< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعريف اراده وكراهت
بحث دركيف نفساني داريم، سه تا ازكيفات نفساني ـ علم، قدرت ولذت والم ـ بيان شد، حال مي پردازيم به چهارمين كيف نفساني كه اراده وكراهت است.
معناي اراده وكراهت رشن است ولي تعريف آن سخت است ولذا علما در تعريف آن اختلاف كرده اند.
تعريف اول: گروهي از معتزله اراده وكراهت را تعريف كرده به « اعتقاد القادر النفع الفعل له ولغيره ...». اين تعريف داراي دو قيد است؛ اولا شخص مُريد بايد اعتقاد به نفع فعل براي خود وغير وابسته به خود داشته باشد، ثانيا قادر باشد، وچنانچه هريك از دو قيود نباشد اراده تحقق پيدا نمي كند، مثلا شخص اگر اعتقاد داشته باشد كه فعل برايش نفع دارد ولي قدرت نداشته باشد اراده تحقق پيدا نمي كند، ويا اگر قدرت داشته باشد ولي اعتقاد به نفع فعل نداشته باشد باز هم اراده نخواهد كرد.
بيان مطلب: كسي كه قدرت بر فعلي دارد، انجام فعل وترك برايش مساوي است، ولي وقتي كه اعتقاد به نفع يكي از دو طرف فعل وترك پيدا كند آن طرف ترجيح مي دهد، بعبارت اعتقاد به نفع فعل ويا ترك آن با قدرت مخصص آن طرف است، كه اين اعتقاد مخصِص بعلاوه قدرت اراده است.
لاهيجي: مصنف هم همين تعريف از اراده را قبول دارد ومي گويد اراده وكراهت دو نوع ازعلم بمعناي عام است؛ چنانچه گذشت (ص170) علم بمعناي عام اعم از اعتقاد يقيني وغير يقيني است واعم از همراهي قدرت ونبود قدرت است.
تعريف دوم: گروهي ديگري از معتزله مي گويد اراده ميلي است كه بعد از علم حاصل مي شود. دليل : گاهي اعتقاد به نفع فعل است وشخص قدرت هم دارد ولي واقدام به فعل نمي كند. پس قدرت همان اعتقاد به نفع فعل نيست همراه قدرت نيست بلكه ميل است كه به دنبال اعتقاد مذكور مي آيد وفعل را به دنبال دارد.
جواب: آنجاي كه اعتقاد به نفع فعل است وقدرت هم وجود دارد ودرعين حال شخص اقدام به فعل نمي كند بخاطر مانعي است كه وجود دارد، نه اينكه اراده نباشد. اين مانع ممكن است خستگي باشد يا مانع خارجي باشد كه مانع اقدام به فعل مي شود. پس هرجاي اعتقاد به نفع فعل همراه قدرت باشد اراده متحقق است، واينكه گاهي اقدام به فعل نيست بخاطر وجود مانع است. امّا ميل به فعل اراده نيست چرا كه اين ميل گاهي بدون قدرت هم حاصل است، وحال آنكه بدون قدرت اراده وجود ندارد. خلاصه اراده همان اعتقاد به نفع همراه قدرت است كه هرگاه مانع نباشد اقدام به فعل را به دنبال دارد، اما ميل اراده نيست چرا كه بدون قدرت هم تحقق دارد، روشن است كه اراده بدون قدرت تحقق ندارد.
تشابه ميل با شوق: شوق درجاي است كه وصول به محبوب نباشد، ميل هم اين گونه است گاهي بدون قدرت وجود دارد. پس گاهي ميل مثل شوق براي انسانهاي نا كام است ولي اراده براي انسانهاي كام ياب است.
متن: المسألة الرابعة فى الإرادة و الكراهة
على ما قال‌: و منها اى من الكيفيات النفسانية الإرادة و الكراهة يشبه(بنظرمي رسد) ان يكون معناهما(اراده وكراهت) واضحا عند العقل غير مشتبه بغيرهما إلّا انّه يعسر معرفتهما(يعني تعريف اراده وكراهت كه حاصل آن معرفت است) و التعبير عنهما بما يفيد تصوّرهما و لذلك(كه تعريف شان سخت است) اختلف فيهما:
(a) فذهب كثير من المعتزلة ـ كأبي الهذيل و النظام و الجاحظ و البلخى ـ إلى أنّ الإرادة هى اعتقاد القادر النفع و المصلحة فى الفعل له(قادر) ولغيره ممّن يؤثر(قادر) خيره(قادر)، سواء كان(اعتقاد) يقينيّاً او غيره، والكراهة اعتقاده المضرّة و المفسدة فى الفعل كذلك(له ولغيره ممن يُؤثر خيره).
و اختاره(تعريف) المصنّف و أشار إليه بقوله‌: و هما نوعان من العلم‌ اى بمعنى الاعم(چه يقيني باشد چه غير يقيني ص170).
قالوا(همين گروه): إنّ نسبة قدرة القادر الى طرفى المقدور ـ أعنى فعله و تركه ـ على السواء، فإذا اعتقد نفعاً فى احد طرفيه ترجّح ذلك الطرف عنده(قادر) و صار هذا الاعتقاد مع القدرة مخصّصا لوقوعه(طرف) منه(قادر).
(b) وذهب جماعة منهم(معتزله) الى أنّهما زائدتان على العلم، بل الإرادة ميل يعقّب اعتقاد النّفع أو ظنّه(به عقب اعتقاد نفع وظن نفع ميل مي آيد)، لأنّ القادر كثيراً ما يعتقد لنّفع أو يظنّه و لا يريده(نفع) ما لم بحدث هذا الميل.
و الوجوب: أنّا لم نجعلها(اراده) مجرّد اعتقاد النفع أو ظنّه، بل مع كون النّفع بحيث يمكن وصوله من غير مانعٍ من تعبٍ(خستگي) أو معارضة(مانع خارجي با اعتقاد معارضه كند)، وما ذكر من الميل إنّما يحصل لمن لايقدر على تحصيل ذلك الشّي‌ء قدرة تامّة أمّا فى القادر التامّ القدرة فيكفى الاعتقاد المذكور كالشوق الى المحبوب لمن لم يكن واصلا إليه و امّا الواصل إليه(محبوب) فلا شوق له‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo