< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/04/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مطلق يا نسبي بودن سرعت وبط
بحث دراين داشتيم که ايا سرعت وبط امر نسبي اند ويا اينکه امر مطلق اند درصورت که سرعت وبط نسبی باشند معنايش است که نسبت به هرسريعی سريع تری وجود دارد ونسبت به هربطی هم بطی تری وجود دارد و چنانچه سرع وبط مطلق باشند سرعت ختم می شود به سريع که سريع تر از آن نيست وبطی هم می رسد بجای که بطی تر از آن وجود ندارد.
جمهور فلاسفه قائل که سرعت وبط امر نسبی اند، که بيانش گذشت.
فخررازی: سرعت وبط امر مطلق اند، سرعت ختم می شود به سرعت که بالا تر از آن نيست وبط منتهی می شود بجای که بطی تر از آن وجود ندارد.
دليل(1): سرعت وبط قابل اشتداد وتنقص است واشتداد وتنقص انتقال از ضدی به ضد ديگر است وانتقال از ضد به ضد ديگر درجای است که تضاد باشد ودر تضاد غايت خلاف شرط است پس بايد بين سرعت وبط غايت خلاف باشد وغايت خلاف وقتی است که سریع ترين وبطی ترين داشته باشيم يعنی سريع ختم سريع که سريع تر از آن نيست وبط هم برسد بط که بطی تر از آن وجود ندارد.
جواب: قبول داريم که سرعت وبط قابل اشتداد وتنقص است، اما اينکه اشتداد وتنقص انتقال از ضد به ضد ديگر باشد صحيح نيست، بلکه اشتداد وتنقص انتقال از درجه ای از سرعت به درجه ديگر در آن ويا انتقال از درجه از بط به درجه ی ديگر آن است. واين درجات هرچند امر وجودی اند ولی بين شان غايت خلاف باشد تا ضد هم باشند.
دليل (2) : حرکت دارای که کيفيتی است که بلحاظ آن متصف می شود به سرعت وبط و چنانکه بيان شد ملاک سرعت وبط کمی وزيادی مسافت وزمان است ومسافت وزمان هرچند بلحاظ تصور قابل قسمت اند بی نهايت ولی در واقع می رسيم به زمان ومسافت که کمتر از آن نيست وهم چنين در عالم وجود دارد زمان و مسافت که طولانی تر از ان نيست. پس بلحاظ واقع داريم حرکت که سريع ترين حرکت است مثل حرکت فلک نهم وياحرکت که بطی تر از وجود ندارد هرچند ما آنرا نشناسيم. بنابراين سرعت وبط هرچند بلحاظ تصور امر نسبی اند ولی بلحاظ واقع امر مطلق اند.
جواب: قبول داريم که بلحاظ واقع چون ابعاد متناهی است طی اين بعد در کوتاه ترين زمان سريع ترين حرکت است وحرکت فلکه نهم سريع ترين حرکات است، ولی بحث ما در ذات سرعت وبط است که آيا امر نسبی است ويا مطلق، نه درسرعت وبط موجود درخارج، وذات سرعت وبط چون يا از مقايسه دوزمان بدست می آيد وقتی که دومسافت مساوی باشد ويا از مقايسه دومسافت وقتی که زمان واحد باشد وزمان ومسافت هم بی نهاست قابل قسمت اند پس ذات سرعت وبط امر نيسبی اند نه مطلق. بعبارت ديگر مقايسه دومسافت ودوزمان با اندازه گيری روشن می شود واندازه گيری باقسمت همراه است وزمان ومسافت بی نهايت قسمت می شوند پس هر سريع را که درنظر بگيريم سريع تر از هم می شود در نظر گرفت واز هربطی هم بطی تر متصور است.
سوال: چه چيزی باعث می شود که حرکت نسبت به حرکت ديگر بطی تر باشد، بعبارت ديگر علت بط چيست ؟
فلاسفه: علت بط يا مانع خارجی است مثل غلظ مسافت ويا مانع داخلی مثل ثقالت متحرک ويا هردو، منتها مانع خارجی هم سبب بط حرکت طبيعی است، هم سبب بط حرکت قسری وارادی مثل اينکه متحرکت در مسافت غليظ حرکت اين غلظت مانع از حرکت سريع می شود. أمّا مانع داخلی مثل سنگيني متحرك يا اراده محرك فقط سبب بط حرکت ارادی وقسری است. حركت طبيعي مانع داخلي ندارد، چرا كه طبيعت نمي تواند هم مقتضي حركت باشد وهم اقتضاي منع حركت كند.
متكلمين: علت بط حركت تخلل سكون است، منتها سكنات خيلي ريز كه ما متوجه نمي شويم.
متن: لكن ميل الامام إلى الأوّل تمسّكاً بأنّهما(سرعت وبط) لو لم ينتهيا إلى حدٍّ(حدمعين) لمَا كان بينهما(سرعت وبط) غاية الخلاف، فلم يتحقّق التضادّ، فلم يتصوّر الشدّة و الضّعف لكونه(شدت وضعف/ تضاد) انتقالاً من ضدٍّ إلى ضدٍّ. و ضعفه(كلام فخر) ظاهر.
وقد يتمسّك بأنّ انقسام الزّمان و المسافة قد ينتهى إلى ما لا يمكن الحركة في أقلّ منه و إن كان قابلاً للقسمة بحسب الفرض، و حينئذ(كه منتهي مي شود به زمان اقل) يتحقق بحسب ذلك الزّمان سرعة بلا بطء و بحسب تلك المسافة بطء بلا سرعة.
وهو أيضاً(مثل دليل قبل) ضعيف، لأنّ تلك السّريعة بطيئة بالنّسبة إلى ما(حركت) يقطع تلك المسافة في ضعف(نصف ص) ذلك الزّمان.
نعم لمّا كانت الأبعاد متناهية، فقطع أطول مسافة في أقصر زمان، ربّما لايخلو عن البطء.
وأمّا كون حركة الفلك الأعظم أسرع الحركات فإنّما هو بالنّسبة إلى ما في الوجود دون ما في الإمكان، (دليل براي دون ما في الامكان:)إذ لا يمتنع أن يقع في أقلّ ذلك القدد من الزّمان». انتهى كلام شرح المقاصد.
وسبب البطء على ما هو رأى الحكماء الممانعةُ (1)الخارجية كقوام(غلظت) ما في المسافة للحركات الطبيعيّة و القسريّة و الإراديّة كنزول الحجر و حركة السّهم و الانسان في الماء بالقياس إليهما(نزول وحركت) في الهواء، (2)أو الداخليّة كثقل الجسم المتحرّك في القسريّة و الاراديّة، كما في الحجر المرميّ إلى فوق و صعود الانسان الجبل، دون الطبيعيّة لامتناع أن يقتضي الطبيعة شيئاً(حركت) و ما يمانعه. و قد يكون السّبب في بطء الحركة القسريّة و الاراديّة نفس الإرادة كما في رمي الحجر(كه با اراده آهسته پرتاب كنيم) و تحريك اليد كلّ منهما برفق‌(نرمي)، (عطف برالممانعة...:)لا تخلّل السّكنات‌ على ما هو رأى المتكلّمين.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo