< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مركب بودن يا نبودن حركت از سكنات
بحث درحصراکوان اربعه داشتيم بعد از اشکال وجواب که درحصر اکوان داشتيم اين مساله طرح شد که آيا لبث درسکون شرط است يا خير؟ اگر لبث شرط سکون باشد حرکت مرکب از سکنات نمی شود ولی چنانچه لبث درسکون شرط نباشد حرکت مرکب از سکنات می شود؛ چرا که طبق اين مبنا دخول درحيّزسکون است وحرکت هم حصول اول درحيّز است پس اکون اول يّا حصول اول دراحيّاز متعاقب حرکت وحرکت مرکب از سکنات خواهد بود، چرا که دخول در حيّز سکون است.
لاهيّجی: می شود لبث شرط نباشد ودرعيّن حال حرکت هم مرکب از سکنات نشود؛ چرا که درسکون اتصال نداشتن به حصول سابق ويّا حصول اول نبودن شرط است ودرحرکت اتصال به حصول سابق ويّا حصول اول بودن شرط است پس صرف دخول در احياز متعاقب سکون نخواهد وحرکت مرکب از سکنات نمی شود.
بله چنانچه بگوييم کون اول درحيّز اول وکون دوم درحيّز اول متماثل اند ويّا بگوييم کون اول درحيّز دوم باکون دوم درحيّز دوم متماثل اند، در اين صورت حرکت مرکب از سکنات خواهد بود، چرا که همه قبول دارند که کون دوم درحيّز اول يا درحيّز دوم سکون است ودرنتيجه کون اول درحيّز اول وکون اول درحيّز دوم هم سکون خواهد بود وازطرفی کون اول درحيّز ثانی حرکت است پس حرکت مرکب خواهد شد از سکنات.
قاضی عبدالجبار پذيرفته است که حصول اول درحيّز ثانی وحصول ثانی درحيّز ثانی متماثل اند ودرنتيجه حصول اول درحيّز ثاني مثل حصول ثاني درحيّزثاني سكون است وحركت مركب از سكنات. وهرحركتي سكون است اما هرسكوني حركت نيست مثل كون ثاني درحيّز كه سكون است وحركت نيست.
سوال: جسم تو پُری که حرکت می کند جداره اش جا عوض می کند آيا درون جسم هم جا عوض می کند يا خير؟
جواب: درمساله اختلاف است برخی می گويند درون جسم توپر حرکت نمی کند وگروهی ديگر معتقد اند که درون جسم توپُرجا عوض می کند.
دليل گروه اول: جداره ی جسم جا عوض می کند ولی باطن جسم جا عوض نمی کند چرا که جای باطن جسم جداره ی آن است وباحرکت جسم جايش را عوض نمی کند.
دليل گروه دوم: همان گونه که جداره ی جسم جا عوض می کند باطن جسم جا عوض می کند، در غير اين صورت لازم می آيد انفکاک ظاهر از باطن که بالوجدان باطل است، ما می بينيم که ظاهر جسم از باطن آن جدا نمی شو.
علاوه بر اين باطن جسم داخل است درجداره وکل اين جسم داخل است درحيز، نه اينکه فقط جداره ی جسم داخل درحيّز باشد ووقتي که از حيّز خارج شد کل جسم از آن حيّز خارج مي شود ووارد حيّز ديگر. پس جای کل جسم عوض مي شود نه تنها جای جداره ي جسم ودرنتيجه باطن جسم حركت مي كند.
سوال: آيا شی مستقر درداخل کشتی با حرکت کشتی جايش عوض می شود يا خير؟
گروهی: با حرکت کشتی جای ساکن درکشتی عوض نمی شود، چرا که ساکن سفينه همان جا بود که نشسته بود حالا که کشتی جرکت کرده باز هم ساکن سفينه درهمان جا نشسته است.
گروهی ديگر: باحرکت کشتی جای ساکن کشتی هم عوض می شود، چرا که جای ساکن سفينه مجموع سطحی وهواي است که آنرا احاطه کرده است وبا حرکت کشتی هرجند جای که نشسته بود عوض نشده ولی هوای که آنرا احاطه کرده بود عوض شده است پس مکان ساکن سفينه عوض شده است.
لاهيجی: نزاع اين دوگروه لفظی است، بستگی به اين دارد که حيّز را چگونه معنا کنيم اگر بگوييم حيّز عبارت است از بعد مفروض که شی را احاطه کرده است در اين صورت هم ساکن سفينه جايش عوض شده ومتحرك است وهم جوهر باطن جسم، وچنانچه بگوييم حيّز آنچيزي است كه ثقل جسم روي آن است در اين صورت هم جوهر متوسط ساكن است وهم ساكن درسفينه.
متن:اللّهم إلّا أنّ يُبنى ذلك على أنّ الكون الأوّل فى الحيّز الثّاني مماثل للكون الثّاني فيه، وهو(كون ثاني) سكون وفاقاً، ويكون هذا(تركّب حركت از سكنات) الزمان(الزاماً ظ) لمن يقول بتماثل الحصول الاوّل و الثّانى فى الحيّز الاوّل و كذا فى الحيّز الثانى.
فالتزم القاضى ذلك(تماثل را) و ذهب إلى أنّ الكون الأوّل فى الحيّز الثّانى و هو الدخول فيه سكون(خبرأنّ)، و بنى على ذلك أنّ كلّ حركة سكون من حيث انّها دخول فى حيّز و ليس كلّ سكون حركة كالكون الثانى»(كه كون ثاني سكون است نه حركت).
ثمّ إنّهم اختلفوا فى الجوهر المتوسّط الباطن(بدل از المتوسط) من الجسم المتحرك.
فقيل: انّه(جوهر متوسط) متحرّك وإلّا(اگرجوهر متوسط متحركت نباشد) كان ساكناً ولزم انفكاكه (جوهرباطن) عن الأجزاء الظاهرة وهى(اجزاي ظاهره) متحركة بالاتفاق(وافكاك ظاهر از باطن بالوجدان باطل است). و لانّه(جوهر متوسط) داخل فى الكلّ(كل جسم) و الكلّ‌ُُ(كل جسم ) داخل فى حيّز الكلّ فهو(جوهرمتوسط) داخل فى حيّز الكلّ وقد خرج(جوهرمتوسط) بخروج الكلّ عن حيّزه بتمامه فيكون(جوهرمتوسط) متحرّكا.
وقيل: غير متحرك إذ حيّزه(جوهرمتوسط) الجواهرالمحيطة به وإنّه(جوهرمتوسط) لم يفارقها(جواهرالمحيطه) فهو(جوهرمتوسط) مستقرّ فى حيّزه فلا يكون متحرّكا.
و كذلك اختلفوا فى المستقرّ فى السّفينة المتحرّكة.
فقيل: ليس بمتحرك كالجوهر المتوسّط.
وقيل: متحرك. وكيف لا(چگونه متحركت نباشد) وأنّه أولى بالحركة من الجوهر المتوسّط، إذ هو(مستقرفي السفينه) يفارق بعض السطح المحيط به، اعنى الجواهر الهوائيّة المحيطة به(مستقرفي سفينه).
والنّزاع لفظىّ يعود إلى تفسير الحيّز، فإن فسّر بالبُعد المفروض كان كلّ من المتوسّط و المستقرّ متحركا. و إن فسّر بما اعتمد عليه ثقل المتحيّز كما هو المتعارف عند الجمهور لم يكن شي‌ء منهما(جوهرمتوسط ومستقرفي سفينه) بمتحرّك‌.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo