< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مناهج اثبات وجود خداوندتعالي
مقصد سوم درباره حق تعالی ومشتمل بر سه بحث است که هرکدام درفصل جدا گانه طرح می شود؛ بحث اول درباره اثبات صانع است ودرفصل اول بيان می شود، بحث دوم درصفات حق است که درفصل دوم طرح می شود وبحث سون درافعال وآثار حق تعالی است ودرفصل سوم بيان می گردد.
فصل اول: اثبات صانع
دراين فصل دلايل که اقامه می شود وجود خداوند تعالی را بمانه أنه واجب الوجود اثبات می کند، نه بما أنه صانع.
دليل(1): درفصل دوم بحث فاعل قارد مختار می آيد، اگر اين دلايل هم صانع را ثابت کند لازم می آيد تکرار؛ چرا که صانع همان فاعل قادر مختار است.
دليل(2): طريقه ی که دردليل اخذ شده واجب الوجود را اثبات می کند، نه صانع را، بعبارت ديگر مناط که باتوجه به آن وجود خداوند اثبات می شود امکان است وامکان ما را به واجب الوجود می رساند.
توضيح مطلب: دلايل که برای اثبات وجود خداوند تعالی ارائه می شود يا از طريق حرکت است وآنچه که اثبات می شود محرک غير متحرک است، يا از طريق حدوث است ومفاد آن اثبات قديم است، ويا از طريق امکان است وآنچه که اثبات می شود واجب الوجود است.
سوال: عنوان مقصد سوم نشان می دهد که می خواهد صانع را اثبات کند، پس بايد دلاليل که اقامه می شود وجود خداوند بما أنه صانع را اثبات کند، چرا دلايل وجود خداوند تعالی بما أنه واجب را ثبات می کند.
جواب: عنوان مقصد سوم فقط گويای اين مطلب است که دلايل اثبات وجود خداوند تعالی براهين انّی است، نه براهين لمّی، امّا اينکه مفاد دلايل چيست نسبت به آن ساکت. پس عنوان مقصد فقط به اين مطلب اشاره دارد که دلايل اقامه شده در باره وجود خداوند تعالی انّی است، اما مفاد اين دلايل اثبات واجب الوجود است.
راههای اثبات وجود خداوند تعالی:
1.طريق متکلمين: متکلمين برای اثبات وجود خداوند تعالی از حدوث استفاده می کند وقديم را اثبات می کند. به اين صورت که موجودات را که ما می بينيم همه حادث اند وهرحادثی نياز به محدث دارد، حال اين محدث يا خودش قديم است ويا حادث است اگر قدم باشد مطلوثابت می شود واگر حادث باشد نياز به محدث ديگر واگر آن محدث حادث قبل باشد دور است واگر محدث ديگر غير از حادث قبل باشد وآن هم حادث ديگر باشد وهکذا تسلسل است ودور وتسلسل هردوباطل است. پس بايد موجود قديم داشته باشيم که خداوندتعالی است.
سوال: می شود موجود قديم داشته باشيم که محدث موجودات حادث باشد ودرعين حال خودش هم محتاج باشند مثل عقول.
جواب: متکلمين عالم عقل را که فلاسفه قبول دارند نمی پذيرد طبق مبنای مکلمين آنچه که قديم است نمی تواند محتاج باشد.
خواجه مبنای متکلمين را که غير از عالم ماده عالم ديگری وجود دارد نمی پذيرد، بلکه موجودات عقلی را هم قبول دارد ولذا منهج متکلمين را برای اثبات وجود خداوند تعالی قبول ندارد.
2. طريق حکمای طبيعی: حکمای طبيعی که از طريق حرکت استدلال می کنند محرک غير متحرک را اثبات می کنند، به اين صورت که موجودات را که ما مشاده می کنيم گاهی حرکت دارند وگاهی سکون وهرحرکت نياز به محرک دارد، محرک ماده جسم نيست چرا که اولا قابل است وقابل نمی تواند فاعل ومحرک خودش باشد وثانيا ماده درتمام اجسام مشترک است واگرسبب حرکت باشد بايد همه ی اجسام هميشه متحرک باشند نه ساکن، چرا که سبب را همواره همراه دارند. هم چنين محرک نمی تواند صورت جسميه باشد والا همه اجسام همواره درحال حرکت می بود چرا که سبب حرکت را هميشه همراه دارند. پس سبب حرکت يا طبيعت وصورت نوعيه است ويا اراده ويا قسر قاسر. در هرصورت اين محرک يا خودش متحرک است ويا متحرک نيست، اگر محرک متحرک نباشد مطلوب ثابت است واگرمتحرک باشد نياز به محرک ديگر دارد وبالاخره باد ختم شود به محرک سماوی چرا كه اجسام طبيعي در ظرف زمان به سر می برند وسازنده زمان افلاک اند، حال که افلاک که محرک اجسام طبيعی است بايد ختم شود به محرک که غير متحرک والا دور يا تسلسل لازم می آيد. ومحرک غير متحرک محرک شوقی است، که درمتحرک شوق ايجاد می کند ومتحرک بخاطر شوق که محرک پيدا کرده حرکت می کند.
ازطرفی افلاک درعين اينکه همه حرکت دورانی دارند اختلاف دارند درسرعت وبط ودرسمت وسوی حرکت، برخی به سمت شرق حرکت می کنند وبرخی به سمت غرب واختلافات ديگری که درجای خودش بيان شده است. پس حرکات افلاک يک جهت وحدت دارند که دورانی بودن باشد ويک جهت اختلاف، از جهت وحدت شان محرک واحد دارد که محرک تمام متحرکات ومبدالمبادی است واز جهت اختلاف شان محرک های غير متحرک متعدد دارد که عقول باشند.
متن: وفيه؛ أي هذا المقصد فصول ثلا ثة:
[الفصل‌] الاوّل فى وجوده‌؛
أي في وجوده من حيث هو واجب الوجود لا من حيث هو صانع لانّ صانعيّته تعالى اعنى كونه فاعلا بالاختيار تثبت فى الفصل الثانى.
وأيضاً الطريقة الّتي اختارها في هذا المطلب إنّما يفيد وجوده تعالى من حيث هو واجب الوجود.
اعلم:أنّ المناهج[راههاي روشن] المشهورة في إثبات الواجب ثلاثة:
الأوّل منهج الجمهور المتكلّمين: وهو النظر في الوجود من حيث هو حادث على ما هو مذهبهم من أنّ علّة الافتقار إنّما هي الحدوث فقط أو الإمكان مع حدوث شطراً أو شرطاً فيحتاج كلّ حادث إلى مُحدِثٍ ويجب الانتهاء إلى محدث غير حادث دفعاً للدّور أو التسلسل.
وهذا المنهج قاصر عن إفادة المطلوب[مطلوب خواجه] ـ أعني: إثبات واجب الوجود لذاته ـ لجواز أن يكون ذلك المُحدِث الغير الحادث ممكناً قديماً فلا يفتقر إلى علّة، فنقطع التسلسل على هذا التقدير و لا يثبت واجب الوجود لذاته، لكن المتكلّمين لايفرقون بين الواجب الوجود لذاته و القديم، فإنّ القديم عندهم لا يفتقر في وجوده إلى غيره فيكون وجوده من ذاته.
الثّاني منهج الحكماء الطبيعيّين: و هو النظر في الموجود من حيث هو متحرّك و متغيّر على ما هو موضوع صناعتهم. وذلك ببيان أنّ الجسم لا يتحرّك بنفسه، بل لا بدّ له من محرّكٍ غيرِ جسميّةٍ كطبيعة أو إرادةٍ أو قاسر، على ما مرّ في مباحث الاعراض.
وهذا المحرّك إذا كان متحركاً لابدّ له من محرّك آخر وينتهى بالآخرة إلى السّماويات، والمحرّكات السماوّية لابدّ من انتهائها إلى محرّكٍ غير متحرّكٍ بوجهٍ من الوجوه دفعا للدوراو التسلسل فيكون تحريكه على سبيل التشويق،



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo