورة بعد صورة لكن[:بلكه] هو واحدٌ[يك صورت است] عنه تفيض الصور في قابل الصور[نفس]، فذلك[:علم اجمالي] علمُ فاعلٌ للشي‌ء الّذي تسمّيه علماً فكريّاً و مبدأ له[:علم فكري]، و ذلك[:علم اجمالي يا فاعل] هو القوّة العقليّة المطلقة من النفس[:كه مرتبه ازنفس است] المشاكلة للعقول الفعّالة. و أمّا التفصيل فهو للنفس من حيث هو نفس فما[:موجودي] لم يكن له ذلك[:نفس] لم يكن له علم نفساني. انتهى»

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo