< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دليل چهارم برذهني بودن اضافه
دليل چهارم: دوتقرير وجود دارد براي دليل چهارمي كه خواجه براي ذهني بودن اضافه اقامه كرده است؛ يكي تقرير لاهيجي وديگر تقرير شارحين ديگر.
لاهيجي: اگر اضافه درخارج موجود باشد بايد خداوند تعالي محل كثرات باشد، اما حق تعالي محل كثرت نيست پس اضافه درخارج وجود ندارد.
بيان ملازمه: صفات اضافي براي حق تعالي وجود دارد مثل رازقيت، خالقيت و...، اين صفات عين هم نيستند بلكه رازقيت غير از خالقيت و... هم چنين اين صفات عين ياجزء ذات حق تعالي نيستند والا لازم مي آيد كه حق تعالي اضافه باشد پس بايد زائد بر ذات الهي باشد. حال اگر بگوييم اين صفات درخارج موجود نيستند مشكل پيش نمي آيد اما چنانچه در خارج موجود باشد از آنجاي كه وصف وعرض اند حال درمعروض وموصوف شان خواهد بود ودرنتيجه حق تعالي محل كثرات خواهد بود.
بطلان تالي: خداوند تعالي محل كثرات نيست، چرا كه اگر محل كثرات باشد مبداء كثرات خواهد بود وطبق قاعده الواحد حق تعالي كه بسيط من جميع الجهات است مبدا كثرات نيست. بعبارت ديگر قاعده الواحد همان گونه كه مبداء كثرات بودن حق تعالي را نفي مي كند محل كثرات بودن حق تعالي را هم نفي مي كند، چرا كه مبداء كثرت بودن به اين جهت نفي مي شود كه حق تعالي محل كثرت نيست، واگر حق تعالي محل كثرت باشد مبداء كثرت هم خواهد، درحاليكه قاعده الوحد مبداء كثرت بودن حق تعالي را باطل مي كند پس اضافه وجود خارجي ندارد.
ان قلت : اگر اوصاف اضافي موجود درخارج هم باشند اشكال فوق لازم نمي آيد؛ چرا كه اين اوصاف اوصاف فعلي است، نه ذاتي.
قلت: اوصاف فعل به اين معنا نيست كه موصوف اين اوصاف فعل حق تعالي است، بلكه به اين معنا است كه منشأ اين صفات فعل خداوند تعالي است اما موصوف شان خود خداوند تعالي است ولذا چنانچه درخارج موجود باشد اشكال فوق لازم مي آيد.
دربيان فوق از نفي محل بودن حق براي كثرات استدلال كرديم برخارجي نبودن اضافه، اما شارحين ديگر ازبطلان نامتناهي صفات حق براي خارجي نبودن اضافه استفاد مي كنند.
شارحين ديگر: اگر اضافه درخارج موجود بادشد لازم مي آيد صفات حق تعالي نامنتاهي باشد لكن التالي باطل فالمقدم مثله.
بيان ملازمه: خداوندتعالي رازق وخالق مخلوقات است ومخلوقات بي نهايت اند، اگر اضافه درخارج موجود باشد مثلا خالقيت به تك تك موجود اضافه مي شود ودرنتيجه حق تعالي بايد بي نهايت صفت داشته باشد.
بطلان تالي: بي نهايت بودن صفات الهي باطل است.
لاهيجي: اولا عبارت خواجه صريح دركثرت صفات است، به بي نهايت بودن صفات دلالت ندارد تا از اين طريق استدلال كنيم، وثانيا بي نهايت بودن صفات الهي اشكال ندارد تا تالي باطل باشد، چرا كه صفات ترتّب ندارند تا تسلسل لازم بياد، بله طبق مبناي متكلم كه بي نهايت بودن را باطل مي داند چه مترتّب باشند چه نباشد، ويا به اين لحاظ كه تمام علما اتفاق دارند برتناهي صفات الهي، تالي باطل است. اما اشكال اول به قوت خود باقي است.
متن: الرّابع: ما أشار إليه بقوله:‌ و لتكثّر صفاته تعالى‌. إذ لا شكّ فى تعدّد صفاته الإضافيّة(مثلا رازقيت غيراز خالقيت است) و لا يجوز كونها(صفات اضافي) عين ذاته تعالى (مثال براي منفي يعني يجوز:)كما فى صفاته الحقيقية، و إلّا لزم كون ذاته تعالى إضافيّة (متفرع برلايجوز:)فيكون زائدة على ذاته تعالى مع كونها(صفات اضافيه) موجودة فيها فيلزم كون ذاته تعالى محلّا للكثرة، ولا فرق بين كونه محلّا للكثرة و بين كونه تعالى مبدأ لها(كثرت)، فكما يمتنع الثانى(مبدا كثرت بودن) على ما مرّ فى الأُمور العامّة يمتنع الأوّل(محل كثرت بودن)، و سيأتي تحقيق ذلك فى الإلهيّات إن شاء الله.
فهذا هو مراد المصنّف.
و أمّا ما فى الشروح: من أنّه (يعني اگر اضافه درخارج موجود باشد) يلزم تكثّر صفاته تعالى إلى غير النهاية لكون الموجودات غير متناهية، (جواب أمّا:) فممّا لا يدلّ عليه كلامه(مصنف) بل هو ممّا يأباه السّياق(ازعبارت مصنف كثرت صفات فهميده مي شود نه بي نهايت بودن صفات)، كما لا يخفى. (علاوه براين:) على أنّّه لم يقم برهان على امتناع عدم النهاية فى صفاته تعالى حيث لا يجب الترتّب فيها(صفات) ليلزم التسلسل، إلّا أن يبني على مذهب المتكلّمين من امتناع عدم النهاية مطلقاً(چه ترتّب باشد چه ترتّب نباشد)، أو على اتفاق الكلّ(يعني كل علما)على عدم كون صفاته تعالى غير متناهية.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo