< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرايط حيات
شرايط حيات: براي حيات جسماني سه شرط وجود دارد:
1. مزاج معتدل
2. داشتن نبيه
3. روح بخاري
خواجه مي گويد شرط حيات دوچيز است؛ يكي مزاج معتدل وديگري روح بخاري، ونتيجه شرط اول داشتن بينه است. بعبارت ديگر وقتي مزاج را شرط كرديم معلوم مي شود كه بايد تركيب وتاليف از عناصر اربعه باشد تا كيفيات اُول فعل وانفعال نمايند وكيفيت متوسط بين كيفيات اُول يعني مزاج بوجود بيايد.
بنيه چه به ضم يعني بُنيه باشد كه درلغت بمعناي ساخته وبرپا شدن است وچه به كسريعني بِنيه باشد كه در لغت بمعناي آفرينش وخلقت است در اصطلاح بمعناي بدني است كه از عناصر مركب شده باشد. واگر چنين بدني نباشد حيات حيواني بوجود نمي آيد.
روح حيواني: روح حيواني كه به آن روح بخاري گفته مي شود عبارت از جسم لطيف بخاري است كه از صفوه ي اختلاط بوجود مي آيد ومركز آن شياري است كه در سمت چپ قلب وجود دارد واز آنجا به تمام اعضاي بدن نفوذ مي كند.
روح بخاري هرچند از صفوه ي اخلاط ـ خون، بلغم، سودا وصفرا ـ بوجود مي آيد، ولي چون خون نقش بشتري داردگاهي گفته مي شود صفوه ي خون.
اگر روح بخاري نباشد نه قواي ادراكي مي تواند فعاليت كند ونه قواي تحريكي، وبه همين جهت به روح بخاري متية ومركب قوا مي گويند واگر نباشد حيات حيواني مختل مي شود.
انواع روح: 1. روح نباتي كه مركز آن كبد است، 2. روح حيواني كه از صفوه اي اخلاط بوجود مي آيد ومركز آن قلب است، 3. روح انساني كه مركز آن مغز يا نفس است.
دليل: باتجربه ثابت شده است كه هرگاه يكي از مزاج معتدل، بنيه وروح بخاري نباشد حيات از بين مي رود؛ يعني اگر بدن از بين برود مرگ عارض مي شود، هم چنين وقتي كه مزاج منحرف شود مثلا حرارت بدن بالا برود انسان تب مي كند ومريض مي شود واين تب اگر شديد شود مرگ عارض مي شود، و همين طور اگر يكي از اعضاي بدن را محكم ببنديم كه مانع نفوذ روح بخاري شود آن عضو مي ميرد. باتوجه به اين تجربه انسان حدس مي زند كه مزاج معتدل، بنيه وروح بخاري شرط حيات حيواني ان.
اشاعر: مزاج معتدل، بنيه وروح بخاري هيچ كدام شرط حيات نيستند. خداوند تعالي مي تواند به عنصر بسيط وبلكه به جزء لايتجزي حيات ببخشد. امروزه هم ادعا مي شود كه ياخته هاي تك سلولي حيات دارند.
لاهيجي : هرچند امكان ذاتي دارد كه جزء بسيط حيات داشته باشد، ولي چنين چيزي واقع نشده است بلكه هرجاي حيات حيواني است تركيب از عناصر هم است.
دليل اشاعره: اگر حيات مشروط به بنيه باشد: الف) يا حيات واحد بر دوجز عارض وقائم مي شود، ذر اين صورت لازم مي آيد قيام عرض واحد به دوموضوع كه باطل است. ب) يا هرجزء حيات خاص خودش را دارد، حال 1. يا به اين صورت كه حيات هرجز مشروط به حيات جز ديگر باشد، 2. ويا چنين شرطي ندارد. درصورت اول لازم مي آيد دور؛ چرا كه اگر مركب چهار جزء داشته باشد حيات جزء الف مثلا مشروط به حيات جزء ب است وحيات جزء ب مشروط به حيات جزء ج وحيات جزء ج مشروط به حيات جزء د وحيات جزء د مشروط به حيات جزء الف.
درصورت دوم لازم مي آيد ترجيح بدون مرجح؛ چرا كه اگر شرط نباشد مي شود به يك جزء حيات تعلق گيرد وبه جزء ديگر حيات تعلق نگيردحال اگر اين تعلق گرفتن بخاطر ذات آن جزء باشد ترجيح بدون مرجح است زيرا كه اجزأ مثل هم اند، واگر بخاطر اسباب خارجي باشد لازم مي آيد كه همان جز حي باشد نه ساير اجزاء.
متن:فلا بدّ للحياة من البينة؛ اى البدن المتالف من العناصر ليمكن تحقّق المزاج الّذي اعتداله شرط فى الحياة.
وأيضاً تفتقر الحياة إلى الرّوح الحيوانىّ الّذي هو جسم لطيف بخارىّ يتكوّن من لطائف الأخلاط و ينبعث من التجويف الأيسر للقلب و يسرى(روح بخاري) الى البدن فى عُروق نابتة(يعني روئيده) من القلب يسمّى بالشرائين.
والى هذا ـ اعنى: اشتراط الحياة باعتدال المزاج و البنية و الرّوح الحيوانى ـ ذهبت الفلاسفة و كثير من المعتزلة بناء على ما يشاهد من زوال الحياة (1) بانتقاض(پاره وازبين رفتن) البنية (2) وتفرق الاجزاء و انحراف المزاج عن الاعتدال النوعى (3) وبعدم سريان الرّوح فى العضو المربوط ربطاً شديدا، يمنع(ربط) نفوذه(روح بخاري)، فحكموا بقوّة الحدس و مساعدة التّجربة بأنّ هذه الثلاثة شرط للحياة.
وأمّا الاشاعرة بل جمهور المتكلمين فمنعوا هذا الاشتراط(هيچ يك ازسه شرط را نمي پذيرد)، و قطعوا بجواز ان يخلق اللّه الحياة فى البسائط بل فى الجزء الّذي لا يتجزى.
ولا شك فى امكان ذلك(حيات در بسائط) امكانا ذاتيا، وامّا الوقوع فكلّا الّا من طريق خرق العادة.
وامّا استدلالهم(اشاعره) بأنّ الحياة لو اشترطت بالبنية:(الف) فإمّا أن تقوم حياةٌ واحدةٌ بجزأين فيلزم قيام عرض بموضوعين (ب) و إمّا بكلّ جزء حياة (1) مشروطا بالقيام بالآخر فيلزم الدور (2) و غيرَ مشروطٍ به فيلزم الترجح بلا مرجح لتماثل الاجزاء، ولا يجوز قيامها بالبعض فقط لاسباب خارجيّة و الّا لكان الحىّ ذلك البعض لا البنيّة المؤلفة.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo