< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكالات فخر بر ارسطو
بحث درتعريف حرکت داشتيم تعريفی را قدمای فلاسفه بيان کرد که اشکال دور داشت ولذا ارسطوتعريف ديگری بيان کرد. فخررازی هم از دورجواب گفت که بيان شد وهم بر تعريف ارسطو اشکال دارد که درذيل می آید.
اشکال فخربرتعريف ارسطو: تعريف حرکت به کمال اول لما بالقوه من حیث هو بالقوه » تعريف به اخفی است؛ چرا که حرکت روشن است، همه ی مردم می شناسد ولی کمال اول، لما بالقوه، من حيث هو بالقوه مخفی است حتی برای اهل فن ونياز به توضيح دارد، وحال آنکه معرف بايد اجلی ازمعرفَّ باشد.
اشکال دوم فخربرتعريف ارسطو: درتعريف شمال حرکت کمال اول است درمقابل کمال ثانی که وصول به هدف است، درحرکت های دوری متحرک درهيچ نقطه ی توقف نمی کند که آن نقطه را هدف حرکت بدانيم وبگوييم وصول به آن کمال ثانی است تا حرکت کمال اول باشد. پس تعريف شما جامع افراد نيست وشامل حرکت های دوری نمی شود.
جواب اشکال اول: بايد ببنیم تعريف به چه هدفی آمده است برای تميز از ماعدا ويا برای کشف حقيقت شی ويا برای تبيين حقيقت شی نه کشف حقيقت آن. چنانچه تعريف به قصد تميز از ماعدا باشد ويا برای کشف حقيقت شی باشد در اين صورت تعريف به خفی يا اخفی نقض غرض است وباطل. اما اگر هدف تعريف تبيين حقيقت شی باشد که ما آنرا می شناسيم در اين صورت تعريف به اخفی اشکال ندارد.
بعبارت ديگر تعريف چنانچه برای تفهيم وشناساندن به غير باشد دراين صورت تعريف به اخفی جايز نيست. اما اگر تعريف برای تبيين حقيقت شی باشد دراين صورت لازم نيست که تعريف به اجلی باشد بالاخص اگر معرفَّ برای ما معلوم باشد و بخواهيم حقيقت آن را تبيين کنيم. وتعريف حرکت از نوع دوم است برای تفهيم به غير نيست بلکه برای تبيين حقيقت حرکت است. وجايز است که به اخفی باشد.
جواب ازاشکال دوم: درحرکت های استداره ی هرچند هدف در واقع وجود ندارد ولی می توانيم نقطه يا نقاطی را بعنوان هدف فرض کنيم در اين صورت حرکت کمال اول ووصول به آن نقطه کمال ثانی است. پس درحرکت های دوری هم کمال اول وکمال ثانی داريم وتعريف جامع افراد است.
لاهيجی: چنانچه جواب فوق از خفی بودن تعريف درست باشد می شود بگوييم تعريف قدمای فلاسفه هم دوری نيست؛ چرا که هدف از تعریف حرکت تفهيم وشناساندن نيست بلکه بيان حقيقت شی است، شی را که همه می شناسيم می خواهد حقيقتش را بيان کند.
حق اين است که هم تعريف قدمای فلاسفه صحيح است وهم تعريف ارسطو چرا که هدف از تعريف حرکت تبيين حقيقت حرکت است ولذا تعريف قدما دوی نيست وتعريف ارسطو هم تعريف به اخفی نيست چراکه تعريف برای تبيين حرکت برای اهل فن است واهل فن هم کمال اول را می داند وهم مابالقوه وهم من حيث هو بالقوه را.
تعريف متکلمين: متکلمين حرکت را تعريف کرده به «حصول جسم درمکانی بعد از حصول آن درمکان ديگر» که هم حصول وهم مکان روشن است.
متن: ثمّ إنّه اعترض على تعريف أرسطو: بأنّ ماهيّة الحركة و إن لم تكن بديهيّةً واضحةٌ عند العقل، لكن لا خفاء(يعني مخفي نماند برشما ) فى أنّ ما ذكر فى هذا التّعريف ليس بأوضح منها، بل أخفى.
و بأنّه لا يصدق على الحركة المستديرة، إذ لا منتهى لها(حركت مستديره) بالفعل فلا يتحقق كمال أوّل و ثانٍ.
وأُجيب: بأنّ هذا(تعريف ارسطو) ليس تعريفا يقصد به تميّزها(حركت) عمّا عداها، أو تحصيل صورتها(حركت) عند العقل بل هو تلخيص و تبيين للمعنى المسمّى بالحركة، فلا يضرّه كون تصوّره أخفى من تصوّر ماهيّة الحركة ولا(اي ولايضرّه) كون الكمال الأوّل و الثّانى فى بعض أقسام الحركة ـ أعنى: المستديرة ـ بمجرّد الفرض و الاعتبار المطابقين لما فى نفس الأمر، دون الفعل و الحقيقة. وذلك(اينكه ضررنمي زند كه كمال اول وثاني بالفرض داشته باشيم) لأنّ كلّ نقطة يفرض فى الجسم المتحرّك بالاستدارة (متعلق متحرك) بالنسبة إليها(نقطه) من حيث طلبها(مصدربمعناي مفعول يعني مطلوب بودن نقطه) توجّه (يعني حالا كه توجه است:) فيكون كمالاً أوّلاً، ومن حيث الحصول عندها(نقطه) وصول فيكون كمالاً ثانياً.
وفيه: أنّ مثل ذلك(توجيه) يمكن أن يقال فى توجيه تعريف القدماء أيضاً، فلا يضرّه(تعريف قدما) اشتماله على ما(تدريج، دفعه و...) يتوقف تصوّره على تصوّر الحركة.
بل الحقّ أنّ كلا التّعريفين إنّما هو لإفادة تصوّر ماهيّة الحركة، (مبتدا:) وكون تصوّرما ذكر فى تعريف أرسطو أخفى من تصوّر ماهيّة الحركة ممنوع(خبر)، فإنّ جميع ذلك أُمور صناعيّة قد تبيّن مفهوماتها فى الصّناعة فلا يضرّه خفائها(امور) عند من لم يحصل الصّناعة.
أو حصول الجسم فى مكانٍ بعدَ حصوله‌ فى مكان‌آخر. هذا هو تعريف المتكلّمين وقد عرفت تحقيق ذلك‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo