< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دليل پنجم ذهني بودن اضافه
دليل پنجم:اگر صفات اضافي درخارج موجود باشد لازم مي آيد كه خداوند تعالي محل حوادث باشد، اما حق تعالي محل حوادث نيست پس صفات اضافي درخار موجود نيست.
بيان ملازمه: وقتي خداوند تعالي مخلوقي را خلق كرد متصف به سه صفت مي شود؛ يكي اينكه قبل از آن مخلوق است دوم آنكه با آن مخلوق است وسوم آنكه بعد از آن مخلوق است. اينكه اضافه ي معيت وبعديت براي خداوند تعالي حادث است وبا بوجود آمدن مخلوقي بوجود مي آيد روشن است، چرا كه تا وقتي آن موجود نبود معيت نسبت به آن نبود وتا از بين نرود بعديت نسبت به آن نخواهد بود، اما قبليت حق ظاهرا بستگي به حدوث مخلوق خاص ندارد زيرا كه خداوند تعالي قديم وازلي است، ولي با دقت معلوم مي شود كه قبليت نسبت به اين موجود هم حادث است چرا كه با حادث شدن اين موجود قبليت قطع مي شود وقبليت كه قطع مي شود حادث است. پس با موجود شدن شي خاص اوصاف قبليت، معيت وبعديت براي خداوند تعالي حادث مي شود، اگر اين اوصاف ذهني باشند اشكالي پيش نمي آيد اما اگر درخارج موجود باشد حق تعالي محل حوادث مي شود.
تذكر: قبليت وبعديت كه اضافي حادث است، اما قبليت ازلي كه همان الاول است وبعديت ابدي كه همان الاخر است حادث نيستند.
بطلان تالي: اگر خداوند تعالي محل حوادث باشد ممكن خواهد بود كه خلاف فرض وباطل است.
جواب لاهيجي از پنج دليل: پنج دليل كه اقامه نموديد اثبات مي كند كه همه اي اضافات درخارج وجود ندارد، اما اثبات نمي كند كه هيچ اضافه ي درخارج نيست، وما هم اين را قبول داريم كه همه ي اضافات درخارج وجود ندارد، مدعاي ما اين است كه اضافه درخارج وجود دارد واين با وجود يك اضافه درخارج هم اثبات مي شود.
بيان مطلب: اضافه دوگونه است:
1. اضافه ي كه درخارج موجود است مثل فوقيت وتحيت كه بدون دخالت عقل درخارج وجود دارد.
2. اضافه ي كه درخارج موجود نيست، بلكه عقل است كه از مقايسه دوچيزي انتزاع مي كند مثل تقدم وتاخر واتصاف.
اضافه ي قسم اول بي نهايت نيست بلكه منتهي مي شود به امر كه اضافه ذاتي آن است مثلا زيد وعمرو مضاف اند كي اب است وديگري ابن اند بواسطه ي عروض ابوت ونبوت، اما ابوت وبنوت ذات شان اضه است ونياز به عروض اضافه ي ديگر ندارد.
اضافه ي قسم دوم كه به دخالت وانتزاع عقل مي تواند بي نهايت باشد، به اين معنا كه عقل مي تواند بي نهايت اضافه را انتزاع كند واين اشكال ندارد، چرا كه بستگي به ذهن انسان دارد وذهن انسان تا بي نهايت نمي تواند ادامه دهد.
كلام ابن سينا: برخي از اضافات درخارج موجود است بدون دخالت عقل، اما برخي ديگر بستگي به اعتباروانتزاع عقل دارد، مثل جزيت براي زيد، كليت براي انسان كه عقل زيد را تصورمي كند وباعتبار عدم قابليت صدق آن متصف مي كندبه خزئيت وانسان را تصور مي كند وباعتبار قابليت صدقش بر كثيرين متصف مي كند به كليت.
متن: وقد يستدلّ: بأنّه لو كانت الإضافة موجودة لزم كون ذاته تعالى محلّاً للحوادث (بيان ملازمه:) إذمع كلّ حادثٍ إضافة إليه(حادث) بأنّه قبله و معه و بعده و هذه الاضافات(قبليت، معيت وبعديت) حادثة أمّا الّتى معه و بعده فظاهرة، و أمّا التى قبله(اضافه ي كه عبارت ازقبل بودن خداوندتعالي است) فلانّها(قبليت) قد زالت مع وجوده و القديم لا يزول، (بطلان تالي:) وهو(محل حوادث بودن خداوند تعالي) محال كما سيأتي.
و اجيب عن هذه الوجوه(وجوه پنج گانه): بأنّها إنّما تنفى كون جميع الإضافات موجودة فى الخارج(يعني بيان مي كند كه همه ي اضافات درخارج نيست، بيان نمي كند كه هيچ اضافه ي درخارج نيست) ونحن نقول به، فإنّ (1)من الاضافات ما هو موجود فى الخارج حقيقة انّه اضافة كالفوقيّة و المقابلة و نظائرهما (2)ومنها إضافات لا تحقّق لها فى الخارج بل يخترعها العقل عند ملاحظة أمرين كالتقدّم و التأخّر بين أمرين و كذا الاتصاف. و القسم الأوّل ينتهى عند حدّ لا يتجاوزه دون الثّاني إذ لا يقف عند حدّ لا يمكن للعقل ان يتجاوزه، هذا.
و قال الشّيخ فى إلهيات الشفاء: «لكنّ الأشدّ اهتماما معرفتنا هل الإضافة فى نفسها موجودة فى الأعيان أو أمر إنّما يتصوّر فى العقل ككثير من الأحوال الّتى يلزم الأشياء إذا عقلت بعد أن‌تحصل فى العقل فإنّ الأشياء إذا عقلت تحدث لها(اشياء) فى العقل امور لم يكن لها(اشياء) من خارج، فتصير كليّة و ذاتيّة و عرضيّة، و تكون(تحقق) جنس و فصل و تكون محمول و موضوع و اشياء من هذا القبيل.
فقوم ذهبوا إلى: أنّ حقيقة الاضافات إنّما تحدث أيضاً فى النّفس إذا عقلت الأشياء.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo