< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال نقضي وجواب آن
اشکال نقضی: اين دليل درحرکت کيفی هم جاری می شود واگر صحيح باشد بايد حرکت کيفی هم وجود نداشته باشد. وحال آنکه وجود حرکت کيفی را شما هم قبول داريد پس دليل صحيح نيست.
بيان مطلب: اگر حرکت کيفی داشته باشيم وکيف های پشت سرهم برای متحرک حاصل شود به يکی از سه صورت خواهد بود؛ يا کيفی می آيد ومدتی مکث می کند بعد کيف بعدی می آيد ويا کيف ها بدون مکث برای متحرک حاصل می شود دراين صورت يا اين کيف بدون فاصله پشت سرهم می آيند ويا مدتی متحرک بدون کيف می ماند. درصورت اول خلاف فرض است وحرکت تبديل به سکون می شود شق دوم لازم می آيد تتالی آنات که باطل است وفرض سوم لازم می آيد که متحرک مدتی بدون کيف باشد که خلاف واقع است، هرچند محال نيست. پس هيچ يک از شقوق سه گانه صحيح نيست ودرنتيجه حرکت کيفی باطل است.
جواب از اشكال نقضي: درحركت كيفي شق سوم باطل نيست؛ چرا كه موضوع حركت كيفي موجود وبالفعل است واز طريق كيف بالفعل نمي شود پس مي شود زماني كيف را داشته باشد وزماني خالي از كيف باشد، اما درحركت جوهري ماده نمي تواند خالي از صورت باشد والا از بين مي رود ومعدوم بودن متحرك درحال حركت باطل است.
اشكال ميرسيد شريف برجواب: درحركت كيفي هرچند متحرك درشق سوم موجود است ولي حركت قطع مي شود؛ چرا كه حركت همان طور كه بامنتفي شدن متحرك منتفي مي شود با منتفي شدن مسافت هم منتفي مي شود، طبق جواب شما مي شود متحرك زماني از كيف خالي است اين قطع حركت است كه خلاف فرض وباطل است.
جواب ميرسيد شريف از اشكال نقضي: مفري از اشكالات فوق نيست مگر آنكه بگويم درحركت كيفي شق چهارم داريم به اين صورت كه اولا درحركت كيفي شخص متحرك باقي است وبا تبدل كيفيت از بين نمي رود وثانيا متحرك بين مبدأ ومنتهاي حركت داري كيفيت سيّال است، نه كيفيات متعاقب، اما درحركت جوهري چنين چيزي ممكن نيست چرا كه شخص متحرك با تبدل صور متبدل مي شود وصورهم متعاقب اند نه سيال بدليل اينكه بحث ما دركون وفساد است.
متن: ثمّ يُدفع النقضُ بحركة الكيف و غيره (متعلق يدفع:)بأنّ بقاء الموضوع(متحرك) بدون الكيفيّات و ساير الأعراض جائز فلا يلزم من خلوّه(موضوع) عنها(كيفيات و...) انتفاء المتحرّك حال كونه متحرّكاً كما يلزم ذلك(انتفاء متحرك حال كونه متحركا) من خلوّ المتحرّك عن الصّورالمتعاقبة، لأنّ المتحرك في الصّورة: إمّا الجسم أوالمادّة و لا وجود لشي‌ء منهما(جسم وماده) خالياً عن الصّورة و كون المتحرّك معدوماً حال كونه متحرّكا محال بالبديهة.
قال شارح المواقف:«وفيه(دفع نقض) بحث: لأنّه يلزم هاهنا(درحركت كيفي) محال آخر و هو أنّه إذا خلا الموضوع في زمانٍ عن الكيفيّات المتعاقبة مثلاً لم يكن له(موضوع) في ذلك الزّمان حركةٌ في الكيف، لأنّ الحركة كما ينتفى بانتفاء المتحرّك كذلك ينتفي بانتفاء ما فيه الحركة بل يلزم أن لا يكون هناك(درباب كيفيات) إلّا كيفيّات آنيّة الوجود لا يوجد شي‌ء منها في الأزمنة الواقعة بين تلك الآنات فإن سمّيت مثل هذه(تبدل) حركةً لم يكن الحركة منطبقة على الزّمان منقسمة بانقسامه.
ثمّ قال: ولا محيص عن ذلك(اشكال نقضي/ايراد ما برجواب نقضي) إلّا بما مرّ من أنّ المتحرّك فى الكيف مثلاً له في ما بين مبدأ الحركة و منتهاها كيفيّة واحدة سيّالة(نه كيفيت هاي متعدد كه پشت سر بيايد يا با مكث)، ومثل هذا الحال السيّال الّذي يتبدّل أفراده(حال) على محلّه(حال) مع بقاء المحلّ بشخصه لابدّ أن يكون عرضاً لتقوّم محلّه بدونه فلا يتصوّر حركة فى الصّور المقوّمة لمحالها. انتهى»‌




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo