< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/04/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضيح مقدمه ي هشتم
بحث دراين داشتيم که بين دوحرکت بايد سکون فاصله باشد واتصال دوحرکت ممتنع است. برای اين مدعا ابن سينا دليلی که هشت تا از مقدماتش را خوانديم.
مقدمه ای اخير اين بود که برای هرحرکتی ميل لازم است پس اگر متحرک حرکت رفت داشت وبعد شروع کرد به حرکت برگشت ميل که حرکت رفت را بوجود آورده نمی تواند حرکت برگشت راهم بوجود آورد، تا علت وصول که ميل اول است بعينه علت مفارقت هم باشد، بلکه بايد ميل جديد حرکت برگشت را بوجود بيا ورد.
همان گونه كه بيان شد ميل از موجوداتي است كه در آن وزمان وجود دارد پس اين ميل جديد که علت حرکت برگشت است آن اول حدوث دارد؛ چراکه ميل مثل لاحرکت آنی الوجود است يعنی درهرآن که حرکت نباشد لاحرکت صادق است، برخلاف حرکت وسکون که درزمان وجود دارند درآن اول حرکت وسکون صادق نيست ولذا آن اول حدوث ندارند. پس ميل ولاحرکت آن اول حدوث دارد ولی حرکت وسکون آن اول حدوث ندارند.
حركت مستقيم وحركت دوراني قسري هم درزمان رخ مي دهند وهم در لازمان، بلحاظ اينكه تدريجي است درزمان رخ مي دهد وباعتبار آنكه قطع وتمام مي شوند درلازمان واقع مي شوند، اما حركت استداري فلك در زمان ولازمان رخ نمي دهد بلكه سازنده ي فلك است.
درحركت أيني متحرك در هرلحظه درحدّي است كه قبل وبعد از آن لحظه در آن حد وجود ندارد پس حركت أيني تقدم وتاخر زماني دارد، هم چين حركت كمي وكيفي، امّا حركت وضعي فلك چنين نيست ولذا لاهيجي مي گويد حركت وسكون « علي وجه ما » درزمان است، يعني حركت مستقيم ومستدير قسري، نه حركت مستدير ازلي ويا حركت أيني ووضعي غير فلكي باشد، نه حركت وضعي فلك، درزمان واقع مي شود.
فرق لاحرکت وسکون: سکون عدم حرکت چيزي است که من شأنه ان يتحرک، ولی لاحرکت عدم حرکت است مطلق است. به همين جهت سکون مثل حرکت زمانی است ولی لاحرکت زمانی نيست.
وقتی که سنگ را به سمت بالا پرتاب می کنيم بجای می رسد که حرکت تمام می شود ولاحرکت صدق می کند اين لاحرکت منتهای حرکت اول است قبل از اينکه حرکت برگشت شروع شود هم لاحرکت صادق است پس دوتا لاحرکت داريم يکی لاحرکت که بعد از حرکت اول است وديگری لاحرکت که قبل از حرکت دوم است. آنِ لاحرکت بعد از حرکت اوّل وآن وصول حرکت اوّل است دوتا نيست وهمين طور آن مباينت با آنِ لاحرکت قبل از حرکت دوّم دوتا نيست. پس بين آن وصول وآن مباينت يک آن ديگری نداريم که آن لاحرکت باشد.
متن: وإذا وُجد[متحرك] ميلٌ آخر إلى جهة أُخرى، فليس يكون هو[ميل آخر] هذا الموصل[ميل اول كه موصل است] نفسه، فيكونَ[حتي أن يكونَ] هو[ميل واحد] بعينه علّة للوصول و للمفارقة معاً، بل يحدث لامحالة ميل آخر له[ميل دوم] أوّل حدوث وهو[ميل دوم] في ذلك الاوّل[يعني اول حدوث] موجود، إذ ليس وجوده[ميل] متعلّقاً بزمان الحركة و السّكون اللذين ليس لهما أوّل حدوث، إذ لا يوجدان[حركت وسكون] على وجه مّا إلّا في زمان و إلّا بعد زمان، إذ الحركة مقتضية لأين لم يكن الجسم قبله فيه و لا يكون بعده فيه، فيقتضى تقدّماً و تاخّراً زمانيّاً، [مربوط به إذليس وجوده...:]بل هو كاللّاحركة الّتي تكون في كلّ آن. فكذلك[همان گونه كه لاحركت مي تواند درآن باشد] الآن الّذي قد يحدّ طرف الحركة يجوزأن يكون بعينه حدّاً للّاحركة، حتى يكون اللّاحركة موجوداً في آن، هو[آن] طرف حركة مستمرة الوجود، فلا يحتاج بين الحركة و بين اللاحركة إلى آن و آن، بل يكفي آن واحد[كه هم آن وصول است وهم آن لاحركت يا هم آن مباينت است وهم آن لاحركت]، ولا يعرض محال لأنّ ذلك الآن[آن واحد] لا يكون فيه ما يقتضي الحركة و ما يقتضي السّكون معاً، بل واحد منهما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo