< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال حرف ميرسيد شريف
بحث در حركت جوهري داشتيم، برهاني برنفي حركت جوهري از ابن سينا نقل كرديم وبرهان ديگر از برخي نقل شد.
برهان برخي ديگر: درحركت جوهري ماده بايد صورت هاي متعاقبه بگيرد، حال صور وارده يا مدتي مكث مي كند درماده وبعد زايل مي شود ويا مكث نمي كند وبلا فاصله بعد از ورود فاسد وزايل مي شود، اگرمدتي مكث كند حركت تبديل به سكون مي شود واگر مكث نكند يا صوربه دنبال هم مي آيند وزايل مي شوند بدون آنكه ماده خالي از صورت بماند، اين تتالي آنات است وباطل ويا بين دوصورت ماده مدتي كم خالي از صورت مي ماند، اين فرض هم باطل است چرا كه ماده نمي تواند بي صورت باشد. پس حركت جوهر به سه صورت متصوراست كه هرسه باطل است ودرنتيجه حركت جوهري باطل است.
براين دليل اشكال نقضي شد واز نقض جواب گفتيم، ميرسيد شريف اولا برجواب اشكال گرفتند وثانيا خودش ازاشكال نقضي جواب گفتند.
جواب ميرسيد شريف: درحركت كيفي فرض چهارم هم داريم وآن اينكه كيف سيال باشدوحركت دركيف از همين نوع است ولذا اشكال دركيف لازم نمي آيد.
اشكال لاهيجي برجواب ميرسيد شريف: همان گونه كه صورت سيال باطل است كيف سيال هم باطل است، كم سيال هم باطل است، أين سيال هم باطل است وضع سيا هم باطل است. پس اينكه برخي كيف را به قارّ وسيال تقسيم كرده صحيح نيست.
بيان مطلب: حركت دركيف جنس است نوع از حركت دركيف حركت درسواد است كه ازش تعبير مي شود به تسوّد، حال بايد ببنيم كه تسوّد بمعناي سواد اشتد است يا اشتداد سواد، بعبارت ديگر تسوّد اشتداد خود سواد است ويا اشتداد موضوع درسوادش؟ تسود بمعناي اشتداد سواد يا اشتداد موضوع درسوادش است، نه اشتداد خود سياهي؛ چرا كه تسود يك حالت است وآنچه كه اين حالت را دارد موضوع سواد است نه خود سواد.
بعبارت ديگرتسوّد عبارت از كيف سيال نيست بلكه عبارت از سيلان موضوع دركيف است؛ چرا كه سواد وقتي مي خواهد اشتداد پيدا كند يا شخص سواد باقي است واشتداد پيدا مي كند ويا شخص سواد باقي نيست، اگر باقي نباشد نمي تواند اشتداد داشته باشد چرا كه اشتداد وصف وجودي است ونمي شود وصف امر عدمي باشد. وچنانچه شخص سواد باقي باشد اشتداد سواد به به اين معنا است كه سواد به آن اضافه مي شود وسواد ديگري به آن اضافه مي شود وهكذا واين درحقيقت وارد شدن كيف هاي متعاقب بر موضوع واحد است نه سيلان كيف. خلاصه اشتداد وصف سواد نيست بلكه وصف موضوعي است كه كيف هاي متعاقب را مي پذيرد. پس كيف سيال نداريم چنانكه صورسيال نداريم.
جواب ديگر ازنقض( قدقيل): كيف وساير اعراض نمي تواند دليل را نقض كند چرا كه تغييرات جوهري يعني تغيير درصور وصورقابل اشتداد تضعف نيست ولذا حركت ندارد، اما كيف وساير اعراض قابل اشتداد وتضعف است وحركت دارد.
متن: و فيه(مامر): أنّ (اسم أن:)القول بالفرد السيّال الّذي ذهب إليه بعضهم من أنّ الأين منه قار و منه سيّال، هو(سيّال) الحركة فى المكان والكيف منه قارّ و منه سيّال هو(سيّال) الحركة فى الكيف و الكمّ منه ما هو قارّ و منه سيّال هو الحركة في الكمّ إلى غير ذلك، (متعلق ذهب:)على ما نقل في الشفاء (خبرأن:)قد زيّفه الشّيخ: «بأنّ التسوّد مثلاً(تسوّد بعنوان مثال است والا تسوّد درميان حركات كيفي خصوصيتي ندار) ليس سواداً يشتدّ بل اشتداد سواد بل اشتداد الموضوع فى سواده. وذلك(اينكه تسود سواد مشتد نيست) لأنّه لا يخلو إذا فرضنا سواداً إشتدّ: إمّا أن يكون ذلك السّواد بعينه موجوداً و قد عرضت له عند الاشتداد زيادة، أو لا يكون موجوداً.
فإن لم يكن موجوداً فمحال أن يقال: إنّ ما قد عُدِمَ وبَطَلَ «هَوْ ذا(يعني هم اكنون)» يشتدّ فإنّ الموصوف بصفة موجودة يجب أن يكون أمراً موجوداً ثابت الذّات. وإن كان السّوادُ ثابتَ الذات فليس بسيّالٍ كما زعموا من(بيان ما) أنّها كيفيّة سيّالة، بل هو(سواد) ثابتٌ (قيد ثابت/ قيد يعرض:)على الدّوام يعرض عليه زيادة لا يثبت مبلغها(مقدارش) بل يكون(تامه) في كلّ آن مبلغ آخر، فيكون هذه الزّيادة المتّصلة هي الحركة لا السواد، فاشتداد السّواد و سيلانه أو اشتداد الموضوع في السّواد و سيلانه فيه(سواد) هو الحركة لا السّواد المشتدّ. انتهى».
و قد قيل فى دفع النقض (متعلق نقض:)بالكيف و غيره: «إن تغيّرات الجواهر ـ أعنى الاجسام ـ بصورها لا تقع(تغيرات صور) في زمانٍ، لأنّ الصّورة لا تشتدّ و لا تضعف، بل تقع في آنٍ، وتغيّراتها(اجسام) بكيفيّاتها و كميّاتها و أيونها و أوضاعها تقع في زمانٍ، لأنّها(چهارتا) تشتدّ و تضعف.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo