< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال برحصر اكوان اربعه
گفتيم كه متكلمين از ميان مقولات نسبي فقط وجود خارجي أين را قبول دارند، و از آن تعبير به كون مي كنند ومي گويند اكوان منحصر درچهار تا است: افتراق، اجتماع، حركت وسكون.
بيان انحصار اكوان: چهار قسم فوق از سه منفصله بدست مي آيد ولذا انصار فوق عقلي است:
منفصله(1): حصول جوهر درحيز با جوهر ديگر ملاحظه مي شود ويا با جوهر ديگرملاحظه نمي شود.
منفصله(2): درصورت كه حصول جوهردرحيز با جوهر ديگر ملاحظه شود يا امكان واسطه شدن چيزي سوم است ويا امكان واسطه شدن چيز سوم نيست.
منفصله(3): درصورت كه حصول جوهر با جوهر ديگر ملاحظه نشود يا حصول جوهر مسبوق است به حصول درحيز ديگر ويا مسبوق است به حصول جوهر درهمان حيز اول.
اشكال: منفصله سوم عقلي نيست ولذا احتمال دارد كه شق سوم داشته باشد، بعبارت ديگر وقتي حصول جوهر در حيّز با جوهر ديگر ملاحظه نشود يا مسبوق به حصول جوهر در حيّز است ويا مسبوق به حصول جوهر در حيّز نيست وقتي كه مسبوق در حيز با شد يا مسبوق به حصول جوهر در حيز ديگر است و يا مسبوق به حصول جوهر در حيز اول است. وقتي كه حصول جوهر مسبوق به حصول در حيّز ديگر باشد كون موجود حركت است، هنگام كه حصول جوهر در حيّز مسبوق به حصول جوهر در حيّز اول باشد كون موجود سكون است وزمانيكه حصول جوهر در حيّزاصلا مسبوق به حصول در حيز نباشد كون پنجم داريم؛ مثل جوهر فردي كه اولين بار حق تعالي خلق كرده است، اين جوهر مسبوق به حصول در هيچ حيّزي نيست.
جواب ابوهاشم: دربيان فوق عملا دو شقّ داريم وجوهر فردي كه حق تعالي اولين بار خلق مي كند حصولش در حيز بمنزله ي سكون است، چرا كه اولاً حصول جوهر در حيز مماثل است با حصول ثاني در همان حيز وحصول ثاني درحيّز سكون است، وثانياً سكون يا حصول ثاني در حيزاوّل با حصول جوهر فرد در حيز در اخص صفات شان مشترك اند، وآن عبارت است از اختصاص هردو جوهر درحيز اول، ودوچيز كه اخص صفات شان مشترك باشند درحقيقت يك چيز اند ويا درحكم يك چيز اند.
ان قلت: حصول ثاني در حيز اول يعني سكون با حصول جوهر فرد درحيّز اول فرق دارد؛ چرا كه حصول ثاني مشروط به لبث است يا با لبث همراه است ولي حصول جوهر فرد در حيّز اول با لبث همراه نيست يا مشروط به لبث نيست.
قلت: حصول ثاني در حيّز اول يعني سكون هرچند همراه با لبث است ولي شرط سكون لبث نيست، بعبارت ديگر هرچند سكون هاي معمولي بالبث همراه است ولي سكون مشروط به لبث نيست بلكه لبث امر زائد بر سكون است.
جواب آمدي از دليل دوم ابوهاشم: حصول ثاني جوهر در حيز اول وحصول جوهر فرد در حيّز اول صفت مشترك دوجوهراست، ولي اخص صفات شان نيست، چرا كه اخص صفت آن است كه درجاي ديگر نباشد وسكون را تمام اجسام يافت مي شود مخص به جسم خاص نيست. پس حصول ثاني جوهر وحصول جوهر فرد درحيز اول صفت مشترك است، و مي شود دو چيز درصفتي مشترك باشد و ومخالف هم باشند، بله اگر دوچيز در اخص صفات شان مشترك باشند درحكم يك چيز اند يا درحقيقت يك چيز اند.
متن: ثمّ إنّ قولهم «حصول الجوهر فى الحيّز إذا لم يعتبر بالنّسبة إلى جوهر آخر: فإمّا أن يكون مسبوقاً بحصوله فى ذلك الحيّز، أو فى حيّز آخر» (خبرإن:) ليس بحاصر، لجواز أن لا يكون(حصول جوهردرحيّز) مسبوقاً بحصول اصلاً.
فلذا ذهب بعضهم إلى عدم الانحصار(انحصار اكوان) فى الأربعة، لجواز أن يفرض أنّ اللّه تعالى خلق جوهراً فرداً و لم يخلق معه جوهراً آخر، (مبتدا:) فكونه فى أوّل زمان الحدوث (خبر:)ليس بحركة و لا سكون و لا اجتماع و لا افتراق.
و أجاب عنه أبو هاشم و أتباعه: بأنّه سكون، (1)لكونه(حصول جوهرفرد درحيّز) مماثلاً للحصول الثّانى فى ذلك الحيّز. (2)لكون كلّ منهما(حصول ثاني درحيّز اول وحصول جوهرفرد درحيّز اول) موجباً لاختصاص الجوهر بذلك الحيّز. و هو(اختصاص) اخصّ صفاتهما(سكون وملحق به سكون). و هو(اختصاص ...) سكون بالاتفاق، و اللّبث أمر زائد على السّكون غير مشروط فيه.
و إليه يؤول ما قال الأُستاذ أبو إسحاق أنّه(كون كه باعث حصول جوهرفرد درحيّز است) سكون فى حكم الحركة حيث لم يكن(حصول جوهر فرد در حيّز) مسبوقاً بحصول آخر فى ذلك الحيّز.
والآمدي منع كون ذلك(اختصاص جوهربذلك الحيز) أخصّ صفاتهما، فلا يوجب(اشتراك صفت) التماثل، لانّ المتخالفين قد يشتركان فى بعض الصّفات‌.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo