درس شوارق - استاد حشمت پور
94/04/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه دليل ابن سينا
بحث دراين بود كه بين دوحركت مختلف بايد سكون فاصله شود. ابن سينا براي اين مدعا استدلال اقامه كرد ورسيديم به اين جا كه براي حركت اول آن اخر ميل اول وجود دارد وبراي حركت دوم آن اول ميل دوم، ولي آن لاحركت با آن وصول دوتا نيست بلكه آن لاحركت با آن اخر ميل اول يكي است هم چنين آن لاحركت با آن اول ميل ثاني يكي است.
مقدمه نهم: آن اول ميل ثاني با آن آخر ميل اول دوتا است نه يكي.
دليل: اگر آن آخِرميل اول وآن اول ميل ثاني دوتا نباشد لازم مي آيد اجتماع نقضين كه باطل است پس آن آخِر ميل اول وآن اول ميل ثاني دوتا است.
بيان ملازمه: ميل اول يا ميل موصل درآن آخِر وجود دارد يعني مقتضي حصول است، چرا كه آن آخر وقتي آن موصل است كه ميل موصل در آن وجود داشته باشد، والا آن آخر يا آن موصل نخواهد بود. حال چنانچه آن آخِر ميل اول با آن اول ميل ثاني يكي باشد معنايش اين است كه همان ميل موصل كه مقتضي حصول است مقتضي مباينت يا لاحصول هم باشد وحصول با لاحصول تناقض دارد پس ميل موصول نمي تواند هم مقتضي حصول باشد وهم مقتضي لاحصول ودرتنيجه آن آخِر ميل اول با آن ثاني ميل دوم نمي تواند يكي باشد.
ان قلت( لاتصغ...): آن اخري ميل اول وآن اول ميل ثاني يكي است ولي تالي فاسدكه شما گفتيد لازم نمي آيد؛ چرا كه تالي فاسد وقتي است كه يك ميل هم اقتضاي حصول داشته باشد وهم اقتضاي لاحصول ولي مي شود دريك آن دوتا ميل باشد كه يكي اقتضاي حصول وديگري اقتضاي لاحصول داشته باشد، مثل وقتي كه سنگ را به سمت بالا پرتاب مي كنيم كه درحين رفتن دوتا ميل است يكي ميل قسري وديگري ميل طبيعي، درمانحن فيه هم مي شود درحين وصول دوتا ميل باشد كه يك ميل اقتضاي وصول وحصول وديگر اقتضاي مباينت ولاحصول. پس دوتا مثل داريم كه دو اقتضا دارد واين اشكال ندارد.
قلت: يك متحرك نمي تواند دريك آن دوتا ميل داشته باشد كه يكي اقتضا وصول وحصول را وديگر اقتضا كند مياينت ولاحصول كند، چرا كه حصول ولاحصول متناقض اند ونمي دريك جا جمع نمي شوند. ودرسنگي كه به سمت بالا پرتاب مي شود هم فقط ميل قسري وجود دارد وميل طبيعي مغلولب ميل قسري است، بله مبدأ ميل طبيعي وجود دارد كه با زوال ميل قسري ايجاد ميل مي كند، چنانكه در آب وقتي حرارت وجود دارد برودت وجود ندارد بلكه مبدأ برودت وجود دارد، وبا زوال حرارت برودت ظاهر مي شود.
مقدمه دهم: حال كه آن آخِر ميل اول يا آن ميل موصل با آن اول ميل ثاني يا آن ميل مباينت دوتا است، دواحتمال دارد يا آن ميل موصل موصل است زمانا ويا ميل موصل مصل است آناً.
اگر ميل موصل كه گفتيم درآن آخر وجود دارد موصل باشد زمانا يعني حصول وموصليت زماني طول بكشد ولو اندك روشن است كه سكون فاصله شده بين دوحركت؛ چرا كه وصول و لاحركت كه ادامه دارد سكون است.
اگر ميل موصل موصل باشد آناً بايد بين آن موصل وآن مباينت زمان فاصله باشد، چرا كه تتالي آنات محال است.
ابن سينا: نزديك تر به حق اين است كه موصليت زماني طول مي كشد حد اقل دولحظه طول اين مي كشد واين موصليت لاحركت است وسكون، امّا ما موصليت آني را طرح كرديم تا شبه ي عدم سكون را كه درفرض دوآن بود باطل كنيم.
تذكر(1): استدلال ابن سينا خيل شبيه به دليل اول مانعين است، ولي مانعين بخاطر اينكه ميل را مطرح نكردند، نتوانست ثابت كند كه آن وصول غير از آن مباينت است، امّا شيخ با اثبات ميل درهرحركت ثابت كرد كه آن وصول غير از آن مباينت است واستدلال را ادامه داد.
تذكر(2): ثقل دليل شيخ روي دوش دومقدمه است، يكي اينكه درهرحركتي ميل وجود دارد وديگرآنكه ميل درآن وجود دارد ودرتنيجه درآن وصول وآن مباينت ميل وجود دارد.
متن: و أمّا الآن الّذي فيه[آن] أوّل وجود الميل الثانى فليس هو[آن] الآن الّذي فيه[آن] آخر وجود الميل الاوّل الّذي بيّنا أنّه يكون[ميل] فيه[آن] موجوداً عند ما يكون موصلاً.[1] فان كان يبقى موصلا زمانا فقد صحّ السّكون [2]وإن كان لا يبقى موصلا إلّا آناً فليس ذلك الآن آخِرَ، إلّا أن يكون ما هو له آخر موجودا فيه اذ ما هو اخر له هو موصل و الموصل لا يكون موصلا و هو غير حاصل. و إنّما لم يكن الآنان واحداً لأنّ الشي‌ء لا يكون في طبيعته ما يوجب[يعني مقتضي] الحصول و ما يوجب[يعني مقتضي] اللّاحصول معاً، فيكونَ [حتي أن يكون] طباعه[ميل موصل] يقتضي أن يكون فيه اقتضاء بالفعل و أن لا يكون اقتضاء بالفعل. فاذن آن آخر الميل الأوّل غير آن أوّل الميل الثانى.
ولا نضع الى من يقول انّ الميلين يجتمعان فكيف يمكن ان يكون شي‌ء فيه بالفعل مدافعة جهة او لزومها و فيه بالفعل التّنحى عنها فلا تظن انّ الحجر المرمىّ الى فوق فيه ميل الى اسفل البتة بل مئيد من شانه ان يحدث ذلك الميل اذا زال العائق و قد يغلب كما انّ فى الماء قوّة و مبدأ يحدث البرد فى جوهر الماء اذا زال العائق و قد يغلب.
فقد بان ان الانين متباينان و بين كل اينن زمان.
والاشبه ان يكون الموصل يبقى موصلا زمانا لكنّا اخذناه موصلا آنا ليكون اقرب الى الموجب لعدم السّكون فقد انحلّت الشبهة». انتهى كلامه مع ادنى توضيح.
بحث دراين بود كه بين دوحركت مختلف بايد سكون فاصله شود. ابن سينا براي اين مدعا استدلال اقامه كرد ورسيديم به اين جا كه براي حركت اول آن اخر ميل اول وجود دارد وبراي حركت دوم آن اول ميل دوم، ولي آن لاحركت با آن وصول دوتا نيست بلكه آن لاحركت با آن اخر ميل اول يكي است هم چنين آن لاحركت با آن اول ميل ثاني يكي است.
مقدمه نهم: آن اول ميل ثاني با آن آخر ميل اول دوتا است نه يكي.
دليل: اگر آن آخِرميل اول وآن اول ميل ثاني دوتا نباشد لازم مي آيد اجتماع نقضين كه باطل است پس آن آخِر ميل اول وآن اول ميل ثاني دوتا است.
بيان ملازمه: ميل اول يا ميل موصل درآن آخِر وجود دارد يعني مقتضي حصول است، چرا كه آن آخر وقتي آن موصل است كه ميل موصل در آن وجود داشته باشد، والا آن آخر يا آن موصل نخواهد بود. حال چنانچه آن آخِر ميل اول با آن اول ميل ثاني يكي باشد معنايش اين است كه همان ميل موصل كه مقتضي حصول است مقتضي مباينت يا لاحصول هم باشد وحصول با لاحصول تناقض دارد پس ميل موصول نمي تواند هم مقتضي حصول باشد وهم مقتضي لاحصول ودرتنيجه آن آخِر ميل اول با آن ثاني ميل دوم نمي تواند يكي باشد.
ان قلت( لاتصغ...): آن اخري ميل اول وآن اول ميل ثاني يكي است ولي تالي فاسدكه شما گفتيد لازم نمي آيد؛ چرا كه تالي فاسد وقتي است كه يك ميل هم اقتضاي حصول داشته باشد وهم اقتضاي لاحصول ولي مي شود دريك آن دوتا ميل باشد كه يكي اقتضاي حصول وديگري اقتضاي لاحصول داشته باشد، مثل وقتي كه سنگ را به سمت بالا پرتاب مي كنيم كه درحين رفتن دوتا ميل است يكي ميل قسري وديگري ميل طبيعي، درمانحن فيه هم مي شود درحين وصول دوتا ميل باشد كه يك ميل اقتضاي وصول وحصول وديگر اقتضاي مباينت ولاحصول. پس دوتا مثل داريم كه دو اقتضا دارد واين اشكال ندارد.
قلت: يك متحرك نمي تواند دريك آن دوتا ميل داشته باشد كه يكي اقتضا وصول وحصول را وديگر اقتضا كند مياينت ولاحصول كند، چرا كه حصول ولاحصول متناقض اند ونمي دريك جا جمع نمي شوند. ودرسنگي كه به سمت بالا پرتاب مي شود هم فقط ميل قسري وجود دارد وميل طبيعي مغلولب ميل قسري است، بله مبدأ ميل طبيعي وجود دارد كه با زوال ميل قسري ايجاد ميل مي كند، چنانكه در آب وقتي حرارت وجود دارد برودت وجود ندارد بلكه مبدأ برودت وجود دارد، وبا زوال حرارت برودت ظاهر مي شود.
مقدمه دهم: حال كه آن آخِر ميل اول يا آن ميل موصل با آن اول ميل ثاني يا آن ميل مباينت دوتا است، دواحتمال دارد يا آن ميل موصل موصل است زمانا ويا ميل موصل مصل است آناً.
اگر ميل موصل كه گفتيم درآن آخر وجود دارد موصل باشد زمانا يعني حصول وموصليت زماني طول بكشد ولو اندك روشن است كه سكون فاصله شده بين دوحركت؛ چرا كه وصول و لاحركت كه ادامه دارد سكون است.
اگر ميل موصل موصل باشد آناً بايد بين آن موصل وآن مباينت زمان فاصله باشد، چرا كه تتالي آنات محال است.
ابن سينا: نزديك تر به حق اين است كه موصليت زماني طول مي كشد حد اقل دولحظه طول اين مي كشد واين موصليت لاحركت است وسكون، امّا ما موصليت آني را طرح كرديم تا شبه ي عدم سكون را كه درفرض دوآن بود باطل كنيم.
تذكر(1): استدلال ابن سينا خيل شبيه به دليل اول مانعين است، ولي مانعين بخاطر اينكه ميل را مطرح نكردند، نتوانست ثابت كند كه آن وصول غير از آن مباينت است، امّا شيخ با اثبات ميل درهرحركت ثابت كرد كه آن وصول غير از آن مباينت است واستدلال را ادامه داد.
تذكر(2): ثقل دليل شيخ روي دوش دومقدمه است، يكي اينكه درهرحركتي ميل وجود دارد وديگرآنكه ميل درآن وجود دارد ودرتنيجه درآن وصول وآن مباينت ميل وجود دارد.
متن: و أمّا الآن الّذي فيه[آن] أوّل وجود الميل الثانى فليس هو[آن] الآن الّذي فيه[آن] آخر وجود الميل الاوّل الّذي بيّنا أنّه يكون[ميل] فيه[آن] موجوداً عند ما يكون موصلاً.[1] فان كان يبقى موصلا زمانا فقد صحّ السّكون [2]وإن كان لا يبقى موصلا إلّا آناً فليس ذلك الآن آخِرَ، إلّا أن يكون ما هو له آخر موجودا فيه اذ ما هو اخر له هو موصل و الموصل لا يكون موصلا و هو غير حاصل. و إنّما لم يكن الآنان واحداً لأنّ الشي‌ء لا يكون في طبيعته ما يوجب[يعني مقتضي] الحصول و ما يوجب[يعني مقتضي] اللّاحصول معاً، فيكونَ [حتي أن يكون] طباعه[ميل موصل] يقتضي أن يكون فيه اقتضاء بالفعل و أن لا يكون اقتضاء بالفعل. فاذن آن آخر الميل الأوّل غير آن أوّل الميل الثانى.
ولا نضع الى من يقول انّ الميلين يجتمعان فكيف يمكن ان يكون شي‌ء فيه بالفعل مدافعة جهة او لزومها و فيه بالفعل التّنحى عنها فلا تظن انّ الحجر المرمىّ الى فوق فيه ميل الى اسفل البتة بل مئيد من شانه ان يحدث ذلك الميل اذا زال العائق و قد يغلب كما انّ فى الماء قوّة و مبدأ يحدث البرد فى جوهر الماء اذا زال العائق و قد يغلب.
فقد بان ان الانين متباينان و بين كل اينن زمان.
والاشبه ان يكون الموصل يبقى موصلا زمانا لكنّا اخذناه موصلا آنا ليكون اقرب الى الموجب لعدم السّكون فقد انحلّت الشبهة». انتهى كلامه مع ادنى توضيح.
