< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:اشكال ديگر برحصراكوان اربعه
بحث در اين بود كه بعض متكلمين قائل به اكوان اربعه اند. وحصر اكوان اربعه را اينگونه بيان كرده اند كه حصول جوهردرحيّز يا با جوهر ديگر ملاحظه مي شود يا با جوهرديگرملاحظه نمي شود، وقتي كه با جوهر ديگر ملاحظه نشود يا مسبوق به حصول درحيّزديگر است ويا مسبوق به حصول درهمين حيّز است.
اشكال اول: وقتي كه حصول جوهر درحيّز با جوهر ديگرملاحظه نشود بيان شما حاصر نيست بلكه شق سوم هم داريم وآن اينكه حصول جوهر درحيّز اصلا مسبوق حصول نباشد، نه دراين حيّز نه در حيّز ديگر بلكه ابتداً آفريده شده باشد در همين حيزمثل جوهر كه شماي متكلمين قبول داريد.
از جواب كه به اشكال فوق داده شد بدست مي آيد مي آيد كه لبث درسكون شرط نيست، اشكال ديگري كه با توجه به اين حرف بدست مي آيد اين است كه حركت مركب باشد از سكنات. چنانكه بيان شد.
اشكال ديگر: علاوه براشكال فوق طبق بيان شما لازم مي آيدكه سكون بعد از حركت هم حركت باشد چرا كه مسبوق است به حصول جوهر در حيّز ديگر وهم سكون باشد زيرا كه مسبوق است به حصول جوهر در اين حيّز. پس سكون بعد از حركت هم است وهم سكون وحال آنكه حركت وسكون متقابل اند نمي شود يك چيز هم حركت باشد وهم سكون.
لاهيجي : مي توانيم بيان شرح مقاصد را داشته باشيم كه هيچ يك از اشكالات فوق لازم نيايد، به اين صورت، كه بگوييم: حصول جوهر درحيّزاگر متصل باشد به حصول سابق درحيّز ديگر كون حاصل حركت است والا سكون است. ويا بگوييم: حصول جوهر دراين حيّ‌ز اگر حصول اول درحيّزثاني است حركت والا سكون است.
طبق بيان فوق سكون است دوفرد دارد؛ يكي اينكه حصول اول نباشد بلكه حصول ثاني باشد درحيّزثاني مثل هم سكونهاي معمولي، وديگر آنكه حصول اول باشد درحيّز اول مثل حصول جوهر فرد. پس حصول جوهرفرد هم از مصاديق سكون است ونقض بحساب نمي آيد.
علاوه براين تركب حركت از سكنات هم لازم نمي آيد؛ چرا كه هرچند لبث را درسكنات شرط نكرديم، ولي اتصال نداشتن به حصول سابق ويا حصول اول نبودن را شرط كرديم ودرحصول اول ويا اكوان اول در احياز متلاصقه اين دوقيد وجود ندارد پس سكون نيست تا حركت مركب از سكنات باشد.
گذشته از اين اشكال سوم هم لازم نمي آيد؛ چراكه سكون بعد از حركت وقتي كه حصول اول است درحيزثاني حركت است دراين صورت سكون صدق نمي كند ودرحصول ثاني يا حصول كه متصل نيست به حيّز سابق سكون است وديگر حركت نيست. بعبارت در امور زماني بايد وقتي كه زمان قيد است همين كه زمان تغيير كرد با امر وپديده ديگري مواجه مي شويم ونمي توانيم حكم سابق را به آن بدهيم.
متن: و يرد عليه(حصركه متكلمين گفت) السّكون بعد الحركة حيث يصدق عليه(سكون بعد از حركت) أنّه حصول مسبوق بالحصول فى حيّز آخر وإن كان مسبوقا بالحصول فى ذلك الحيّز أيضاً(علاوه برمسبوق بودن به حصول درحيّز ديگر).
فالأولى على ما فى "شرح المقاصد" أن يقال: «إن اتّصل بحصول سابق فى حيّز آخر فحركة و إلّا فسكون. أو يقال: إنّه إن كان حصولا أوّلاً فى حيّز ثانٍ فحركة و إلّا فسكون. فيدخل فى السّكون الكون فى أوّل زمان الحدوث و يخرج(يعني ازسكون) الأكوان المتلاحقة فى الأحياز المتلاصقة ـ أعنى: الأكوان الّتى هى اجزاء الحركة ـ فلا يكون الحركة مجموع سكنات، و ذلك(حركت مجموع سكنات نيست) لأنّه لا يلزم من عدم اعتبار اللّبث فى السكون أن يكون عبارة عن مجرّد الحصول فى الحيّز من غير اعتبار قيد يميّزه عن أجزاء الحركة.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo