< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال بروجود حركت توسطيه
حركت قطعيه وحركت توسطيه را بيان كرديم وگفتيم كه درحقيقت حركت توسطيه است كه كمال اوّل است ودرخارج وجود دارد.
شبه مشهوره: حركت توسطيه اگر وجود داشته باشد به يكي از چهار صورت ذيل خواهد بود وفرض ديگري هم متصور نيست:
الف. توسط مطلق بين المبدأ ومنتها كه كلي است ودرخارج وجود ندارد.
ب. توسط جزئي واحد، كه حصول درحد معين است، وسكون، نه حركت.
ج. توسط جزئيات متعدد يعني حصول درحد معين بعد از حصول درحد آخر،كه:
1. يا بين شان فاصله است، كه حركات متعدد است نه حركت واحد.
2. ويا فاصله نيست، ودر اين صورت لازم مي آيد تتالي آنات وتركيب مسافت از اجزاي لايتجزي.
پس حركت توسطيه درخارج وجود ندارد.
جواب فخررازي: الف) چنانچه قبلا بيان شد حركت توسطيه امر موجودي است درآن ومستمر به استمرار زمان.
ب) قوام حركت به شش چيز است؛ محرك يا فاعل حركت، متحرك يا موضوع حركت، مسافت يا مقوله ي كه حركت در آن واقع مي شود، زمان يا مقدار حركت ومبدأ ومنتهاي حركت وآنچه كه قطعا[1] وحدت وتعدد حركت به آن بستگي دارد سه امر از امور مذكور است؛ يكي زمان حركت، ديگري متحرك وسومي مافيه الحركت، كه در حركت أيني مسافت است ودر حركت كمي وكيفي ووضعي مي توانيم بگوييم مافيه الحركت مسافت است ويا بگوييم كم وكيف ووضع است.
باتوجه به دومقدمه ي فوق حركت توسطيه كه توسط متحرك است بين مبدأ ومنتها امر موجود است درآن ومستمر به استمرار زمان واز آنجاي كه مسافت، متحرك وزمان درحركت توسطيه واحد شخصي است حركت توسطيه هم واحد بالشخص است. پس حركت توسطيه نه توسط واحد جزئي است ونه توسطات متعدد جزئي ونه امر كلي بلكه امر موجود درآن ومستمربه استمرار زمان واحد بالشخص.
توضيح مطلب : باتوجه به تعريف حركت توسطيه وبعبارتي با مداقّه درمقدمه ي اول شق دوم باطل است؛ چرا كه توسط جزئي واحد درحدّ معين نيست بلكه مستمر است هم چنين باتوجه به مقدمه ي دوم حركت توسطيه اولا واحد است نه وحدات پس شق سوم و چهارم صحيح نيست وثانيا واحد بالشخص است نه كلي پس شق اول باطل است.
ان قلت: هرچند مسافت واحد است ولي واحد ممتد ومتصل كه مي توانيم در آن حدودي را فرض كنيم وباتوجه به اين حدود فرضي، اولا مي شود توسط متحرك واحد توسطات جزئي متعدد وكون هاي متعدد باشد وثانيا هرجاي كه كون هاي متعدد يا جزئيات داشته باشيم كلي خواهم داشت. پس شق اول، سوم وچهارم باطل نيست.
قلت: اولا، هرچند مي شود براي مسافت حدودي را معيّن كرد ووقتي كه متحرك در آن حدّ برسد حصول در وسط صدق مي كند ولي حصول متحرك در آن حدّ خاص امرّ عرضي وزائد برذات حركت است وذات حركت با زوال از آن حدّ همچنان باقي است فقط عرضي ازعوارضش عوض مي شود. پس حدود فرضي براي حركت توسطيه تعدد درست نمي كند وكون واحد كون هاي متعدد وتوسط واحد توسطات متعدد نمي شود.
بعبارت ديگر واحد بالشخص بودن حركت توسطيه بخاطر وحدت متحرك، وحدت مسافت ووحدت زمان است وتعدد فرضي مسافت براي حركت تعدد درست نمي كند؛ چرا كه تعدد فرضي مسافت امر عرضي است نه ذاتي تا به وحدت حركت ضرر بزند، بله چنانچه تعدد مسافت واقعي باشد حركت متعدد مي شود ولي اين خلاف فرض است. پس حركت توسطيه واحد بالشخص است وشق اول، سوم وچهارم باطل است.
ثانيا، معيار كليت داشتن جزئيات است، وبا فرض اجزأ براي مسافت براي مسافت تعدد درست نمي شود تا حركت توسطيه كلي شود. بعبارت ديگربافرض اجزاء براي مسافت براي حركت توسطيه اجزأ درست مي شود نه جزئيات تا حركت توسطيه افراد متعدد داشته باشد وحركت توسطيه كلي باشد و برهمه ي افراد صادق.

بيان ابن سينا: ابن سينا هم اين اشكال را تبين وجواب گفته است لاهيجي كلام شيخ را تماما نقل مي كند.
بيان اشكال : شکال مشهور برحرکت توسطه را ابن سينا اين گونه بيان می کند که درحرکت توسطيه سه چيز داريم؛ يکی «کون فی المکان ولم يکن قبله بعده فيه که امرکلی» است، برخلاف کون فی هذا المکان که جزئی است، ديگری اضافه ی به کون فی المکان يعنی بودن متحرک در مکان که اين هم کلی است برخلاف اضافه ی متحرک به کون فی هذا المکان که جزئی است وسومی «آن» است که بازهم کلی است.
کلی خودش درخارج نيست اشخاصش درخارج است وامرکلی يا به عين وجود اشخاص ويا درضمن وجود اشخاص وجود دارد.
حال اگر خودکلی را درنظر بگيريم درخارج وجود ندارد واگر بلحاظ اشخاصش درنظر بگيريم وجود دارد ولی واحد نيست متعدد است پس درصورت که کلی را به تنهايی لحاظ کنيم درخارج وجود ندارد وچنانچه با اشخاص دربگيريم درخرج وجود دارد ولی واحد نيست متعدد است. پس يا حرکت توسطيه در ذهن است ويا حرکات متعدد نه حرکت واحد.
متن: وأجاب عنها(شبه مشهوره) الإمام الرّازى: بأنّ الحركة بمعنى التوسّط بين المبدأ و المنتهى أمرٌ موجودٌ فى الآن مستمرٌّ باستمرار الزّمان و يصير(توسط) واحداً بالشخص لوحدة الموضوع(متحرك) والزّمان و ما فيه الحركة(مسافت).
فاذا فرضت للمسافة حدود معيّنة، فعند وصول المتحرّك إليها(حدود) يعرض لذلك الحصول فى الوسط أن صار حصولاً فى ذلك الوسط، و صيرورته حصولا فى ذلك الوسط أمرٌ زائدٌ على ذاته الشخصيّة و هى(ذات شخص) باقية عند زوال الجسم(جسم متحرك) من ذلك الحدّ إلى حدٍّ آخرٍ وإنّما يزول عارض من عوارضها. و ليس الحصول فى الوسط أمراً كلياً يكون له كثرة عدديّة(يعني افراد داشته باشد)، لأنّ ذلك(كلي بودن) إنّما يكون إذا كان فى المسافة كثرة عدديّة حتّى يقال الحصول فى هذا الحدّ من المسافة غير الحصول فى ذلك. و ليس كذلك(كثرت عددي نيست) لأنّ المسافة متّصل واحد لا أجزاء لها بالفعل، فالحركة فيها(مسافت متصل) عند اتّحاد الموضوع و الزّمان لا يكون إلّا واحداً بالشخص و إن أمكن فرض الأجزاء فيه كالخطّ الواحد، وذلك(اينكه حركت واحد بالشخص است) لأنّ المعتبر فى الكليّة إمكان فرض الجزئيّات لا فرض الأجزاء و هو غير ممكن هاهنا. قال: هذا ما عندى(آنچه كه دراختيارما است) فى هذا الموضع المشكل العسير. كذا نقل عنه فى شرح المقاصد.
و تحقيق ذلك فى الشفاء حيث قال: «فإن قال قائل: إنّ الكون فى المكان و لم يكن قبله و لا بعده فيه(ذلك المكان) وكذلك الإضافة إلى هذا الكون(كون في المكان)، و الأمر الّذي يجعلونه آناً هو أمرٌ كلّىٌ معقولٌ و ليس بموجودٍ بالفعل (بل إنّما الموجود بالفعل الكون فى هذا المكان(مكان جزئي) ولم يكن قبله و لا بعده فيه و كذلك الإضافة إلى هذا الكون(كون في هذالمكان)) و الأمر الكلّىّ إنّما ثبت بأشخاصه و لا يكون شيئاً واحداً موجوداً بعينه كما اتّفق عليه أهل الصّناعة




[1] . درسه امر ديگربحث است كه آيا وحدت وتعدد حركت به آن بستگي دارد يا خير، وچنانكه در جاي خوش بيان شده وحدت وتعدد اين سه امر دخالت درووحدت وتعدد حركت ندارد. ( طبعيات شفا، سماع طبعي، ج1، مقاله 4، ف2).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo