< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام قياس
بحث در ملزوم علم وظن كه دليل است داشتيم وگفتيم دليل سه قسم است؛ يا دليل مشتمل بر مدلول است بعبارت ديگر از كلي به جزئي پي مي بريم كه به آن قياس گفته مي شود، يا مدلول مشتمل بردليل است، وبعبارتي سير از زجزئي به كلي است كه استقرا نام دارد ويا امر سوم مشتمل است بر دليل ومدلول ويا سير از جزئي به جزئي است كه به آن تمثيل مي گويند.
اشكال: در يك تقسيم كلي قياس يا اقتراني است ويا استثناي، در قياس اقتراني هرچند دليل مشتمل است بر مدلول واز كلي به جزئي پي مي بريم ولي در قياس استثنايي چنين نيست كه دليل مشتمل بر مدلول باشد واز كلي به جزئي پي ببريم؛ چرا كه در قياس استثنايي اصلاً جزئي وكلي نداريم. پس يك قسم از دليل است كه دليل مشتمل بر مدلول وسير از كلي به جزئي نيست.
لاهيجي: بله درست است اگر بگوييم قياس آن است كه در آن از كلي به جزئي پي مي بريم و دليل مشتمل بر مدلول است، اين تعريف شامل قياس استثنايي نمي شود پس بهتر است كه بگوييم قياس آن است كه يا دليل مشتمل بر مدلول است ويا مستلزم مدلول كه قياس استثنايي را هم شامل شود.
تذكر: قياس استثنايي يا متصل است ويا منفصل، در قياس استثنايي دليل صريحاً مستلزم مدلول است ولي در قياس استثنايي منفصل هر چند در ظاهر بين دليل ومدلول عناد است، اما در حقيقت بين دليل ومدلول استلزام است، به همين جهت مي توانيم قياس استثنايي منفصل را مي توانيم به قياس استثنايي متصل بر گردانيم.
مثال : قياس استثنايي منفصل: اين عدد يا زوج است ويا فرد لكن زوج نيست پس فرد است
ارجاع قياس فوق به قياس استثنايي متصل: اين عدد اگر زوج باشد فرد نيست واگر فرد باشد زوج نيست لكن زوج نيست پس فرد است.
اقسام قياس: براي قياس باعتبارات مختلف تقسيمات متفاوتي وجود دارد. قياس باعتبار ذكر نتيجه ونقيضش درآن تقسيم مي شود به اقتراني واستثنايي.
قياس اقتراني: قياس اقتراني آن است كه نتيجه يا نقيض آن در قياس بالفعل ذكر نشده است، بلكه بالقوه ذكرشده؛ يعني مفردات نتيجه در قياس بيان شده است، مثل هر انسان حيوان است وهر حيوان جسم است پس هر انسان جسم است.
«هرانسان جسم است» نتيجه قياس فوق است كه در مقدمات قياس ذكرنشده است ولي مفردات آن كه انسان وجسم است در مقدمات قياس وجود دارد. پس نتيجه بالقوه در قياس وجود دارد.
قياس استثنايي: قياس استثنايي است كه نتيجه يا نقيض آن در قياس بالفعل ذكر شود، مثل اگر خورشيد طلوع كرده باشد روز است، اما خورشيد طلوع كرده پس روز است ويا روز نيست پس خورشيد طلوع نكرده است.
در قياس استثنايي اگر از ثبوت مقدم ثبوت تالي را نتيجه بگيريم خود نتيجه در قياس بالفعل مذكور است، مثل « روز است» در قياس كه در مقدمه بعينه آمده است. وچنانچه از نفي تالي نفي مقدم را نتيجه بگيريم نقيض نتيجه درمقدمات قياس بالفعل ذكر شده است مثل « خورشيد طلوع نكرده است» در قياس فوق كه نقيض آن يعني « خورشيد طلوع كرده» در مقدمات آمده است.
تذكر: حكماي مسمان نتيجه را خارج از قياس مي دانند وقياس را بر مقدمات اطلاق مي كنند، ولي برخي منطق دانان اروپا همچون « دوپ» قياس را مجموع مقدمات ونتيجه مي داند.
تذكر(2): قبلا بيان كرديم كه در قياس استثنايي دليل مشتمل بر مدلول نيست بلكه مستلزم مدلول است ودر بيان فوق گفتيم كه قياس استثنايي آن است كه نتيجه يا نقيض آن بالفعل در قياس مذكور است، يعني قياس مشتمل است بر نتيجه يا نقيض آن، ميان اين دوبيان در ظاهر تهافت است، اما باتوجه به اينكه اشتمال در قياس استثنايي لفظي است وما قبلا اشتمال كلي بر جزئي را در قياس استثنايي نفي كرديم ميان دوگفته در حقيقت تهافت نيست.
تقسيمات قياس اقتراني:
الف) تقسم قياس باعتبار صورت:
1. تقسيم قياس باعتبارصورت قريب: قياس اقتراني باعتبار صورت قريبه اش؛ يعني باعتبار هيئت كه دومقدمه پيدا مي كند، بعبارت ديگر باعتبار ترتيب اوسط، اصغر واكبر ورابطه ي شان چهار صورت دارد؛ چرا كه اوسط يا محمول اصغر است ويا موضوع اصغر، همچنين يا محمول اكبر است ويا موضوع آن، ودوضرب در دو مي شود چهار پس صورت قريب قياس اقتراني چهار صورت دارد وهرصورت را شكل مي نامند. بنابراين قياس اقتراني چهار شكل دارد:
شكل اول: حد اوسط محمول اصغر است وموضوع اكبر.
شكل دوم: حد اوسط محمول اصغزي واكبر است؛
شكل سوم: حد اوسط موضوع اصغري واكبر است؛
شكل چهارم: حد اوسط موضوع اصغر ومحمول اكبر است.
تذكر: چهار شكلي كه بيان شد درصورتي است كه مقدمات قياس قضاياي حملي باشد، ولي چنانچه مقدمات قياس قضاياي شرطي باشد اشكال همين چهار تا خواهد بود؛ چرا كه درقضاياي شرطي هم يا حد وسط يا مقدم است ويا تالي وتركيب دومقدمه در مجموع چهار شكل را خواهد داشت، به همان نحوي كه بيان شد.
2. تقسيم قياس اقتراني باعتبار صورت بعيد: قياس اقتراني باعتبار صورت بعيده اش يعني هئت كه براي هريك از مقدمات است، بلحاظ حمل واتصال وانفصال قضايا دوقسم دارد:
1ـ2. اقتراني حملي: قياسي است كه مركب از حمليات صرف است
2ـ2. اقتراني شرطي: قياسي است كه مركب از شرطيات صرف است ويا مركب از حملي وشرطي است.
متن: و هاهنا بحث اخر و هو انّ القياس الاستثنائى المتصل و كذا المنفصل لم يستدل فيه بالكلي على الجزئى اصلا فالصّواب ان يقال المناسبة بين الدليل و المدلول امّا بالاشتمال كما ذكر او بالاستلزام الّذي لا اشتمال معه فامّا صريحا كما فى الاستثنائيات المتصلة او غير صريح كما فى الاستثنائيات المنفصلة.
و امّا الاقترانيات الشرطية فراجعة امّا الى الاستلزام او الاشتمال كذا فى شرح المواقف‌.
فالقياس اقترانى‌ ان لم يكن النتيجة و لا نقيضها مذكورا فيه(قياس) بالفعل(بلكه بالقوه وجود دارد يعني مفردات آن در مقدمات وجود دارد) كقولنا: كلّ انسان حيوان و كلّ جسم حيوان فكل انسان جسم‌.
و استثنائى‌ ان كان احدهما(نتيجه ونقيض آن) مذكورا فيه(قياس) بالفعل كقولنا ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود لكن الشمس طالعة ينتج فالنهار موجود و هى بعينها مذكورة بالفعل او لكن النهار ليس بموجود ينتج فالشمس ليست بطالعة، و نقيضها و هى طالعة مذكورة بالفعل‌.
و الاوّل‌(مبتدا) اى الاقترانى‌ باعتبار الصورة القريبة و هى الهيئة الحاصلة للمقدمتين بسبب نسبة الوسط الى الطرفين‌(اصغر واكبر)أربعةٌ(خبر)، يسمّى كل منها(چهارصورت) شكلا. و ذلك لان الوسط: إما محكوم به(يعني محمول) فى الصغرى و محكوم عليه(يعني موضوع) فى الكبرى و هو الاوّل( يعني شكل اول) او محكوم به فيهما(صغري وكبري) و هو الثانى(يعني شكل ثاني) او محكوم عليه فيهما(يعني صغري وكبري) و هو الثّالث(يعني شكل ثالث) او عكس الاول و هو الرابع(شكل رابع)‌.
و باعتبار الصورة البعيدة و هى الهيئة الحاصلة لكل من المقدمتين (متعلق حاصلة:) بسبب الحمل و الاتصال و الانفصال‌ اثنان‌:
احدهما الاقترانى الحملى: و هو ما يكون مركّبا من الحمليات الصّرفة.
وثانيهما الاقترانى الشرطى: و هو ما يكون مركّبا من الشرطيات الصّرفة او من الحملى و الشرطى و انّما جعل المركّب من الحملى و الشرطى شرطيا لانّ نتيجة شرطية.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo