< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اراده شي ملازم است با كراهت مقابلش
بحث ديگر درباب اراده وكراهت اين است كه هريك از اراده وكراهت مستلزم ديگري است به دوشرط؛ يكي اينكه متعلق شان متقابل باشد از آن حيث كه متقابل است ويگر آنكه به مقابل هركدام آگاهي وتوجه باشد، بعبارت ديگر اراده ي فعل لازم دارد كراهت ترك را وبالعكس، از آن حيث كه فعل وترك متقابل اند، ودرصورت كه به مقابله ي شان توجه شود.
تذكر(1): شرط اول تصريح به آنچيزي است كه در مفاد اراده وكراهت وجود دارد، چرا كه اراده نسبت به منفعت است وكراهت نسبت به مفسده وضرر.
تذكر(2): فعل تقابل دارد با ترك اعم از ترك بالمطابقه وترك بالالتزام، مثلا مسافرت تقابل دارد با عدم مسافرت بالمطابقت وبا اقامت در شهر بالالتزام.
دليل: اگر اراده فعل لازم نداشته باشد كراهت ترك را، لازم مي آيد اجتماع متقابلين واجتماع متقابلين باطل است پس اراده فعل لازم دارد كراهت ترك را، وهو المطلوب.
بيان ملازمه: اگر انسان با اراده فعل كراهت ترك را نداشته باشد يا اراده ترك دارد ويا نسبت به ترك بي توجه است، فرض اخير يعني بي توجهي به ترك از محل بحث خارج است، چرا كه ما شعور به مقابل را شرط كرديم، پس بايد علاوه بر اراده ي فعل اراده ي ترك را هم داشته باشد واين اجتماع متقابلين است، زيرا كه فعل با ترك متقابل اند ودرنتيجه اراده ي فعل واراده ي ترك متقابل اند واجتماع در نفس انسان دارد.
بعبارت ديگر كسي كه اراده ي فعل را دارد نسبت به ترك فعل يكي از سه حالت را دارد؛ يا نسبت به ترك فعل كراهت دارد، يا نسبت به ترك فعل بي توجه است ويا اراده ي ترك فعل را هم دارد. از سه فرض حالت اول مطلوب است، حالت دوم از محل بحث خارج است چرا كه ما توجه به مقابل را شرط كرديم وحالت سوم اجتماع متقابلين است؛ چرا كه دوتا اراده ي كه به متقابلين تعلق گرفته است درنفس انسان جمع اند واين اجتماع متقابل اند درمحل واحد واجتماع متقابلين باطل است. پس كسي كه اراده ي فعل را دارد نسبت به ترك فعل كراهت دارد.
اشكال: لازم نيست كه اگر نبست به چيزي اراده داشتيم نسبت به مقابل آن كراهت داشته باشيم، بلكه مي شود دوتا متقابل متعلق اراده باشند، اما از دوحيث؛ مثلا انسان اراده ي مسافرت كند به حيث اينكه تفريح است واراده اقامت كند از حيث ديگر. پس مي شود كه دوتا اراده به دوتا متعلق متقابل تعلق گيرد ولي خود دو اراده متقابل نباشد.
جواب: باتوجه به قيد حيثيت در تقابل اين اشكال وارد نيست؛ چرا كه اگر فعلي به وجهي مراد باشد تركش به همان وجه مكره است؛ مثلا تجارت اگر بحيث ازدياد مال مطلوب ومورد اراده باشد تركش بحيث انتقاص مال مورد كراهت است، امّا بحيث زهد نه تنها مورد كرهت نيست كه محبوب هم است.
اشعري وبشتر پيروانش: ما گفتيم اراده ي شي مستلزم كراهت مقابل آن است، اما اشعري وپيروانش مي گويد اراده ي شيء عين كراهت ضدش است، نه مستلزم كراهت ضدش؛ چرا كه بين شي ومقابلش يكي از چهار فرض است؛ يا بين شيء ومقابل آن تضاد است، يا تماثل، يا تخالف ويا عينيت.
متن: و احدهما؛ اى كلّ من الإرادة و الكراهة لازم؛‌ اى للآخر مع التقابل‌؛ اى مع تقابل متعلّقيهما؛ يعنى انّ إرادة الشي‌ء(فعل/ترك) مستلزمة للكراهة عن مقابله(فعل/ترك) من حيث هو مقابله، وكراهة الشّي‌ء مستلزمة لإرادة مقابله كذلك(من حيث هومقابله)، وذلك(استلزام) بشرط الشعور بالمقابل.
وهذا مختار القاضى و الغزالى. والدليل على ذلك أنّه عند إرادة الفعل لو لم يكن الترك من حيث هو ترك له(فعل) مكروهاً لزم أن يكون مراداً أيضا و ارادتا المتقابلين متقابلان فيلزم اجتماع المتقابلين. هذا غاية التقرير.
وبقيد «الحيثيّة» اندفع عنه(تقرير) أنّه يجوز إرادة كلّ من المتقابلين من وجه فلا يلزم اجتماع المتقابلين(يعني اجتماع دوتا اراده ي كه بلحاظ متعلق شان تقابل دارند).
ووجه الاندفاع: أنّ الفعل المراد بوجه ليس مقابله الّا تركه من هذا الوجه لا من وجه آخر، فليتدبّر.
وذهب الاشعرى و كثير من اصحابه إلى أنّ إرادة الشّي‌ء نفس كراهة ضدّه، إذ لو كانت غيرها فإمّا مثلها أو ضدّها فلا يجامعها لامتناع اجتماع المثلين و الضدين و اما مخالف لها اى مغاير غير مماثل و لا مضادّ فيجامع ضدّها اذ المخالف للشي‌ء يجوز اجتماعه معه و معه ضدّه، كالحركة المخالفة للسّواد فإنّها تجامعه و تجامع البياض أيضا، ولكن ضدّ كراهة الضّد هو إرادة الضّد، فيلزم جواز اجتماع إرادة الشي‌ء مع إرادة ضدّه، وهما متضادتان كما مر. وكذا ضدّ إرادة الشّي‌ء إرادة الضدّ فيلزم جواز اجتماع كراهة الضدّ مع ارادته. و هو محال‌.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo