< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام قياس اقتراني بلحاظ ماده
بحث در تقسيمات قياس اقتراني داشتيم، وآنرا باعتبار صورت قريبه اش به چهار قسم وباعتبار صورت بعيده اش به دوقسم تقسيم كرديم، حال مي پردازيم به تقسيم قياس اقتراني بلحاظ ماده قريبه وبعبديه اش.
لاهيجي : درقياس اقتراني حدوسط داريم وترتيب آن با حداضعر واكبر صورت هاي مختلف پيدا مي كند ولي در قياس استثنايي حدوسط نداريم تا با تغيير جايگاه آن در قياس صورت مختلف پيدا شود ولذا اشكال چهار گانه اختصاص به قياس اقتراني دارد، اما تقسيم قياس اقتراني بلحاظ ماده اختصاص به قياس اقتراني ندارد بلكه در قياس استثنايي هم جاري مي شود ولذا بهتر بود اين بحث بعد از تقسيمات قياس استثنايي مي آمد.
ب) تقسيمات قياس اقتراني بلحاظ ماده:
1. تقسيم قياس اقتراني باعتبار ماده قريبه: قياس اقتراني باعتبار ماده قريبه؛ يعني ماده مجموع مقدمات كه نسبت به نتيجه حاصل از قياس نزديگ تر است، پنج قسم است:
1ـ1. برهان: در باره ي برهان در اين جا سه بحث مطرح است؛ يك بيان ماده ي برهان، دوم توضيح خود برهان وسوم بيان فائده ي برهان.
ماده ي برهان: ماده ي برهان قضاياي واجب القبول اند، كه عبارتند از بدهيات شش گانه: اوليات، مشاهدات، مجرّبات، متواترات، حدسيات وفطريات.
توضيخ خود برهان: برهان قياسي است كه هم بلحاظ ماده وهم بلحاظ صورت يقيني است.
فائده ي برهان: غايت وفائده ي برهان حصول يقين است.
2ـ1. جدل: در باره ي جدل هم در اينجا سه بحث مطرح است، بيان ماده ي جدل، توضح خود جدل وبيان فائده ي جدل.
ماده ي جدل: ماده ي جدل يا قضاياي كه مسلم بين توده ي مردم است وبه آن مشهورات عامه گفته مي شود، يا قضاياي است كه مسلم بين طائفه ي خاص است وبه آن مشهورات خاصه مي گويند ويا قضاياي كه مسلم بين دوطروف گفتگو است كه به متسلمات گفته مي شود، يعني قضيه كه دو طرف نسبت به آن تسليم است وقبول دارند.
توضخ جدل: قياسي است كه ماده وصورتش متسلم است، وطرفين نسبت به آن تسليم است.
فائده ي جدل: فائده ي جدل آن است كه خصم را ملزم به پذيرش مدعاي خود كنيم ويا الزام را كه خصم وارد كرده است دفع كنيم.
3ـ1. خطابه: درخطابه هم سه بحث مطرح است
ماده ي خطابه: ماده ي خطابه يا قضاياي مظنون است، يا قضاياي كه مقبول است ولي مشهور نيست مثل قضاياي كه از افراد مورد اعتماد مي شنويم ويا قضاياي است كه مشهور است در ابتداي نظر، هر چند با دقت نظر مشهور بودنش را قبول نكيم.
توضح خود خطابه: خطابه از قضاياي تشكيل شده كه هم بلحاظ ماده وهم بلحاظ صورت ظني است.
فائده ي خطابه: فائده ي خطابه اولا، اقناع كساني است كه طالب ارشاد اند، عناد ندارد و از درك برهان عاجز اند، وثانيا، ارشاد آن افراد است به سوي صلاح دنيا وآخرت شان.
4ـ1. شعر: درباره ي شعر دوبحث در اينجا طرح شده است:
ماده ي شعر: مقدمات شعر قضاياي متخيل است از آن جهت كه خيال انگيز وتحريك كننده خيال است، كه ممكن است صادق باشد يا نباشد وممكن است مصدق بها باشد يا نباشد، ولي ما به صدق وكذب آن ومصدق وغير مصدق بودن آن كار نداريم بلكه از آن جهت كه خيال انگيز است در شعر به كار مي بريم.
فائده ي شعر: شعر فوائدي زيادي دارد؛ مثل قبض نفس وايجاد حزن واندوه يا بسط نفس وايجاد سرور وشادي يا بر انگيختن نفس به سمت جنگ ويا لذايذ جنسي يا بر حذر داشتن نفس از افعال ناپسند ورفتن سه سمت گناه ويا ...
متن: و الاقترانى (توجيه اينكه چرا الاقتراني گفته:) على ما هو الظاهر من العبارة(يعني عبارت مصنف) او و القياس على ما هو الواقع، لجريان هذا التقسيم فى كلا قسمى القياس(قياس اقتراني وقياس استثنايي)، فعلى هذا كان الاولى تاخير هذا التقسيم عن تقسيمهما(اقتراني واستثنايي) باعتبار المادة القريبة و هى مجموع المقدمات (عطف بر باعتبار...:)‌ لا باعتبار صورة خاصة و شكل معيّن‌ خمسةٌ:
احدها، البرهان: (1) وهو المؤلف من القضايا الواجب قبولها (2) وهو(برهان) يقينى مادة و صورة (3) وغايته انتاج اليقين.
والثانى، الجدل: (1) وهو(جدل) المؤلف من القضايا المتسلّمة بين الجمهور و هى المشهورات العامة او المتسلّمة بين طائفة مخصوصة كالفقهاء مثلا و هى المشهورات الخاصّة او المتسلّمة فى ما بين المتخاطبين و هى المسمات بالمتسلّمات (2) وهو(جدل) متسلّم مادّة و صورة (3) وغايته(فائده/ هدف جدل) الا لزام او دفع الالزام (الزام را كه خصم وارد كرده دفع كنيم).
والثالث، الخطابة: (1) وهو المؤلف من المظنونات و المقبولات التى ليست بمشهورة و المشهورات فى بادى الرأي (2) و هى ظنية مادّة و صورة (3) وغايتها اقناعُ المسترشدين(كسانكه عناد ندارند وطالب ارشاد اند) العاجزين عن درك البرهان و(عطف بر اقناع ...) ارشادُهم الى ما يصلحهم فى شعاعهم(يعني دنياي شان) و معادهم(يعني آخرت شان).
والرابع، الشعر: (1) وهو(شعر بلحاظ ماده) المؤلف من المقدمات المخيّلة من حيث هى مخيلة(قضاي مخيله گاهي علاوه بر مخيل بودن مصدق بها هم است ولي از آن جهت كه مخيل است درشعر به كار مي رود) صادقة كانت او كاذبة مصدق بها أو لا (2) وغايته قبض النفس(مثل ايجاد حزن واندوه در سگواري) او بسطها(مثل ايجاد سرور در ايام شادي) او حثّها(مثل تحريك غرايزجنسي ) او زجرها(مثل برحذرداشتن از افعال ناپسند) الى غير ذلك من التاثيرات (3) و المعتبر فى مقدماته كونها مخيّلة سواء كان قطيعة الاستلزام او لا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo