< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وحدت شخصي حركت
بعد از اينکه بحث کرديم درچه مقولاتی حرکت وجود ندارد ودرچه مقولاتی حرکت واقع می شود می پردازيم به بيان : 1. وحدت حرکات، 2. اختلاف حرکات، 3. تضاد حرکات، 4. اقسام حرکات.
وحدت حرکت: آيا حرکت متصف به وحدت می شوديا خير؟
درباب وحدت وعدم وحدت حرکت دوقول است: الف) بارمنديس: بارمنديس وپيروانش مي گويند حرکت متصف به وحدت نمی شود، ب) جمهور: اكثر فلاسفه وازجمله خواجه معتقد اند كه حرکت متصف به وحدت می شود. به دلايل بارمنديس وپيروانش اگر دقت كنيم مي بنيم كه اين ها خود دودسته اند؛ زنون وحدت حرکت را نفی می کنند چون وجود خارجی حرکت را نمی پذيرند تا آنرا متصف به وحدت کند، اما تعداد ديگر شان وجود خارجی حرکت را قبول دارند ولي شرط وحدت را منتفی می دانند. پس درمجموع سه قول داريم:
1. زنون: حركت متصف به وحدت نمي شود؛ چراکه حرکت هويت ندارد، تا متصف شود به وحدت ياعدم وحدت.
2. بارمنديس: حركت واحد نيست؛ چرا كه شرط وحدت حرکت وحدت زمان است وچون زمان واحد نيست حرکت واحد نيست.
دليل اول: حرکت بلحاظ زمان تقسيم می شود به ماضی ومستقبل، پس حرکت تقسيم می شود و واحد آن است که تقسيم نمی شود نبابراين حرکت واحد نيست.
دليل دوم: هرشی که واحد باشد تام است مثلا عشره بايد تمام ده واحد باشد تا عشره صدق کند، بعبارت ديگر واحد درهرچيزی که وحدت دارد بايد در آن چيز تام باشد جز باقی مانده نداشته باشد ولی حرکت تام نيست همیشه جزء باقی مانده دارد. پس تام ودرنتيجه واحد نيست.
3. مشهورفلاسفه: حرکت متصف می شود به وحدت؛ چرا که حرکت بستگی به شش چیز دارد ـ محرک، متحرک، زمان، مافیه الحرکت، مبدأ ومنتها ـ وهرگاه سه امر از این امورـ متحرك، مسافت وزمان ـ واحد باشند حرکت واحد می شود، وچنانچه يكي از اين امور سه گانه متعدد باشد ولو دوتاي ديگر واحد باشند حركت متعدد خواهد بود، مثلا اگرمتحرک ومسافت واحد باشند ولی زمان متعدد باشد حرکت متعدد می شود، مثل اينکه شخصی يک مسافت را دو بار طی کند يک بار قبل از ظهر بار ديگر بعد از ظهر. هم چنين اگر مسافت متعدد باشد هرچند متحرک وزمان واحد باشد حرکت متعدد می شود مثل دومسافت که درطول هم اند که دراين جا متحرک واحد درزمان واحد دومسافت را طی می کند. روشن است که چنانچه دو امر از امور سه گانه متعدد شود حرکت هم متعدد می شود مثل اينکه دومتحرک دومسافت را دريک زمان طی کند.
البته گاهی تعدد برخی از اين امور سه گانه مستلزم تعدد ديگری است مثلا تعدد مسافت مستلزم تعدد متحرکت است درصورت که زمان واحد باشد ومستلزم تعدد زمان است درصورت که متحرک واحد باشد.
سوال: تنها امورسه گانه فوق براي وحدت حركت كافي نست، بلكه وحدت مبدأ ومنتها هم لازم است؛ چرا اين دوتا را ذكر نكرديد؟
جواب: بله درست كه براي وحدت حركت وحدت مبدأ ومنتها هم لازم است، اما از آنجای که وحدت مبدا ومنتها بستگی به وحدت مسافت دارد وبعبارت ديگر وحدت مسافت مستلزم وحدت مبدأ ومنتها است با شرط نمودن وحدت مسافت از ذكر آن دوتا بی نياز می شويم پس وحدت حرکت بستگی دارد به وحدت سه چيزـ وحدت متحرک، وحدت زمان ووحدت مسافت ـ ودرهرجای که اين سه تا واحد باشند حرکت واحد خواهد بود.
دليل استلزام: با مشاهده وتجربه مي بينيم كه هرگاه مبدأ يا منتها ويا هردوتاي شان متعدد باشد مسافت هم متعدد مي شود، عكس نقيضش مي شود هرگاه مسافت غير متعدد( يعني واحد) باشد مبدأ ومنتها هم عير متعدد ـ يعني واحد ـ است.
مثال: زيد وقتي كه از نقطه اي «الف» حركت كند با وقتي كه از نقطه ي «ب» حركت كند مسافت حركتش فرق مي كند، هم چنين وقتي كه غايتش حركتش نقطه « ج» با شد با وقتي كه غايت حركتش نقطه ي «د» باشد مسافت حركتش متعدد است.
سوال: آيا وحدت مبدأ ومنتها مستلزم وحدت حركت نيست تا با ذكر وحدت مبدأ ومنتها از ذكر وحدت مسافت بي نياز شويم؟
جواب: وحدت مبدأ ومنتها مستلزم وحدت مسافت نيست؛ چرا كه گاهي متحرك از مبدأ واحد به دومنتها مي رسد وگاهي از دو مبدأ به يك منتها مي رسد وطبق بيان قبل هرگاه مبدأ يا منتها متعدد باشد مسافت هم متعدد مي شود پس وحدت مبدأ تنها ووحدت منتها به تنهاي موجب وحدت مسافت نمي شود، هم چنين وحدت مبدأ ومنتها باهم موجب وحدت مسافت نمي شود، چرا گاهي مبدأ ومنتها واحد است ولي مسافت متعدد است مثل اينكه حركت يكبار بنحو مستقيم وبار ديگر بطورمنحني باشد.
متن: المسألة السّابعة في وحدة الحركة واختلافها و تضادّها و انقسامها.
على ما قال‌: و يعرض لها؛ أي للحركة وحدة؛ أي شخصيّة (تعليل براي تفسير:)لما ستعلم، خلافاً لطائفة من آل برمانيدوس و من شايعهم من أصحاب أفلاطون، فإنّهم منعوا كلّ المنع أن تكون الحركة يوصف بالوحدة بل بالهويّة.
وقالوا: كيف توصف الحركة بالهويّة و لا يحصل شي‌ء منها موجوداً حاصلاً؟
وكيف توصف بالوحدة و لا حركة إلّا منقسمة إلى ماضٍ ومستقبل و لاحركة إلّا و لها زمانٌ و مثبتوا وحدة الحركة يشترطون أن يكون زمانها واحداً؟
وكيف تكون الحركة واحدة و كلّ واحدٍ فإنّه تامّ في ما هو فيه واحدٌ و كلّ تامّ فهو قارّ الوجود حاضر الأجزاء إن كانت له أجزاء، و(حاليه) الحركة لا وجود لها قارّ مع أنّ لها اجزاء؟
كذا حكى عنهم الشّيخ في "الشفاء" ثمّ قال: «ونحن فى ما سلف قد بيّنا الحال فى وجود الحركة بيانا لا يلتفت معه(بيان) إلى هذه الشكوك‌».
باعتبار وحدة المقدار؛ أي الزمان‌ و المحل؛‌ أي المتحرك‌ و القابل‌؛ أي ما فيه الحركة.
وهذه الأمور الثلاثة من الأمور الستّة الّتي يتعلّق بها الحركة، لابدّ من وحدة كلّ منها بالشخص حتّى تصير الحركة واحدة بالشخص للقطع بأنّ حركة زيد اليوم غير حركته أمس وحركة زيد غير حركة عمرو و حركته من نقطة إلى أُخرى بطريق الاستقامة غير حركته(زيد) منها(نقطه) إليها(اخري) بطريق الانحناء.
ويلزم من وحدة هذه الثّلاثة بل من وحدة ما فيه الحركة منها(ثلاثه)، (فاعل يلزم:)وحدةُ الاثنين من الثّلاثة الباقية ـ أعنى: ما منه و ما إليه ـ (صفت مامنه وما اليه:) اللّذين لابدّ من وحدتهما أيضاً في وحدة الحركة لامحالة، (تعليل براي يلزم:)ضرورة أنّ حركة زيد من هذا الموضع و حركته(زيد) من موضع آخر(كه مبدأ فرق كند). وكذا حركته(زيد) إلى نقطة معيّنة و حركته(زيد) إلى نقطة أُخرى لا يمكن أن تكون متّحدة في ما فيه الحركة. ولا يلزم من وحدة كلّ من هذين وحدة مافيه الحركة، فإنّ المتحرّك من مبدأ واحد قد ينتهى إلى شيئين والمنتهى إلى شي‌ء واحد قد يتحرّك من مبدأين و لا من وحدة مجموعهما وحدته، فإنّه قد يكون الحركة بينهما بمستقيم و قد يكون بمنحنى.
ولهذا(ازطرف مافيه استلزام است ولي ازطرف مافيه ومامنه استلزام نيست) اكتفوا بوحدة مافيه من وحدة ما منه و ما إليه، ولم يعتبروا وحدة الخمسة في وحدة الحركة.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo