< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدف از بيان كيفيات مذكور
هدف از بيان كيفيات نفساني: بحث دركيفيات نفسانيه داشتيم همه را تعريف كرديم ولوازم شان را هم بيان كرديم، حق اين است كه كيفيات مذكور امور وجداني است وغني از تعريف وآنچه را كه بعنوان تعاريف را كه بيان كرديم تنبيه است بر امور وجداني تا لوازم شان را بيان كنيم.
وقتي درخارج اتفاق ضارّ ونافع بيافتد وصورت آن در ذهن ما نقش ببندد به دنبال آن يكي از كيفيات مذكور درنفس ما بوجود وبه تبعش روح بخاري به سمت داخل ويا خارج بدن حركت مي كند. پس در ابتدا امر ضارّ ويا نافع درخارج اتفاق مي افتد وبعد صورت آن درذهن نقش مي بندد يعني نفس منفعل مي شود، درمرحله ي سوم به تبع صورت مرتسم درنفس يكي از كيفيات نفسانيه مذكور بوجود مي آيد ودر آخر حركت روح بخاري به سوي داخل ويا خارج به تبع كيفيت مذكور حاصل مي شود.
باتوجه به بيان فوق بعد از انفعال نفس از صورضارّ يا نافع، كيفيات نفسانيه مذكور بوجود مي آيد ودرمرحله سوم قرار دارد، امّا برخي گمان كرده اند كه كيفيات نفسانيه مذكوركه دربيان فوق در مرحله سوم قرار دارد همان انفعال نفساني است كه دربيان فوق درمرحله دوم قرار دارد ومنشاء كيفيت نفسانيه مذكور مثل غم وفرح است، واين گمان بخاطر اشتباه در تطبيق است.
ممكن است هم مراد گروه مذكور ازانفعال، انفعال بدني باشد در اين صورت كيفيات مذكور همان حركت روح بخاري به سمت داخل وخارج بدن است،كه باتوجه به بيان فوق درمرحله ي چهارم قرار دارد، واز آنجاي كه حركت روح بخاري به سوي داخل با انقباض همراه است وحركت روج به سمت خارج همراه انبساط، از كيفيات مذكوريعني فرح، غم، غضب و... تعبير به انبساط وانقباض و... شده است مثلا گفته اند كه فح انبساط قلب است وغم انقباض آن وغضب غليان دم، وحال آنكه فرح انبساط قلب را دنبال دارد وغم انقباض آنرا وغضب غليان دم را.
مطلب ششم: كيفيات مختص به كم
كم دوقسم است: 1. كم متصل، 2. كم منفصل.
هركدام از اقسامِ كم كيفيات خاص دارد كه در اين فصل به اين كيفيات مي پردازيم.
كيفيات مختص كم متصل: كيفيات مختص به كم متصل كيفياتي است كه بدون واسطه بر كم متصل وارد مي شود، مثل استقامت وانحنا كه عارض خط وسطح مي شوند ومثل تقعير وشكل كه عارض سطح وجسم تعليمي مي شوند. امّا كيفيات كه باواسطه عارض كم متصل مي شود كيف مختص به كم نيستند، مثلا لون عارض بركم مي شود ولي بواسطه جسم پس لون كيف مختص به كم نيست.
كيفيات مختص به كم منفصل: كيفيات مختص به كم متصل كيفياتي است كه بدون واسطه بر كم منفصل عارض مي شود مثل زوجيت وفرديت براي عدد، نه لون كه بدون واسط برمعدود وارد مي شود وبا واسطه ي معدود بر عدد عارض مي شود.
تعريف استقامت: بين دونقطه مي توانيم خطوط متعددي رسم نماييم، خطوط كه گاهي كم مايل اند وگاهي بشتر ولي انحنايش بحدي نمي رسد كه زاويه پيدا كند و دوخط به حساب بيايد، اين خطوط هرچه ميل وانحنايش بشتر باشد فاصله اش زياد تراست ودرنتيجه طولش زياد تر، امّا خط كه هيچ گونه انحنايي ندارد كوتاه ترين فاصله را دارد، به اين خط مستقيم مي گويند.
اشكال فخررازي: وقتي شما مي گوييد اقصر است دوچيز را به هم نسبت مي دهيد؛ درحقيقت دوخطي را كه كي منحني است وديگري مستقيم باهم مقايسه مي كنيد ومي گويد مستقيم اقصر ومنحني اطول است، وحال آنكه مستقيم ومنحني دونوع خط اند وتبايين ماهوي دارد، ودوچيزي را مي شود باهم مقايسه كرد كه اشتراك داشته باشند.
جواب قوشجي: براي بدست آمدن نسبت اقصر لازم نيست كه دوخط مستقيم ومنحني را انطباق دهيم با چشم خود مي بينيم كافي است، علاوه براينكه با متر مي توانيم اندازه بگيريم.
جواب لاهيجي: نسبت دو قسم است: 1. نسبت عددي، كه مقتضي تجانس است وبايد دوعد عادّ مشترك داشته باشند، مثلا عدد پنج ازيد وعدد دو انقص است كه عادّ هر دو عدد يك است. همين چنين وقتي كه دومقداررا با عدد تبيين مي كنيم بايد عادّ مشترك داشته باشند.
2. نسبت صمّيه، كه مقتضي تجانس نيست يعني طرفين نسبت عادّ مشترك ندارند مثل جذر سه با عدد دو كه عادّ مشترك ندارند، دراين صورت كه يك طرف اصمّ است تجانس لازم نيست وانحنا واستقامت نسبت صمّيه دارند وتجانس لازم نيست.
متن: و هى(هذه الكيفيات النفسانيه) جميعها واضحة المعانى عند العقل غنيّة عن التعريف، و الغرض من التفسيرات المذكورة انّما هو الاشارة الى ما لكلّ منها(هذه الكيفيات) من الخواص و اللوازم، (1)فحقائقها(كيفيات نفسانيه) كيفيّات تابعة لانفعالات تحدث فى النفس مما يرتسم(نقش مي بندد) فى قواها(نفس) من النافع و الضارّ (2)وكثيرا ما يتسامح فيفسّر بنفس الانفعالات كما يقال الفرح انبساط القلب و الغم انقباضه و الغضب غليان الدّم الى غير ذلك‌.
المطلب السّادس فى القسم الرابع من الاقسام الاربعة للكيف‌
وهى‌ الكيفيات المختصة بالكميات‌ اى (1)التى تكون عروضها بالذّات(بدون واسطه) للكميات‌[1]المتصلة كالاستقامة للخطّ و الانحناء له(خط) و للسطح‌ و التقعير للسطح‌ و الشكل‌ له(سطح) و للجسم التعليمى‌و كذا الخلقة(كه مركب ازشكل ولون است) و سيأتي(ص353) تفسيرها(خلقه).
(2) وأيضا التى تكون عروضها بالذّات للكميات‌ المنفصلة كالزوجية و الفردية للعدد.
فالمستقيم هو اقصر الخطوط الواصلة بين النّقطتين‌ كذا عرّفه ارشميدس.
وهذه النسبة(نسبت كه ازكله ي اقصر فهميده مي شود) الّتى يشتمل عليها(نسبت) هذا التّعريف هى ما يتحقّق بين مقدارين مختلفين بالماهيّة (بيان ما:)من النسبة الصّمتية التى لا يقتضي التجانس لا الّتى يقتضيه(تجانس) من النسبة العدديّة الّتى يتحقّق بين مقدارين متشاركين(يعني دومقداركه عادّ مشترك دارند) على ما مرّ(ج3، ص139، س13) فى مبحث الاتصال من الجواهر.
فلا يرد عليه(تعريف ارشميدس) اشكال الامام: من أنّه يمتنع ان يوصف المستقيم بانّه ازيد او اقصر من المنحنى، لكونهما(مستقيم ومنحني) مختلفى الحقيقة(يعني دونوع اند) فلا يمكن انطباق احدهما على الاخر.





[1] مثلا لون اولا وبالذات برجسم وارد مي شود وبواسطه ي جسم بركم وارد مي شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo