< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي دلايل اشاعره

بحث در اين داشتيم كه آيا قدرت بر فعل قبل از فعل موجود است ويا همراه فعل موجود مي شود معتزله معتقد است كه قدر قبل از فعل وجود دار د ولي اشاعره مي گويد قدرمقارن فعل بوجود مي آيد، وبراي اين مدعايش سه دليل اقامه كرده است، كه دليل اولش بيان شد.جواب از دليل اول اشاعره: همه جا علت ومعلول مقارن است زمانا ومقدم است رتبتا اين در علت تامه، اما علت ناقصه مي تواند تقدم زماني هم داشته باشد وقدرت علت ناقصه است پس مي تواند سبق بر معلول داشته باشد وقتي كه علت تام شد ومعلول را ايجاد كرد قدرت همراه آن وجود دارد. پس اينكه قدرت همراه فعل است اين را هم شاعره قبول دارد وهم معتزله اما ينكه قدرت سبق دارد يا نه؟ اشاعره مي گويد سبق ندارد ولي معتزله مي گويد سبق هم دارد. پس سبق داشتن ونداشتن محل نزاع است. ولذا وقتي كه اشاعره مي گويد سبق ندارد آوردن مدعا در دليل است.

دليل دوم اشاعره: فعل قبل از اينكه وجود بگيرد معدوم است ودر زمان معدوم بودنش وجود نمي گيرد ودر غير اين صورت لازم مي آيد اجتماع وجود وعدم كه ممتنع است و قدرت به ممتنع تعلق نمي گيرد.

به بيان ديگر:

الف) فعل در حال عدمش ممتنع است ،

ب) وقدرت به ممتنع تعلق نمي گيرد پس فعل در حال عدمش متعلق قدرت نيست ( ودر نتيجه قدرت مقارن است با وجود فعل ).

در قياس فوق مقدمه دوم بديهي است ونياز به اثبات ندارد مقدمه اي اول اثباتش به اين نحو است كه فعل چنانچه در حال معدوم بودنش وجود بگيرد اجتماع وجود وعدم لازم مي آيد كه ممتنع است.

دليل سوم اشاعره: اگر قدرت قبل از فعل حاصل باشد لازم مي آيد كه فعل قبل از وقوعش ممكن الوقوع باشد، درحاليكه ممكن الوقوع نيست بلكه ممتنع الوقوع است، در غير اين صورت لازم مي آيد كه قدرت همراه فعل باشد نه قبل از آن.

بيان مطلب: اگر قدرت قبل از فعل باشد فعل قبل از وقوعش ممكن خواهد بود ووقتي كه قدرت را صرف امكانش كرديم قدرت همراهش مي شود پس قدرت بايد حين وقوعش باشد و الا لازم مي آيد كه فعل قبل از وقوع ممكن باشد وفعل قبل از وقوع ممكن نيست والا قبل از وقوع فعل واقع مي شود وقدرت همراه فعل مي شود در حاليكه شما قدرت را قبل از فعل گرفتيد.

جواب نقضي: هر دو اشكال در فعل حق تعالي ( يعني قدرت قديمه) هم مي آيد، چه شما قدرت قديمه را مورد بحث قرار دهيد چه قرار ندهيد،‌ به اين بيا كه آيا قدرت حق سبق دارد يا ندارد اگر سبق دارد لازم مي آيد كه برفعل ممتنع تعلق گيرد، چنانكه در دليل اول گفتيد وديگر اينكه عالم قبل از خلقش ممكن باشد چنانكه در دليل دوم گفتيد.

جواب حلّي: مراد از امتناع فعل در حال عدمش چيست؟

    1. آيا مراد اين است كه در عين عدم وجود بگيرد

    2. ويا اينكه وجود بجاي عدم بيايد؟ اگر بگوييد در ظرف عدم نمي تواند وجود بگيرد اين حرف درستي نيست درظرف عدم وجود مي گيرد يعني جلو عدم را مي گيرد وموجود مي شود، اما اينكه با قيد عدم وجود نمي گيرد حرف صحيح است وما هم مدعي اين نيستيم.

فخررازي: نزاع اشاعره ومعتزله لفظي است، چرا كه هريك قدرت بمعناي مي گيرد ودر آن بحث مي كند واگر هر دو قدرت را به يك معنا بگيرد نزاعي نخواهند داشت.

توضح مطلب:

الف) قدرت اگر قوه موجود درعضله ي حيوان باشد كه با اراده مبداء آثار مختلف است، با اين نيرو قادر برهريك از فعل وترك قادر مي شود. معتزله اين معناي قدرت را اراده كرده است، كه هم تعلق مي گيرد به هريك از دو ضد وهم قبل از فعل وجود دارد.

ب) قدرت چنانچه بمعناي قوه مستجمه جميع شرايط تاثير باشد كه اشاعره مي گويد چنين قدرتي هم اولا به يك طرف فعل وترك تعلق مي گيرد، نه به ضدين وثانيا همراه فعل است.

متن: الثانى: (مقدمه اول:) ان الفعل حال عدمه ممتنع، (اثبات مقدمه اول:) لاستحالة اجتماع الوجود و العدم، (مقدمه دوم:) و لا شي‌ء من الممتنع بمقدور وفاقا.

الثالث: لو كانت(تامه) القدرة قبل الفعل لكان الفعلُ قبل وقوعه ممكنا لكنّه( فعل قبل از قوع) محال و الّا(اگر فعل قبل از وقوعش ممكن باشد) يلزم من فرض وقوعه كون القدرة معه لا قبله.

و الوجهان متقاربان و جوابهما بعد النقض بالقدرة القديمة: أنّه (1) إن اريد بامتناع الفعل حال العدم امتناعه مع وصف كونه معدوما فممنوع لكنه لا ينافى المقدورية و امكان الحصول من القادر (2) وإن اريد امتناعه فى زمان عدمه فممنوع بل هو ممكن بان يحصل بدلَ عدمه الوجودُ كما هو شان ساير الممكنات، هذا.

و لنعم ما جمع الامام الرازى بين المذهبين فى المسألتين(مساله سابق كه آيا قدرت به ضدين تعلق مي گيرد ويا به يك طرف ضدين واين مساله كه آيا قدرت قبل از فعل وجود دارد يا همراه فعل موجود مي شود): بانّ القدرة (1) قد تطلق على القوة العضلية التى هى مبدأ الآثار المختلفة فى الحيوان بحيث متى انضم إليها(قدرت) إرادة كلّ واحد من الضدين حصل دون الاخر و لا شك ان نسبته(قدرت) الى الضدين على السواء.

(2) وقد يطلق(قدرت) على القوة المستجمعة لشرائط التأثير و لا شك فى امتناع تعقلها(قدرت) بالضدّين و الّا اجتمعا فى الوجود بل هى(قوه مستجمه...) بالنسبة الى كلّ مقدور(مثلا فعل) غيرها(قوه مستجمه ...) بالنسبة الى مقدور اخر(مثلا ترك) لاختلاف الشرائط بحسب مقدور مقدور.

فلعلّ الاشعرى اراد بالقدرة المعنى الثانى فحكم بانّها(قدرت) لا تتعلّق بالضدّين و لا هى(قدرت) قبل الفعل.

و المعتزلة ارادوا بها المعنى الاوّل فذهبوا الى انّها(قدرت) يتعلق بالضّدين و انّها(قدرت) قبل الفعل، هذا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo