< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم فعلي سازنده خارج
بحث درعلم الهی به ماعدا داشتیم. ابن سینا بیان کرد که علم الهی به ماعدا صورمرتسم درذات الهی است واین صورمرتسم که علم الهی است بنحو علم فعلی، نه علم انفعالی.
تعليق: سوال: علم فعلی سازنده خارج است نه بدست آمده از خارج، اما ساختن خارج چه گونه است.
جواب: اطاعت موجودات از علم الهی شبیه اطاعت الات از قوای تحریکی ماست همان گونه که قوای موجودات درعضلات ما بمحض تصمیم آلت را به کار می گیرد بدون نیاز به آلت دیگر، باری تعالی هم با تعقل موجودات را به وجود مي آورد بدون به كار گيري آلت، يعني بمحض تعقل صورت موجودی آن موجود درخارج وجود می گیرد.
متن: تعليق: شَبِّهْ طاعة الموادّ[:مواد كه موجود مي شوند] والموجودات[:موجودكه كمال مي گيرند] لتصوّره[:متعلق طاعت] سبحانه بأن نتصوّر شيئاً، فإذا حصل منّا الإجماع[:تصميم پُر] لطلبه، انبعثت القوّة الّتي في العضلات إلى تحريك تلك الآلات من دون استعمال آلة أخرى في تحريك تلك الآلات. و هذا معنى قوله جل و علا «كُنْ فَيَكُون».
تعليق: درانسان علم عبارت است از حصول صورت موجودات درنفس، به اين معنا كه بنحو انفعالي اثرورسمي از موجودات خارجي درذهن موجود مي شوند نه خود آنها. درباري تعالي علم عبارت است از ارتسام صورموجودات درذات باري، اما نه بنحو انفعالي كه حق تعالي ازموجودات خارجي صوري بگيرد بلكه بنحو فعلي، به اين معنا كه صورموجودات اولا معلول علم ذات به ذات اند وثانيا سازنده موجودات درخارجي است نه بدست آمده از آنها.
متن: تعليق:«العلم هو حصول صور المعلومات في النفس، وليس نعني به[:حصول] أنّ تلك الذوات تتحصل في النفس، بل آثار منها و رسوم. وصور الموجودات مرتسمة في الباري؛ إذ هي[:موجودات] معلولات، و علمه[:باري] بها سبب وجودها».

رساله ي منسوب به ابن سينا: علم به صورخارجي اشيا تعلق نمي گيرد بلكه به صورعلمي اشيا تعلق مي گيرد، به دودليل:
دليل اول: اگر معلوم صورخارجي اشيا باشد، اولا بايد به همه ي اشيا موجود علم داشته باشيم؛ وثانيا بايد به معدومات علم نداشته باشيم، وحال آنكه ما هم به موجوداتي كه دورازدست رس ما است علم نداريم وهم به برخي معدومات علم داريم مثلا مي گوييم خلاء وجود ندارد ومي دانيم كه حكم بر چيزي متوقف است برعلم به آن.
متن: وقال في "رسالة منسوبة إليه": «اعلم: أنّ المعلوم ليس هو الصورةَ الموجودة في الخارج وجوداً عينيّاً؛ لأنّه لوكان[:علم] كذلك[:صورت خارجي باشد][1]لكان كلّ موجودٍ وجوداً عينيّاً معلوماً لنا، [2]و لكُنّا لا نعلم المعدوم؛ لكنّا[:يعني تالي باطل است] نحكم عليه[:معدوم] حكماً تصديقيّاً، كما[:دليل بطلان تالي] نحكم على الخلاء بأنّه غير موجود، فلو[:دليل كما نحكم علي...] لم يكن متصوّراً لنا، لم نحكم عليه بشي‌ء.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo