< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زمان داشتن يا نداشتن حركت
بحث دراين بود كه حركت قطعيه درخارج موجود نيست ولي حركت توسطيه درخارج موجود است، وحقيقت حركت كه درمتحرك وجود دارد همين حركت توسطيه است كه كون متحرك است بين مبدأ ومنتها بنحو كه در هر آن ولحظه ي درحدّي است كه در لحظه ي قبل ولحظه ي بعد درآن حدّ نيست يعني سيال است، بعبارت ديگر حركت توسطيه موجود درآن است وسيلان دارد.
اشكال: شما گفتيد حقيقت وصورت حركت كه درخارج وجود دارد حركت توسطيه است كه موجود مي باشد در آن، وحال آنكه حركت موجود درزمان است.
جواب: حركت قطعيه از مبدأ شروع و با طي كردن حدّي بعد از حدّي به منتها ختم مي شود واين رسيدن ازمبداء به منتها ممتد است وداراي مقدار كه زمان است، پس حركت قطعيه امتداد دارد واين امتداد مطابق با زمان است بعبارت ديگر حركت قطعيه قوامش به دوچيز است؛ يكي طي كردن حدود وديگر آنكه طي حدود پشت سرهم ومتدد است وبلحاظ همين امتداد است كه زمان دارد ويا مطابق با زمان است بنابراين حركت قطعيه بلحاظ امتدادش زمان دارد. ووقتي كه حركت تمام شد امتداد تمام مي شود همين طور زمان.
لاهيجي از امتداد تعبير مي كند به حالت كه متحرك دارد بين مبدأ ومنتها وقتي كه وصل به منتها شود، واز اين حال تعبير مي كند به امور كه در ماضي وجود دارد، به اين لحاظ كه امور موجود در گذشته چنانچه زماني باشد وقتي اطلاق ماضي مي شود كه به منتها رسيده باشد وتمام شده باشد، مثل حالت متحرك كه وقتي به منتها برسد به امتداد اطلاق مي شود. پس امور موجود درماضي دوگونه است يا آني است ويا زماني وقتي كه زماني باشد امتداد دارد ومطابق بازمان است حركت قطعيه اين گونه است تا وقتي كه متحرك به منتها نرسيده به حركت آن اطلاق قطعيه نمي شود وقتي كه به منتها رسيد حركت قطعيه دارد ورسيدن از مبدأ به منتها ممتد است واين امتداد مطابق با زمان است.
تذكر: مراد از مبدأ ومنتها مي تواند مبدأ ومنتهاي حركت باشد بنحوي كه حركت بكلي تمام شود ومي شود مبدأ ومنتهاي يك قطعه ي خلي كوچك از حركت باشد، كه امتداد خيلي كوچك دارد وحركت بعد از آن ادامه مي يابد.
حركت توسطيه بودن متحرك است بين مبدأ ومنتها موجود در آن، پس حركت توسطيه قوامش به امتداد نيست كه با زمان تطابق داشته باشد، اما درعين حال خالي از زمان نيست به اين معنا كه حركت توسطيه از حركت قطعيه خالي نيست بلكه حركت توسطيه همراه حركت قطعيه انجام مي شود، كه امتداد وزمان دارد وحركت توسطيه هم بواسطه ي حركت قطعيه زمان دارد. پس درحقيقت امتداد وزمان مال حركت قطعيه است وبواسطه ومجازا مال حركت توسطيه هم است.
شبه ي مشهور درباب حركت است كه فخررازي جواب گفته ولاهيجي جواب فخرررا ردّ نمي كند بلكه حرف شيخ را هم ذكر مي كند.
شبه ي مشهور: حركت توسطيه چند فرض دارد: 1. آيا توسط مطلق بين مبدأ ومنتها نه توسط درحد خاص، 2. يا حركت توسطيه توسط درحدّ خاص بين مبدأ ومنتها است، 3. ويا توسط هاي خاص بين مبدأ ومنتها؛ مثلا بين مبدأ ومنتها ده تا حدّ دارد، آيا حركت توسطيه بودن بين مبدأ ومنتها است بدون اينكه به هيچ حدي توجه داشته باشيم، يا اينكه حركت توسطيه بودن مثلا درنقطه ي الف است ويا اينكه حركت توسطيه بودن درحدهاي جزئي متعدد است مثلا يك بار درنقطه ي الف بار ديگر درنقطه ب و...
اگر حركت توسطيه توسط مطلق باشد حركت توسطيه كلي خواهد بود ودرخارج وجود ندارد. اگر مراد از حركت توسطيه توسط درحد خاص باشد اين سكون است. واگر حركت توسطيه توسط درحد هاي متعدد باشد در اين صورت يا اين حدود به هم چسپيده ومتصل است ويا حدود به هم متصل نيست درصورت كه متصل نباشد لازم مي آيد كه حركت توسطيه مخلوط از حركات وسكنات باشد ودرفرض كه حدود به هم متصل باشند لازم آيد كه حركت توسطيه از آنات تشكيل شود ومسافت هم مركب از جزئيات باشد.
متن: و الّذي يقال: من أنّ كلّ حركة ففى زمان فإنّما يعنى بالحركة الحالة الّتى للشّي‌ء بين مبدأ و منتهى وصل(صفت منتهي) إليه فتقف عنده أو لا تقف عنده، فتلك الحالة الممتدّة هى فى زمان وهذه الحال وجودها على سبيل وجود الأُمور فى الماضى و بيانها بوجهٍ آخر(اموركه وجود متصرم ندارد بيان بوجه ديگر نمي خواهد)، لأنّ الأُمور الموجودة فى الماضى قد كان لها(امور) وجود فى آن من الماضى كان حاضراً، ولا كذلك هذا، فتكون هذه الحركة يعنى بها القطع.
و أمّا أن يعنى بالحركة الكمال الاوّل(يعني حركت توسطيه) الّذي ذكرناه فيكون (اسم يكون:)كونه فى زمان (خبريكون:) لا على معنى أنّه يلزمه مطابقة الزّمان، بل على أنّه لا تخلو من حصول قطع ذلك القطع مطابق للزّمان فلا يخلو من حدوث زمان، لانّه كان ثابتاً(خبر) فى كلّ آن من ذلك الزمان مستمراً(خبر بعد از خبر/ عطف برثابتا باحذف عاطف) فيه. انتهى كلام الشيخ».
و هاهنا شبهة مشهورة تقريرها: أنّ الحركة الموجودة (1)ليست هى التوسّط المطلق بين المبدأ و المنتهى لكونه كلياً (2)ولا التوسّط الجزئىّ الواحد ـ أعنى: الحصول فى حدّ معيّن ـ و إلّا(اگرتوسط جزئي واحد باشد) لم يكن متحرّكاً بل ساكنا (3) ولا التوسّطات الجزئيّة المتعددة ـ أعنى: الحصول فى حدّ معيّنٍ بعد الحصول فى حدّ آخر كذلك(يعني معين) ـ و إلّا(اگرتوسطات جزئي متعدد باشد) فان لم يكن تلك الحصولات متعاقبة متجاورة لزم انقطاع الحركة بكلّ واحدٍ من تلك الحصولات فلا يكون الحركة من المبدأ إلى المنتهى حركة واحدة بل حركات متعدّدة بين كلّ حركتين منهما(منها ظ) سكون، و إن تعاقبت و تجاورت لزم تتالى الآنات و تركّب المسافة ممّا لا يتجزأ و قد مرّ بطلانه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo