< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دوتفسير قدرت ومورد اطلاق شان

بحث در تفسير قدرت داشتيم، بعد از اينكه قوة را تعريف واقسام آنرا بيان كرديم قدرت را تعريف كرديم ورابطه ي اقسام قوة را با قدرت بيان كرديم.از دوتعريفي كه براي قدرت بيان شد تعريف دوم بعيد است؛ چرا كه قدرت همواره با اراده همراه است ولي مفسردوم به اين مساله تصريح نكرده است هر چند همراهي اراده با قدرت مرادش بوده، و چنانچه همراهي قدرت با اراده را مرادش نمي بود تفسيرش غلط بود. اراده يا متفنن ومتنوع است ويا يك نواخت وغير متفنن، اراده متفنن مربوط است به حيوان واراده غير متفنن مربوط به فلك است. بنابراين طبق تفسير اول قدرت صفت موثري است كه همراه اراده است چه متفنن باشد وچه غير متفنن وطبق تفسير دوم قدرت صفت موثري است كه با اراده متفنن همراه است.بنابر تفسير اول قدرت هم در حيوان وجود دارد وهم در فلك وبنابر تفسير دوم قدرت فقط در حيوان تحقق دارد.

اشكال بر دو تفسير: در مواقف بر هردوتفسير قدرت بر مبناي اشاعره اشكال شده است؛ چرا كه طبق نظر اشاعره قدرت حادث يا قدرت مخلوق نه موثر است ونه مبداء اثر در حاليكه طبق تفسير اول قدرت صفت موثر است وتفسير دوم قدرت مبداء اثر است. بله اين تعاريف فقط قدرت قديم ويا قدرت حق تعالي را شامل است.

جواب: مراد از صفت موثر در تعريف اول و مبدا اثر بودن در تعريف دوم تاثير بالفعل نيست بلكه تاثير بالقوه است پس قدرت صفتي است كه شانيت تاثير دارد وقدرت حادث هم صفتي است كه شانيت تاثير را دارد، اما چون متعلق شان با قدرت الهي تحقق پيدا مي كند قدرت حادث يا مخلوق كه شانيت تاثير را دارد تاثير نمي گذارد.

تذكر: توجه داريم كه اين اشكال وجواب طبق مبناي اشاعره است كه افعال مخلوقات را بدون واسطه مخلوق وفعل خداوند تعالي مي داند، اما طبق مبناي اماميه كه قدرت مخلوق را در طول قدرت الهي مي داند ويا متعزله كه مي گويند فعل از مخلوق صادر مي شود بدون دخالت خداوند تعالي اين اشكال وارد نيست.

تطور قوه واطلاقات مختلف آن:در الهيات شفا بحث تطور قوه واطلاقات مختلف آن آمده است در اين جا همان بحث را لاهيجي طرح مي كند:قوه در ابتدا اسم بود براي نيروي كه حيوان براي انجام افعال سخت وشاق دارد، واين معنا از قوه ـ يعني نيروي حيوان براي انجام افعال شاق وسخت ـ يك اصل دارد ويك لازم. به اصل آن قدرت گفته مي شود وعبارت است از بودن حيوان بحيث كه ان شاء فعل وإن شاء ترك. ولازم آن عبارت است از اينكه حيوان در هركاري اقدام كند براحتي متاثر وضعيف نشود. پس اصل قوه عبارت است از قدرت كه توانايي انجام فعل وترك آن است ولازم قوه عبارت است از لا انفعال براحتي هنگام فعل، كه دليل بر شدت است. باتوجه به اين اصل ولازم قوه، فلاسفه اسم قوه را نقل دادند وبر قدرت ولا انفعال اطلاق گردند.

متن: و لا يخفى بُعد التفسير الثانى و لا يبعد أن يكون مراد المفسّر الثانى اعتبار الاختلاف مع الإرادة(به همين خاطر كه اراده را در نظر داشته ولي تصريح نكرده بعيد است وگر اراده را در نظر نمي داشت غلط بود)، فانّ الإرادة قد تكون متفنّنة كما فى الحيوان و قد يكون غير متفنّنة كما فى الفلك. فمال التفسير الاوّل الى ان القدرة صفة تؤثر وفق الإرادة مطلقا (تفسير مطلقا:) سواء كانت متفننة او لا، و مآل التفسير الثانى الى انّها صفة تؤثر وفق الإرادة المتفننة فقط.

فعلى الاوّل(تفسير اول) يتحقق القدرة فى الفلك أيضا(علاوه برحيوان)، وعلى الثانى(تفسر دوم قدرت) يختص بالحيوان، هذا(خذا).

ثمّ إنّه أورد فى المواقف على التفسيرين، القدرة الحادثة(قدرت انساني كه حادث است) على راى الاشاعرة فانّها لا تؤثر(پس تعريف اول درست نيست) و ليست مبدءا للاثر(پس تفسيردوم درست نيست).

و اجاب فى شرح المقاصد: بأنّ المراد ليس التأثير بالفعل بل بالقوّة بمعنى أنّها صفةٌ شأنها التأثير و الايجاد و القدرة الحادثة(قدرت مخلوقات) كذلك(شأنها التأثير...) إلّا انّها(قدرت حادثه) لم تؤثر لوقوع متعلّقها بقدرة اللّه تعالى و النزاع ـ فى انّها بدون التأثير هل يسمّى قدرة أم لا ـ لفظى.

و اعلم: انّ لفظة القوّة وضعت أوّلا للمعنى الّذي به يتمكن الحيوان من مزاولة(مباشرت) الافعال الشاقّة من باب الحركات. ولهذا المعنى المسمّى بالقوّة مبدأ و اصلٌ هو(اصل) القدرة ـ اعنى كون الحيوان بحيث ان شاء فعل و ان شاء ترك ـ و(عطف بر مبدا واصل) لازمٌ هو أن لا ينفعل الشّي‌ء بسهولة و لا يضعف(يعني لايضعف بسهولة)، فإنّ مزاول الحركات اذا انفعل عنها صدّه ذلك عن اتمامها، فلا جرم كان اللّاانفعال دليلا على الشدّة، فنقلوا اسم القوّة الى ذلك المبدأ ـ اعنى القدرة ـ و الى ذلك اللازم اعنى اللاانفعال‌.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo