< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هرمجردي عاقل است
بحث ما در علم است، كه در يك تقسيم به حسي، خيالي وعقلي تقسيم مي شود، در علم حسي هم مقابله با محسوس شرط است و هم همراه ماده است، در علم خيالي هرچند مقابله شي خارجي نياز نيست وهمراه ماده هم نيست ولي داراي مقدار است، اما در علم تعقلي نه مقابله با شي خارجي لازم است، نه همراهي با ماده لازم است ونه مقدار دارد.
درعلم كلام وتمام علوم عقلي بحث ازعلم تعقلي است، به همين جهت در اين جا يكي از ويژگي هاي تعقل را كه از تلازم تعقل با تجرد است بيان مي كند، وچون مراد از تلازم در اينجا تلازم اصطلاحي نيست كه بين علت ومعلول ويا بين معلولين علت ثالث است، بلكه تلازم در صدق است پس تعقل با تجرد مساوي است ومي شود دوتا موجبه كليه ساخت كه در ظاهر عكس هم اند ومساوي، به همين جهت لاهيجي اين مساله را به صورت دوتا قانون بيان مي كند:
قانون اول: كل عاقلٍ مجردٌ
قانون دوم: كل مجردٍ عاقلٌ
اثبات قانون يا حكم اول: تعقل عبارت است از انطباع صورت عقليه در عقل، حال اگر هر عاقلي مجرد نباشد مادي است چون هر موجودي يا مجرد است ويا مادي وچنانچه موجود مجرد نباشد مادي خواهد بود، واز آنجاي كه عاقل قائم بذاته است جوهر است وجوهر مادي همراه صورت جسميه است وهرجاي صورت جسميه باشد انقسام است پس عاقل منقسم است.
اگر عاقل منقسم شود صورت معقوله ي حال در آن هم منقسم خواهد بود چرا كه انقسام محل مستلزم انقسام حال است.
خلاصه: اگر عاقل مجرد نباشد مادي است وچون جوهر است همراه صورت جسميه است وقابل قسمت ودر نتيجه صورت معقوله اي حال در آن قسمت خواهد شد.
اگر صور معقوله قسمت شود (1) يا منقسم به اجزا متشابه است (2) ويا منقسم به اجزاي مختلف، ولي انقسام هم به اجزاي متشابه محال است وهم به اجزاي مختلف. پس تقسيم صورت مقعوله باطل است ودر نتيجه انقسام عاقل باطل است.
تفصيل مطلب:
اگر صورت معقوله منقسم به اجزاي متشابه باشد تباين در وضع دارد، چرا كه به تبع اجزاي جسم قابل اشاره ي حسي است ودست راست ودست چپ دارد، درحاليكه وضع از مقولاتي است كه فقط بر ماديات عارض مي شود.
اگر صورت معقوله به اجزاي مختلف تقسيم شود صورت معقوله مركب از اجزاي بي نهايت بالفعل خواهد بود؛ چرا كه هرجسمي قابل تقسمت به اجزاي بي نهايت است واز آنجاي كه اين اجزاء مختلف بالطبع است بالفعل است. پس صورت معقوله مركب است از اجزاي بي نهايت بالفعل واين محال است كه صورت معقوله مركب از اجزاي بي نهايت بالفعل باشد.
متن:والتعقل و التجرد متلازمان‌(يعني تلازم در صدق دارد پس مساوي اند)؛ اى كل عاقلٍ مجردٌ و كلّ مجردٍ عاقلٌ.
والحكم الاوّل: قد مرّ غير مرّة و بيّنه هاهنا أيضا(علاوه بر بياني كه گذشت) بقوله‌ لاستلزام انقسام المحل انقسام الحال‌؛ يعنى لو لم يكن العاقلُ(اسم لم يكن) الّذي هو المحلّ للصورة المعقولة اى المجرّدة عن الغواشى المادّية على ما مرّ(ج3، ص459) مجردا(خبرلم يكن) مع كونه جوهرا، لكان منقسما على ما هو شان الجوهر المادى(جوهرمادي از صورت جسميه خالي نيست وصورت جسميه انقسام پذيراست)، و يلزم منه(انقسام جوهر مادي) انقسام الصّورة المعقولة الحالّة فيه(جوهرعاقل) من حيث ذاته(صورت)، لا باعتبار عروض طبيعة اخرى له، على ما هو المراد من الحلول السيرنانى و قد مرّ جميع ذلك(شوارق، ج3، ص459).
واذا انقسمت الصورة المعقولة الحالّة فى العاقل (متعلق انقسمت:) بانقسامه: (1) فامّا الى اجزاء متشابهة مع كونها متباينة فى الوضع(دست راست ودست چپ دارد/ قابل اشاره ي حسي است) فيلزم عروض الوضع للمجرّد الّذي هو الصورة المعقولة.
و الى هذا اشار بقوله‌ فان تشابهت‌ اى اجزاء الحال الحاصلة من انقسام المحل‌ عرض الوضع للمجرد(درحاليكه مجرد وضع ندارد).
(2) واما الى أجزاء مختلفة(مختلف درماهيت مثلا يكي جنس است وديگري فصل)، فيلزم ان يكون الحال اعنى الصورة المعقولة مركّبة من اجزاء غير متناهية بالفعل، أمّا عدم التناهى فلكون انقسام المحل كذلك(يعني غير متناهي است) على ما هو شان الجسم و أمّا كونها بالفعل فلكونها(اجزا) مختلفة الطبائع فلا يجوز اتصالها.
والى هذا اشار بقوله‌: و الّا اى و ان لم يتشابه الأجزاء تركّب‌ اى الحال و هو الصورة المعقولة مما لا يتناهى‌ اى بالفعل كما عرفت و هو(تركيب صورت معقوله هم محال است وتركيب از اجزاي غير متناهي بالفعل به طريق اولي محال است) محال‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo