< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتماع دوتا قدرت بر مقدور واحد

قبلا بيان شد كه دو علت تامه نمي تواند بر معلول واحد وارد شود مگر علي سبيل بدل، بله دوتا معلول ناقصه مي تواند جمع شود وبر معلول واحد وارد شود. پس يك معلول نمي تواند با دو علت تامه وجود بگيرد.

سوال(1): آيا دو تا قادر مي تواند بر مقدور واحد تعلق بگيرد؟

سوال(2): آيا دوتا قادر مي تواند مقدور واحد را ايجاد كند؟

توضيح: علت تامه وقتي بر معلول وارد شود آنرا ايجاد مي كند ولي قدرت مي تواند بر مقدور تعلق گيرد ولي مقدور وجود نگيرد، چنانكه مي شود قدرت بر مقدور تعلق گيرد ومقدور را ايجاد كند. پس بين تعلق علت بر معلول وايجاد آن تفاوت نيست ولي بين تعلق قدرت بر مقدور وايجاد مقدور فرق است و در اينكه دوتا قدرت مي تواند بر مقدور واحد تعلق گيرد بحثي نيست، همه تعلق دوتا قدرت بر معلول واحد را قبول دارد ولي در اينكه دوتا قدرت بر مقدور واحد تعلق گيرد وآنرا ايجاد كند بحث است. وبحث ما هم در اين است كه آيا مي شود دوتا قدرت بر مقدور واحد تعلق گيرد و آنرا ايجاد كند ويا ممكن نيست.

جواب: از نظر معتزله قدرت يك قسم بشتر نيست وآن قدرت موثر است كه هم قدرت قديم چنين است وهم قدرت حادث به اذن الهي، ولي از نظر اشاعره قدرت به دوقسم موثر وكاسب تقسيم مي شود كه قدرت قديم موثر است وقدرت حادث كاسب، به اين معنا كه كار توسط قدرت قديم انجام مي شود و قدرت حادث مقارن است با انجام كار پس موثر قدرت الهي است وقدرت ما مقارن انجام كار است، وبخاطر همين مقارنت ما فكر مي كنيم كه قدرت ما موثر است درحاليكه چنين نيست.

باتوجه به بيان فوق اجتماع دوقدرت بر مقدور واحد وايجاد ممكن نيست مگر اينكه يك قدرت موثر باشد وقدرت ديگر كاسب باشد.

دليل: اجتماع دوتا قدرت برايجاد مقدور واحد مثل اجتماع دوعلت مستقل است بر معلول واحد، همان گونه كه اجتماع دوعلت بر معلول واحد ممكن نيست اجتماع دوتا قدرت بر ايجاد مقدور واحد هم ممكن نيست؛ چرا كه ايجاد مقدور با ايجاد معلول يكي است، قادر كه مقدور را ايجاد مي كند علت تامه ي آن است ولي ما در اين مساله از حيث اينكه قادر است به آن نگاه مي كنيم نه از حيث علت تامه بودن آن. پس همان طور كه اجتماع دوتا علت بر معلول واحد جايز نيست اجتماع دوتا قدرت بر ايجاد مقدور واحد هم جايز نيست.

سوال: آيا دو قدرت مي تواند مماثل باشند، كه دو فرد قدرت از يك نوع باشند، مثل اينكه انسان قدرت داشته باشد بر شخص مقدور ومثل همان قدرت را بر مقدور ديگر هم داشته باشد؟

معتزله: تماثل دوقدرت، كه فرد از قدرت مثل فرد ديگر آن باشد، ممكن نيست، چرا كه «حكم الامثال فيما يجوز وفيما لايجوز واحد» وچنانچه تعلق يكي از قدرت بر مقدوري جايز باشد تعلق فردي ديگري ازقدرت كه مثل آن است هم جايز خواهد ودرنتيجه لازم مي آيد كه دوتا قدرت بر مقدور واحد تعلق گيرد، وبلكه دوتا قادر برمقدور واحد تعلق گيرد، چرا كه حكم دوتا قدرت همان حكم دوتا قدرت است و در مساله قبل بيان كرديم كه دوتا قدرت نمي تواند بر مقدور واحد تعلق گيرد.

لاهيجي: تماثل دوتا قدرت جايز است، چرا كه در مساله قبل ثابت شد كه تعلق دوتا قدرت بر مقدور واحد جايز است ولازمه جواز تماثل دوتا قدرت جواز تعلق دو قدرت بر مقدور واحد است، نه ايحاد مقدور واحد و درمساله قبل ثابت شد كه ايجاد مقدور واحد توسط دوقادر ممكن نيست ولازمه ي جواز تماثل دوتا قدرت ايجاد مقدور واحد نيست، بلكه تعلق دوتا قدرت بر مقدور واحد است كه جايز است.

متن: و لا يتحد وقوع المقدور(مقدور واقع شده) مع تعدد القادر؛ اى امتنع ان يقع مقدور واحد بقادرين، كما امتنع ان يقع معلول واحد بعلّتين مستقلتين على ما مرّ سابقا.

و فى الحواشى الشريفة(حواشي سيد شريف بر شرح تجريد قوشجي) «أنّه(امتناع) إنّما يتّم هاهنا(درباب قدرت) اذا كانت كلّ واحدة من القدرتين مؤثرة، وامّا من زعم انّ القدرة قد تكون كاسبة لا مؤثرة فقد جوّز اجتماع قدرتين مؤثّرة و كاسبة على مقدورٍ واحدٍ كما فى افعال العباد الاختياريّة و لكن لا يمكن وقوعه بهما و لم يجوِّز اجتماع مؤثرتين و لا كاسبتين. انتهى».

و انما اقتحم(مصنف داخل كرده دركلامش ) الوقوع لامكان تعلق القادرين بمقدورٍ واحدٍ بأن يكون كلّ منهما قادرا عليه و لكن لا يمكن وقوعه(مقدور واحد) بهما(قادرين).

و لمّا ثبت ان الممتنع هو وقوع المقدور الواحد بقادرين لا تعلّقهما به، ثبت انّه‌ لا استبعاد فى تماثلها؛ اى تماثل افراد القدرة بان تكون قدرة الشّخص على مقدور مماثلة لقدرته على مقدور اخر على ما توهّمه طائفةٌ من المعتزلة (دليل معتزله:) بناء على انّه لو جاز ذلك و حكم المتماثلين واحد لجاز تعلّق كلّ واحدة منهما على مقدور اخرى فيلزم جواز تعلّق قدرتين بل القادرين (متعلق تعلق:) بمقدور واحد، (دليل براي بل القادرين:) لكون حكم القدرتين بعينه حكم القادرين و ثبت فى الحكم السابق امتناعه(اجتماع قادرين).

و ذلك(اينكه بعيد نيست) لما عرفت أنّ الثابت فى الحكم السّابق إنّما هو وقوعه(مقدور) بهما لا تعلّقهما(دوقدرت) به‌(مقدور واحد).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo