< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلايل ذهني بودن اضافه
متكلمين وبرخي از فلاسفه معتقد اند كه اضافه وجود خارجي ندارد، وبراي اين مدعا خواجه كه همين نظررا پذيرفته دلايلي اقامه كرده است.
دليل دوم: اگر اضافه درخارج موجود باشد لازم مي آيد تقدم شي برخوودش، مثلا چنانچه ابوت درخارج موجود باشد از آنجاي كه وجود وصف ماهيت است ابوت متصف مي شود به وجود واتصاف اضافه است واضافه دوطرف مي خواهد پس بايد طرفين اتصاف كه يكي ابوت است وديگري وجود موجود باشد؛ يعني قبل از اينكه ابوت موصوف به وجود شود بايد وجود داشته باشد واين تقدم شي است برخودش.
دليل سوم: عدد سه نصف شش است، ثلث نه، ربع دوازده، خمس پانزده و... همه اي اين كسرها نسبت واضافه است اگر اضافه درخارج موجود باشد بايد وقتي كه عدد سه وجود دارد بي نهايت اضافه درخار موجود باشد.
از نظرفلاسفه اشكال ندارد كه بي نهايت اضافه درخارج موجود باشد چرا كه اين نسبت ها ترتّب ندارد وزمانيكه رابطه ي علّي ومعلولي بين وجودات نباشد اجتماع بي نهايت وجود اشكال ندارد، اما بعقيده متكلم وجود بي نهايت اضافه با وجود مثلا عدد اجتماع بي نهايت دروجود است واجتماع دروجود جايز نيست هرچند كه بين شان رابطه ي علّي ومعلولي نباشد.
بيان ديگر: عدد سه نصف شش است، ثلث نه، ربع دوازده، خمس پانزده و...، نصف، ثلث، ربع و... اضافه است وطرفين اضافه بايد در ظرف اضافه وجود داشته باشد وقتي مي گويم عدد سه يك دوم شش است هم بايد سه وجود داشته باشد وهم شش وقتي مي گويم سه يك سوم نه است هم بايد سه وجود داشته باشد وهم نه وهكذا دوازه وپانزده وهجده و... از طرف وجود شش متوقف بروجود سه است وجود نه متوقف بروجود شش ووجود دوازده متوقف بر وجود نه ووجود پانزده متوقف بر وجود دوازده وهكذا. نبابر اين اگر اضافه درخارج موجود باشد وقتي كه مثلا عدد سه را داريم بايد بي نهايت اضافه درخارج داشته باشيم واضافه متوقف بروجود طرفين است كه سه، شش، نه، دوازده، پانزده و... پس بايد بي نهايت عدد كه برهم مترتب اند بالفعل وجود داشته باشد واجتماع بي نهايت ووجود كه برهم مترتب اند باطل است هم از نظرمتكلم واز نظرفليسوف.
متن: الثّانى: ما أشار إليه بقوله:‌ و لتقدّم وجودها عليه؛‌ أى على وجودها(اضافه). و ذلك لأنّ الإضافة لو كانت جودة(درخارج) لكانت متّصفة بالوجود والإتّصاف إضافة مخصوصة بين الموصوف و الصّفة و وجودها(اضافه) يستلزم وجود المتضايفين لامحة، فيكون وجود الإضافة (صفت وجود:) الّذي هو صفة لها(اضافه) موجوداً للإضافة(مثلا ابوت) ووجود الصّفة يتوقف على وجود الموصوف، فوجود الوجود للاضافة يتوقف على وجود الاضافة فيتقدّم وجودها(اضافه) على وجودها(اضافه).
الثّالث: ما أشار إليه بقوله‌: و للزوم عدم التناهى في كلّ مرتبة من مراتب الأعداد(مثلا درمرتبه سه)،لأنّ كلّ مرتبة منها(اعداد) اضافة إلى كلّ واحدة من المراتب الغير المتناهية، فانّ الاثنين مثلاً نصف الأربعة و ثُلثُ السّتة و رُبعُ الثّمانية وهكذا إلى غير النّهاية، ووجود الغير المتناهى محال مطلقاً(چه ترتب داشته باشند چه نداشته باشند) عند المتكلّمين.
على أنّه يستلزم التّسلسل أيضاً، فإنّ وجود الإضافة يستلزم وجود المضاف إليه فيلزم وجود مراتب الأعداد الغير المتناهية المترتبة بالفعل، وهو محال بالاتفاق(حليم ومتكلم).



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo