< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حلول درمحل شرط حضور

بحث درعلم الهي به ماعدا داشتيم. وخواجه نظر شيخ اشراق را مي پذيرد كه علم الهي به ماعدا را حضوري مي داند.

بيان خواجه درشرح اشارات: خواجه براي اينكه بيان كند علم الهي به ماعدا حضوري است مقدمه ي بيان مي كند وبعد مي پردازد بيان واثبات مدعايش.

مقدمه: مقدمه درباب علم نفس است به افعال بي واسطه اش، كه خود متشكل از مدعا ودليل است.

مدعا: نفس همان گونه كه بخودش علم حضوري دارد به افعال بي واسطه اش هم حضوري دارد، مثلا وقتي كه ما خانه ي را مي سازيم اول صورت آن خانه را درذهن خود ترسيم مي كنيم وطبق آن صورت نقشه را رسم مي كنيم وبعد خانه را مي سازيم. صورت ذهني خانه فعل بي واسطه ي نفس است ونقشه ي خانه وبعد خود خانه فعل باواسطه ي نفس است. علم نفس به صورت ذهني خانه علم حضوري است وعلمش به نقشه خانه وخانه خارجي علم حصولي است.

دليل: الف. افعال بدون واسطه ي نفس صادراز نفس اند بدون مشاركت غير،اما صورمتصوره ـ كه اولين بارازشي خارجي مي گيريم ـ وصورمتسحضره ـ كه صورموجود درخازن را احضار مي كنيم ـ با مشارك غير درنفس حاصل مي شوند، به اين معنا كه نفس قابل صورت است ومفيض علم فاعل آن وشي خارجي معد حصول صورت.

ب. علم نفس به صورمتصوره وصورمستحضره حضوري است پس علم نفس به افعال بي واسطه اش بطريق اولي حضوري است.

دردليل فوق مقدمه اول روشن است، فقط مقدمه ي دوم نياز به بيان دارد.

بيان مقدمه دوم: علم انسان به اشيا خارجي از طريق صورعلميه ي آنها است، اما صورعلميه خود شان هم علم اند وهم معلوم، نياز به وساطت صور ديگر ندارند تا معلوم باشند. پس صورمتضاعف نمي شود، بله اعتبارات ما نسبت به ذات وصورمتضاعف مي شود، به اين صورت كه به ذات علم داريم واعتبار مي كنيم علم به ذات را دوباره علم به علم به ذات را وهكذا ويا به صورت علم به آن علم هم علم داريم وهكذا.

متن: بل إنّما يتضاعف اعتباراتك المتعلّقة بذاتك و بتلك الصورة على سبيل التركيب[:متعلق تضاعف]. و إذا كان حالك مع ما يصدر عنك بمشاركة غيرك هذه الحال[:علم حضوري داري]، فما ظنّك بحال العاقل مع ما يصدر عنه لذاته[:بدون واسطه] من غير مداخلة غيره فيه[:بدون مشاركت غير]؟

ان قلت: نفس به صورعلميه علم حضوري دارد به اين دليل كه صورعلميه حال درنفس اند ونفس محل صور، اما افعال نفس بيرون از نفس اند. پس فرق است بين صورعلميه كه حال درنفس اند وافعال نفس كه بيرون نفس اند، صوربه دليل اينكه درنفس اند علم نفس به آنها حضوري است وافعال به جهت آنكه بيرون نفس اند مي شود علم نفس به آنها حضوري نباشد.

قلت: ملاك علم حضوري حضورمعلوم است عند النفس، حال شرط حضورممكن است حلول درنفس باشد وممكن است صدور از نفس باشد، وبلكه حضور آنچه كه صادر از نفس است قوي تر است ازآنچه كه حال در نفس است، چرا كه نفس نسبت به صورحاله نقش قابل را دارد ونسبت به افعالش نقش فاعل را وحصول فعل براي فاعل اقوي است از حصول مقبول براي قابل، به دليل آنكه حصول مقبول براي قابل بنحو امكان است وحصول فعل از فاعل بنحووجوب. وجوب اقوي از مكان است. پس حضورافعال نفس عند النفس اقوي است از حضورصورعلميه حال درنفس واگر علم نفس به صورعلميه حضوري است علم نفس به افعالش بطريق اولي حضوري است.

متن: ولا تظنّن أنّ كونك محلّا لتلك الصورة شرط في تعقّلك إيّاها[:صورت]، فإنّك تعقل ذاتك مع أنّك لست بمحلّ لها، بل إنّما كان كونك محلّاً لتلك الصورة شرطاً في حصول تلك الصورة لك، الّذي[:صفت حصول] هو شرط في تعقّلك إيّاها، فإن حصلت تلك الصورة لك بوجهٍ آخَرَ غير الحلول فيك، حصل التعقّل من غير حلول فيك. ومعلوم أنّ حصول الشي‌ء لفاعله في كونه حصولاً لغيره ليس دون[:كمتر] حصول الشي‌ء لقابله[بلكه حصول شي براي فاعل اقوي است از حصول شي براي قابل]. فإذن المعلولات الذاتيّة للعاقل الفاعل لذاته حاصلة من غير ان تحلّ فيه، فهو عاقل إيّاها من غير أن تكون هي حالّة فيه.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo