< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:جواب از اشكال احتياج حركت به مبدأ ومنتها
جواب: مبدأ ومنتها به يکی از سه نحو تصور می شود؛ يکی بنحو قوه البعيد من الفعل، ديگری بنحو قوه القريب من الفعل وسومی بنحو بالفعل.
توضيح مطلب اينكه هرگاه حدود ونقطات بالفعل موجود باشد ومتحرك آن حد را ترك نمايد اين حد مبداء بالفعل است ووقت كه به آن برسد منتهاي بالفعل است، امّا اگروقت كه حركت انجام مي شود، چه حركت مستقيم چه مستدير، حد و نقطه اي بالفعل نداشته باشيم مي توانيم يك يا دو نقطه اي را جدا نماييم درحركت هاي دوراني و يا دونقطه را جدا نماييم درحركت مسقيم، دراين صورت وقت كه متحرك مي خواهد آن حدونقطه را ترك نمايد ويا نزديك است به آن برسد حدود معين شده مبداء ومنتهاي بالقوه القريبه من الفعل است، ولي چنانچه آن حدود را درمسافت جدا نكرده باشيم ويا حدود جدا شده امّا متحرك درشرف حركت نيست دراين صورت حدود مورد نظر مبداء ومنتهاي بالقوه البعيده من الفعل است.
دربالفعل شدن مبداء ومنتها دوچيز لازم است، يكي اينكه حد معين باشد ويا بايكي ازاسباب حد را معين نماييم، ديگر اينكه متحرك درحد معين واصل شود، دراين صورت مبداء ومنتها بالفعل است، درغير اين صورت مبداء ومنتها بالقوه است، كه سه صورت دارد، يكي اينكه متحرك واصل شده ولي ما آن نقطه را فرض نكره ايم در اين صورت منتها بالقوه قريبه من الفعل است، ديگر اينكه وصول نباشد ولي فرض باشد وسوم انيكه وصول نباشد وما هم فرض نه كرده باشيم ويا با يكي از اسباب آنرا مشخص ننموده باشيم در اين دو صورت منتها بالقوه بعيده من الفعل است. مثلا اگر متحرك از مبداء بيرون آمده وبه نقطه اي كه آنرا فرض نموده ايم يا با يكي از اسباب قطع جدا نموده ايم واصل شده، منتها بالفعل است؛ چرا كه هم حد معين شده وهم متحرك به آن واصل شده است، همن طور درمبدا وقت كه شروع حركت با فرض آن نقطه بعنوان مبداء يكسان وهم زمان باشد شود، آن نقطه مبداء بالفعل است. امّا اگر از حد معين نشده حركت شروع شده وبه حدي كه معين نشده واصل شده دراين صورت هم مبداء وهم منتها بالقوه قريبه من الفعل است، ولي اگر شروع حركت نباشد وما هم فرض نكرده باشيم مبداء بالقوه بعيده من الفعل است، ودرصورت كه حركت شروع شود و به حدي كه منتها مي تواند باشد واصل نشده وهم آنرا معين نكرده ايم منتها بالقوه بعيده من الفعل است.
فلک که دائم الحرکت است مبدأ بالقوه البعيد من الفعل نداريم، وچنانچه حدّی را فرض کنيم مادام که آن حدّ نرسيده می شود مبدأ بالقوه القريب من الفعل وزمانيکه به آن حدّ رسيد می شود مبدأ بالفعل.
مثالي را كه اقا جمال خوانساري بيان نموده درباب افلاك است، به اين نحو كه وقت شمس حركت مي كند وبه درجه اي مثلا اوّل حمل واصل مي شود، ولي ما آن درجه را حد فرض نكرده ايم، دراين صورت منتها بالفعل نيست، بلكه بالقوه قريبه من الفعل است همين گونه است وقت كه ما درجه دهم حمل را منتها فرض كرده باشيم ولي خورشيد واصل نشده باشد، امّا اگر درجه اي از حمل منتها است ولي ما فرض نكرده ايم وخورشيد هم واصل نشده آن درجه منتهاي بالقوه بعيده من الفعل است.
درحركت هاي مستقيم مبداء ومنتها دوتا است ودرحركت هاي دوراني ممكن است مبداء ومنتها دوتا باشد مثل اينكه مشرق را مبداء حركت شمس ومغرب را منتهاي آن بداينم، وممكن هم است كه يك نقطه باشد، ولي به دو اعتبار مثل اينكه يك شبانه روز را يك حركت بدانيم دراين صورت يك نقطه هم مبداء است وهم منتها به دو اعتبار.
با توجه به بيان مذكور وقت كه گفته مي شود مبداء ومنتها از مقوّمات حركت اند مراد معناي عام مبداء ومنتها است كه شامل هرسه قسم، وآنچه را كه شماي مستشكل وجودش را نفي نمود مبدأ ومنتهاي بالفعل است، وبانفي خاص عام نفي نمي شود.
متن: ثمّ أجاب عنه: بأنّ المبدأ و المنتهى يكون للحركة بضرب(نوع) فعل و ضرب(نوع) قوّة، والقوّة يكون على وجه قريب من الفعل ووجه بعيد منه. مثال القريب أن يفرض للمتحرّك حال(اي في حال) ما يتحرّك جدٌّ(نائب فاعل يفرض)، و(حاليه) قد وصل إليه(حدّ) فى آن تفرضه، فيكون ذلك(حدّ) له(متحرك) و فى نفسه القوّة وإنّما يصير بالفعل حدّاً بحصول الفرض(مراد مفروض است) بالفعل(قيد حصول) و مع ذلك(با اينكه متحرك مي رسد به حدّ وحدّ بالفعل مي شود) لا يقف(متحرك) بل يستمرّ. و مثاله(حدّ) البعيد(قوه البعيده) حدّ مستقبل(درپيش است) لا يمكن من حيث هو حدّ حركة(نه ازآن حيث كه حد جسم است) أن يجعل بالفعل(قيد يجعل) حدّ حركة بالفعل(قيد حركة) بفرض أو بسبب محدّد بالفعل بل يحتاج ان يستوفى(متحرك) المسافةُ إليه(حدّ مستقبل) حتى يصير بحيث يمكنك أن تفرضه مبدأ و منتهى(يعني بالفعل قرار بدهي).
فكل حركة من حركات الفلك يشير إليها فى وقتٍ معيّنٍ و تحصّلها( يعني حاصلش بدانيم، حركت فلك انقطاع ندارد يك حركت است، ولي ما مي توانيم قطع نماييم وحركات درست كنيم لذا گفته تشير ... وتحصلها)، فإنّها(حركة) تفرض لها ذلك(كل من المبدأ والمنتهي)، فتارة يفرض المبدأ و المنتهى متباينين؛ أى نقطتين مختلفتين هما حدّا ذلك المفروض من(بيان ال المفروض) الحركة فى ذلك الوقت الّذي تعيّنه(وقت را كه معين كرديم قطعه ي حركت معين مي شود). و تارة تكون نقطة واحدة هى بعينها مبدأ و منتهى؛ أمّا المبدأ: فلأنّ الحركة منها، وأما المنتهى: فلأن الحركة إليها.
فالحركة المكانيّة(كه مستقيم است) أو الوضعيّة( كه دوراني است) تعلّقها بالمبدإ و المنتهى هو أنّك إذا عيّنت حركةً و مسافةً تعيّن مع ذلك(تعين حركت) مبدأ و منتهى و المتحرّك المكانىّ أو الوضعىّ تعلّقه بالمبدأ و المنتهى هو أن يكون ذلك(كل من المبدأ والمنتهي) له(متحرك) بالفعل أو بالقوّة القريبة من الفعل و ذلك(كل من المبدأ والمنتهي) على أىّ وجه كان منهما(بالفعل اوبالقوة القريبة من الفعل) جاز. فإنّا لم نشترط الوجه المعيّن فيه منهما.
وبالجملة: فإنّ الحركة تتعلّق بالمبدأ و المنتهى على هذه الصّورة و الشرط(اي إذا عينت حركة ومسافة) لا من حيث هما(مبدأ ومنتها) بالفعل‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo