< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/04/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اموردخيل در بيان ماهيت زمان
درباب زمان دومدعا داشتيم: 1. وجود زمان ظاهر است، 2. ماهيت زمان خفی است. مدعای اول که با تنبيه به ويژگی های زمان بيان شد، حال می پردازيم به اثبات مدعای دوم که خفای ماهيت زمان باشد.
شيخ: فهم ماهيت زمان نياز به تبيين هفت امر دارد كه تا اين امورروشن نشود ماهيت زمان فهميده نمي شود:1. آن چيز که درتمام حرکات وجود دارد، متصف می شود به امکان یا امکان نام دارد وقابل قسمت است يا مقدار از يا ذومقدار، 2. آن چيزی که مقدار است ويا ذومقدار غير از مسافت، متحرک وخود حرکت است، 3. اين مقدار که متصف می شود به امکان قائم بنفسه وجوهر نيست، 4. موضوع اين مقدار ماده ی متحرک نيست، 5. موضوع مقدار مذکور امر ثابت هم نيست، 6. موضوع اين مقدار حرکت است، يعنی اين مقدار وصفت حرکت است وزمان نام دارد. 7. زمان مقدار حرکت است بلحاظ تقدم وتاخر که اجزای حرکت از نسبت به مسافت پيدا می کند.
1. بيان امر اول: گفتيم آن چيزی که دخيل درسرعت وبط است، درهمه ی حرکات وجود دارد ومتصف می شود به امکان يا امکان نام دارد قابل قسمت است، وهرامر قابل قسمت يا مقدار است ويا دارای مقدار. پس آن چیز يا مقدار است ويا دارای مقدار ودرهرصورت خالی از مقدار نيست.
2. بيان امر دوم: آن امر که درحرکتی وجود دارد، متصف می شود به امکان وخالی از مقدار نيست اولاً مقدار مسافت نيست، چرا که اگر مسافت باشد بايد درجای که دومسافت مساوی است بايد آن چيز ويا امکان شان هم مساوی باشد، درحاليکه درحرکت سريع وبطی اينطور نيست، مسافت دوحرکت مساوی است ولی آن چيزی که متصف می شود به امکان مساوی نيست، والا دوحرکت تساوی درسرعت وبطء داشت. ثانياً مقدار متحرک نيست، چرا که می شود متحرک برزگ باشد ولی آن مقدار که دخيل درسرعت وبط است برزگ نباشد، مثل فيل که برزگ است ولی سرعت زياد ندارد. وثالثاً خود حرکت هم نيست، چرا که همه ی حرکات درحرکت بودن شان مشترک است ولی درآن مقدار که متصف می شود به امکان اختلاف دارند مثلا دوحرکت سريع وبطی در حرکت بودن شان مشترک اند ولی درآن مقدار شان اختلاف دارند. ورابعاً آن مقدار که متصف می شود به امکان نفس سرعت وبطء هم نيست، بدليل اينکه گاهی دوحرکت سرعت وبطء شان مساوی است ولی آن مقدار شان که متصف می شود به امکان اختلاف دارند مثلا يکی درشب واقع می شود وديگری درروز ويا گاهی دوحرکت سرعت وبط شان اختلاف دارد ولی اين مقدار شان که متصف می شود به امکان متفق است مثلا دوحرکت سریعت وبطی هردو دقيقا درسر ظهر واقع می شوند.
خلاصه: دربحث قبل ثابت شد که مقدار که متصف می شود به امکان وجود دارد، چرا که درسرعت وبط حرکت دوچيز دخيل است یکی مسافت وديگری مقدار که متصف شد به امکان، علاوه بر اين گاهی دوحرکت که درمسافت متفاوفت واقع می شود مثلا يکی درمسافت متقدم وديگری درمسافت متاخر، ولی ما باتوجه به همين مقدار می توانيم اين مسافات را محدود کنيم مثلا وقتی که بگوييم اين دوحرکت بايد درسرظهر تمام شود اين موجب محدود شدن دومسافت می شود.
دراين بحث ثابت شد که آن مقدار که متصف می شود به امکان اولاً مقدار مسافت نيست، ثانياً مقدار متحرک نيست، ثالثاً نفس حرکت نيست ورابعاً خود سرعت وبطء نيست.
3. بيان امر سوم: اين مقدار که متصف می شود به امکان قائم بنفسه يعنی جوهر نيست؛ چرا که: قياس اول: اين مقدار گذرا است وهرگذرای فاسد است پس اين مقدار فاسد است. قياس دوم: اين مقدار فاسد است وجوهرفاسد نيست پس اين مقدار جوهر نيست.واگر جوهر نيست عرض است وهر عرضی موضوع می خواهد.
4. بيان امر چهارم: معروض اين مقدار متحرک يا ماده ی متحرک ( به اين لحاظ که ماده قابل است) نيست، بدليل اينکه گاهی متحرک بزرگ است ولی اين مقدار که متصف می شود به امکان بزرگ نيست. وباتوجه به اين که معروض نهايی عرض جوهر است معروض اين مقدار متحرک است ولی بواسطه امر عرضی ديگر.
5. بيان امر پنجم: معروض اين مقدار که متصف می شود به امکان امر ثابت هم نيست، والا لازم می آيد که اين مقدار مقدار باشد برای آن امر ثابت واز آنجای که موضوع امر ثابت متحرک است متحرک دارای مقدار ثابت می شود که بالوجدان باطل است.
6. بيان امر ششم: معروض اين مقدار هئيت گذرا است واين هئيت گذرا حرکت است که از موضع به موضع ديگر ويا ازمکان به مکان ديگر صورت می گيرد. پس اين مقدار مقدار حرکت است واسم آن زمان است.
متن: و امّا ماهيّته فقد قال الشيخ فى بيانها انّ هذا الامكان قد صحّ انّه منقسم و كلّ منقسم فمقدار او ذو مقدار فهذا الامكان لا يعزى عن مقدار فلا يخلو امّا ان يكون مقدار المسافة فكانت المتساويات فى المسافة متساوية فى هذا المكان لو مقدار المتحرك فكان المتحرك الاعظم اعظم فى هذا مقدار و لكن ليس كل فهو اذن مقدار غير مقدار المسافة و غير مقدار المتحرك و من المعلوم انّ الحركة نفسها ليست ذات هذا المقدار نفسه و لا السرعة و البطء اذ الحركات فى انّها حركات متفقة فى الحركة و فى السرعة و البطء مختلفة فى هذا المقدار و ربّما اختلفت الحركة فى السّرعة و البطء و اتفقت فى هذا المقدار و ربّما اختلفت الحركة فى السرعة و البطء و اتفقت فى هذا المقدار.
فقد ثبت وجود مقدار لامكان وقوع الحركات بين المتقدّم و المتاخّر وقوعا يقتضي مسافات محدودة و ليس مقدار المتحرك و لا المسافة و لا نفس الحركة.
وهذا المقدار لا يجوزان يكون قائما بنفسه و كيف يكون قائما بنفسه و هو مقتضى مع مقدره و كلّ مقتضى فاسد فهو فى موضوع او ذى موضوع فهذا المقدار هو متعلّق بموضوع.
ولا يجوزان يكون موضوعه مادّة المتحرك لما بيّناه فانّه ان كان مقدار مادّة بلا واسطة لكان يصير به اعظم و اصغر فاذن هو فى الموضوع بوساطة هيئة اخرى.
و لا يجوز ان يكون بواسطة هيئة قارّة كالبياض و السّواد و الّا لكان مقدار تلك الهيئة فى المادة يحصل فى المادة مقدارا ثابتا قارا فبقى ان يكون مقدار هيئة غير قارّة و هى الحركة من مكان الى مكان او من وضع الى وضع بينهما مسافة يجرى عليها الحركة الوضعيّة و هذا هو الّذي تسمّيه الزمان.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo