< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام حركت
فلاسفه حركت را تقسيم مي كند به حركت توسطيه وحركت قطعيه. شيخ درشفا مي گويد حركت توسطيه درخارج وجود دارد، امّا حركت قطعيه فقط در ذهن است، بعد باتكلف سعي مي كند وجود خارجي حركت قطعيه را اثبات كند. قبل از پرداختن به كلام شيخ اقسام حركت وتعريف هركدام را مي آوريم.
اقسام حركت:1. حركت توسطيه، 2. حركت قطعيه.
دراين جا براي حركت توسطيه سه تفسير مي آورد كه عبارت اخراي ديگر اند:
تفسيراول: حركت توسطيه بودن جسم است بين مبداء ومنتها بگونه درهر لحظه ي درحيزي است غير از حيزديگر.
تفسير دوم: حركت توسطيه بودن جسم است بنحوي كه هرحدّ ازحدود فرضي مسافت را كه درنظر بگيريم آن جسم نه قبل از آن حدّ ونه بعد از آن حدّ در حدّ مفروض نيست.
تفسيرسوم: حركت توسطيه بودن جسم بين مبدأ ومنتها است بگونه ي كه هرآن ولحظه ي را كه فرض كنيم حال آن جسم در لحظه ي مفروض غير از حال جسم است درلحظه ي قبل ولحظه ي بعد از لحظه ي مفروض.
این تفاسير كه مرادف هم اند دوقيد دارد: 1. بين المبداء والمنتهی بودن، 2. درهر آن درحيّزی دون حيّزی بودن.
قيد اوّل برای افاده ی مستمر بودن حرکت است وقيد دوم برای بيان سيلان آن. قيد اول سيّال بودن را افاده نمی کند ولذا به قيد دوم نياز است.
سوال: آيا حركت به اين معنا درخارج وجود دارد يا خير؟
خواجه : حركت به معناي فوق درخارح وجود دارد ووجودش بديهي است، بديهي تجربي كه از اقسام ششگانه بديهي است.
بيان مطلب: عقل به كمك حس حكم مي كند كه وقتي متحرك بين مبدأ ومنتها است، داراي كيفيت خاصي است كه اين كيفيت دو ويژگي دارد: اولا، وقتي اين كيفيت را با متحرك درنظر بگيريم ثابت نيست بلكه استمرار دارد براي متحرك از اول تا آخر مسافت. ثانيا، وقتي كه با مسافت لحاظ كنيم بلحاظ نسبت هاي كه باحدود فرضي مسافت پيدا مي كند سيال است. پس اين كيفيت وقتي كه خودش را درنظر بگيريم استمرار دارد وزماينكه با حدود مسافت لحاظ كنيم سيّال است.
امتداد ذهني حركت: حركت کيفيت سيّال ومستمر است درخيال تصوير ممتد دارد؛ چرا كه ذهن از نسبت متحرك به برحد مسافت صورتي مي گيرد واين صور چون در ذهن مرتسم مي شود دركنار هم قرار مي گيرد وبصورت ممتد باقي مي ماند بنحوي كه برمسافت منطبق مي شود.
مثال(1): قطره ي با ران كه از بالا نازل مي شود ما بصورت خط مي بينيم، درحاليكه نقطه است؛ چرا كه ذهن ما از لحظه ي نزول صورت مي گيرد واين صور دركنارهم است ولذا ما خط مي بينيم.
مثال(2): شعله آتش چرخان را ما بصورت دايره مي بينيم درحاليكه درخارج دايره نداريم بلكه قطعه ي از آتش داريم كه مي چرخد ولي ذهن از هرلحظه اش صورتي مي گيرد واين صوردر ذهن ما دركنار هم وبصورت دايره قرار مي گيرد.
حركت قطعيه: امر ممتد كه در ذهن ما ست از نسبت متحرك به حدود وقطعات مسافت بدست آمده است، كه درخارج اين قطعات پشت سرهم اند؛ يعني متحرك در آن اول درقطعه ي اول ست ودرآن دوم درقطعه ي دوم ولي وقتي كه در قطعه ي دوم است قطعه اول از بين رفته است يعني متحرك ديگر در قطعه اول نيست وزمانيكه درقطعه ي سوم است ديگر قطعه ي دوم است وچون حركت قطعه طي اين حدود متصل است درخارج وجود ندارد؛ چرا كه موجود با معدوم متصل نمي شود. بله صورت که از هرقطعه است در ذهن ما است پيوسته است.
بعبارت درخارج کون بين المبدا والمنتهی داريم که با هرحيّزی نسبت دارد وبا نسبت ها متعدد می شود واين نسبت های متعدد که در ذهن آمد ما امتداد می بينيم، درحاليکه درخارج امتداد نداريم، چند چيزی که پشت سرهم بيايد، يعني وقتی که متحرک اولين قدم را برداشت قدم بعدی وجود ندارد ووقتی که قدم بعدی آمد قدم قبلی از بين رفته است، وزمانيکه قدم سوم موجود می شود قدم دوم از بين رفته است ولی ماصور اين قدم ها را در ذهن داريم که باهم ولذا امتداد را می بينيم.
خلاصه: حركت قطعيه طي حدود است بنحو متصل وچون درخارج حدود متصل نداريم بلكه يك قطعه يا قدم را داريم ولذا حركت قطعيه وجود خارجي ندارد.
فرق استمرار، امتداد وسيلان:
استمرار: دراستمرار تعدد ملاحظه نمی شود، يک امر واحد است که مستمر است، کون واحد است که مستمراست.
سيلان وامتداد: در استمرار وامتداد تعدد ملاحظه می شود سيلان يعنی متعددی که حاصل شد، ووقتی که قبلی هست بعدی وجود ندارد زمانيکه بعدی آمد قبلی وجود ندارد، بلکه وجود بعدی متفرع برمنقضی شدن بعدی است
امتداد: درامتداد هم تعدد ملاحظه می شود به اين صورت که وقتی بعدی آمد قبلی هم موجود باشد.
مثال: وقتی که کنار جوی آب ايستاده ايم درهرلحظه قطعه ی از آب را می بينيم غبر ازقطعه ی قبل ولذا سيّال است اگر يک چيز بودسيّال نبود.
متن: المسألة الرّابعة فى انّ الحركة الموجودة فى الخارج‌
اعلم أنّ لفظ الحركة بحسب المفهوم المذكور اسم لمعينين: الأوّل كيفيّة يكون بها الجسم متوسّطاً بين المبدأ والمنتهى بحيث لا يكون فى حيّزآنين بل يكون فى كلّ آن فى حيّز آخر.
وبعبارة أُخرى: كون الجسم بحيث ـ أىّ حدٍّ من الحدود المسافة يفرض ـ لا يكون هو(جسم) قبل آن الوصول إليه(حدّ) و لا بعده(آن وصول) حاصلا فيه(حدّ).
وبعبارة ثالثة: كون الجسم فى ما بين المبدأ و المنتهى بحيث ـ أىّ آن يفرض ـ يكون حاله(جسم) فى ذلك الآن مخالفا لحاله فى آنين محيطان(محيطين ظ) به(آن)، و يسمّى هذا المعنى من معنى، الحركة بمعنى التوسّط. و هى(حركت) بهذا المعنى(بمعناي توسط) موجودة فى الخارج لامحة على ما قال:‌ و وجودها ضرورى‌.
فانّ العقل يحكم بمعونة الحسّ بأنّ (خبرأن) للمتحرك حين كونه متوسّطاً بين المبدأ و المنتهى (اسم أن:) كيفيّة مخصوصة، ليست(كيفيت) ثابتة له حين كونه فى المبدأ و لا حين كونه فى المنتهى و تلك الكيفية مستمرّة له من أوّل المسافة الى منتهاها لكن يختلف نسب المتحرك بسببها الى حدود المسافة فهى باعتبار ذاتها مستمرة و باعتبار نسبتها الى تلك الحدود سيّالة و بواسطة استمرارها و سيلانها يفعل فى الخيال امرا ممتدّا غير قارّ فانّه لما ارتسم نسبته المتحرّك الى الحدّ الثّاني فى الخيال قبل ان تزول عنه نسبته الى الحدّ الاوّل يتخيّل أمر ممتدّ ينطبق على المسافة التى بين الحدّين كما يحصل(امرممتد) من القطرة النازلة و الشعلة الجوالة امر ممتدّ فى الحسّ المشترك فيرى خطاً أو دائرة.
وهذا الأمر الممتدّ هو ثانى معنيي الحركة و يسمّى الحركة بمعنى القطع وهى(حركت) بهذا المعنى(بمعناي قطع) لا وجود لها فى الاعيان، لأنّ المتحرّك مالم يصل إلى المنتهى لم يوجد الحركة بهذا المعنى بتمامها، و إذا وصل فقد انقطعت‌.


موضوع: اقسام حركت
فلاسفه حركت را تقسيم مي كند به حركت توسطيه وحركت قطعيه. شيخ درشفا مي گويد حركت توسطيه درخارج وجود دارد، امّا حركت قطعيه فقط در ذهن است، بعد باتكلف سعي مي كند وجود خارجي حركت قطعيه را اثبات كند. قبل از پرداختن به كلام شيخ اقسام حركت وتعريف هركدام را مي آوريم.
اقسام حركت:1. حركت توسطيه، 2. حركت قطعيه.
دراين جا براي حركت توسطيه سه تفسير مي آورد كه عبارت اخراي ديگر اند:
تفسيراول: حركت توسطيه بودن جسم است بين مبداء ومنتها بگونه درهر لحظه ي درحيزي است غير از حيزديگر.
تفسير دوم: حركت توسطيه بودن جسم است بنحوي كه هرحدّ ازحدود فرضي مسافت را كه درنظر بگيريم آن جسم نه قبل از آن حدّ ونه بعد از آن حدّ در حدّ مفروض نيست.
تفسيرسوم: حركت توسطيه بودن جسم بين مبدأ ومنتها است بگونه ي كه هرآن ولحظه ي را كه فرض كنيم حال آن جسم در لحظه ي مفروض غير از حال جسم است درلحظه ي قبل ولحظه ي بعد از لحظه ي مفروض.
این تفاسير كه مرادف هم اند دوقيد دارد: 1. بين المبداء والمنتهی بودن، 2. درهر آن درحيّزی دون حيّزی بودن.
قيد اوّل برای افاده ی مستمر بودن حرکت است وقيد دوم برای بيان سيلان آن. قيد اول سيّال بودن را افاده نمی کند ولذا به قيد دوم نياز است.
سوال: آيا حركت به اين معنا درخارج وجود دارد يا خير؟
خواجه : حركت به معناي فوق درخارح وجود دارد ووجودش بديهي است، بديهي تجربي كه از اقسام ششگانه بديهي است.
بيان مطلب: عقل به كمك حس حكم مي كند كه وقتي متحرك بين مبدأ ومنتها است، داراي كيفيت خاصي است كه اين كيفيت دو ويژگي دارد: اولا، وقتي اين كيفيت را با متحرك درنظر بگيريم ثابت نيست بلكه استمرار دارد براي متحرك از اول تا آخر مسافت. ثانيا، وقتي كه با مسافت لحاظ كنيم بلحاظ نسبت هاي كه باحدود فرضي مسافت پيدا مي كند سيال است. پس اين كيفيت وقتي كه خودش را درنظر بگيريم استمرار دارد وزماينكه با حدود مسافت لحاظ كنيم سيّال است.
امتداد ذهني حركت: حركت کيفيت سيّال ومستمر است درخيال تصوير ممتد دارد؛ چرا كه ذهن از نسبت متحرك به برحد مسافت صورتي مي گيرد واين صور چون در ذهن مرتسم مي شود دركنار هم قرار مي گيرد وبصورت ممتد باقي مي ماند بنحوي كه برمسافت منطبق مي شود.
مثال(1): قطره ي با ران كه از بالا نازل مي شود ما بصورت خط مي بينيم، درحاليكه نقطه است؛ چرا كه ذهن ما از لحظه ي نزول صورت مي گيرد واين صور دركنارهم است ولذا ما خط مي بينيم.
مثال(2): شعله آتش چرخان را ما بصورت دايره مي بينيم درحاليكه درخارج دايره نداريم بلكه قطعه ي از آتش داريم كه مي چرخد ولي ذهن از هرلحظه اش صورتي مي گيرد واين صوردر ذهن ما دركنار هم وبصورت دايره قرار مي گيرد.
حركت قطعيه: امر ممتد كه در ذهن ما ست از نسبت متحرك به حدود وقطعات مسافت بدست آمده است، كه درخارج اين قطعات پشت سرهم اند؛ يعني متحرك در آن اول درقطعه ي اول ست ودرآن دوم درقطعه ي دوم ولي وقتي كه در قطعه ي دوم است قطعه اول از بين رفته است يعني متحرك ديگر در قطعه اول نيست وزمانيكه درقطعه ي سوم است ديگر قطعه ي دوم است وچون حركت قطعه طي اين حدود متصل است درخارج وجود ندارد؛ چرا كه موجود با معدوم متصل نمي شود. بله صورت که از هرقطعه است در ذهن ما است پيوسته است.
بعبارت درخارج کون بين المبدا والمنتهی داريم که با هرحيّزی نسبت دارد وبا نسبت ها متعدد می شود واين نسبت های متعدد که در ذهن آمد ما امتداد می بينيم، درحاليکه درخارج امتداد نداريم، چند چيزی که پشت سرهم بيايد، يعني وقتی که متحرک اولين قدم را برداشت قدم بعدی وجود ندارد ووقتی که قدم بعدی آمد قدم قبلی از بين رفته است، وزمانيکه قدم سوم موجود می شود قدم دوم از بين رفته است ولی ماصور اين قدم ها را در ذهن داريم که باهم ولذا امتداد را می بينيم.
خلاصه: حركت قطعيه طي حدود است بنحو متصل وچون درخارج حدود متصل نداريم بلكه يك قطعه يا قدم را داريم ولذا حركت قطعيه وجود خارجي ندارد.
فرق استمرار، امتداد وسيلان:
استمرار: دراستمرار تعدد ملاحظه نمی شود، يک امر واحد است که مستمر است، کون واحد است که مستمراست.
سيلان وامتداد: در استمرار وامتداد تعدد ملاحظه می شود سيلان يعنی متعددی که حاصل شد، ووقتی که قبلی هست بعدی وجود ندارد زمانيکه بعدی آمد قبلی وجود ندارد، بلکه وجود بعدی متفرع برمنقضی شدن بعدی است
امتداد: درامتداد هم تعدد ملاحظه می شود به اين صورت که وقتی بعدی آمد قبلی هم موجود باشد.
مثال: وقتی که کنار جوی آب ايستاده ايم درهرلحظه قطعه ی از آب را می بينيم غبر ازقطعه ی قبل ولذا سيّال است اگر يک چيز بودسيّال نبود.
متن: المسألة الرّابعة فى انّ الحركة الموجودة فى الخارج‌
اعلم أنّ لفظ الحركة بحسب المفهوم المذكور اسم لمعينين: الأوّل كيفيّة يكون بها الجسم متوسّطاً بين المبدأ والمنتهى بحيث لا يكون فى حيّزآنين بل يكون فى كلّ آن فى حيّز آخر.
وبعبارة أُخرى: كون الجسم بحيث ـ أىّ حدٍّ من الحدود المسافة يفرض ـ لا يكون هو(جسم) قبل آن الوصول إليه(حدّ) و لا بعده(آن وصول) حاصلا فيه(حدّ).
وبعبارة ثالثة: كون الجسم فى ما بين المبدأ و المنتهى بحيث ـ أىّ آن يفرض ـ يكون حاله(جسم) فى ذلك الآن مخالفا لحاله فى آنين محيطان(محيطين ظ) به(آن)، و يسمّى هذا المعنى من معنى، الحركة بمعنى التوسّط. و هى(حركت) بهذا المعنى(بمعناي توسط) موجودة فى الخارج لامحة على ما قال:‌ و وجودها ضرورى‌.
فانّ العقل يحكم بمعونة الحسّ بأنّ (خبرأن) للمتحرك حين كونه متوسّطاً بين المبدأ و المنتهى (اسم أن:) كيفيّة مخصوصة، ليست(كيفيت) ثابتة له حين كونه فى المبدأ و لا حين كونه فى المنتهى و تلك الكيفية مستمرّة له من أوّل المسافة الى منتهاها لكن يختلف نسب المتحرك بسببها الى حدود المسافة فهى باعتبار ذاتها مستمرة و باعتبار نسبتها الى تلك الحدود سيّالة و بواسطة استمرارها و سيلانها يفعل فى الخيال امرا ممتدّا غير قارّ فانّه لما ارتسم نسبته المتحرّك الى الحدّ الثّاني فى الخيال قبل ان تزول عنه نسبته الى الحدّ الاوّل يتخيّل أمر ممتدّ ينطبق على المسافة التى بين الحدّين كما يحصل(امرممتد) من القطرة النازلة و الشعلة الجوالة امر ممتدّ فى الحسّ المشترك فيرى خطاً أو دائرة.
وهذا الأمر الممتدّ هو ثانى معنيي الحركة و يسمّى الحركة بمعنى القطع وهى(حركت) بهذا المعنى(بمعناي قطع) لا وجود لها فى الاعيان، لأنّ المتحرّك مالم يصل إلى المنتهى لم يوجد الحركة بهذا المعنى بتمامها، و إذا وصل فقد انقطعت‌.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo