< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام دليل: قياس، استقرا وتمثيل
بحث در نظر داشتيم به مناسبت وارد بحث در ملزوم علم وملزوم ظن شديم و گفتيم كه ملزوم علم يعني سبب علم دليل ناميده مي شود وملزوم ظن يعني سبب ظن اماره ناميده مي شود ( ص265).
اطلاقات دليل: باتوجه به بيان فوق دليل مرادف قياس است و فقط مفيد علم. در اطلاق ديگر دليل اعم از قياس واستقرا وتمثيل است كه هم مفيد علم است وهم مفيد ظن. باتوجه به اين به اين اطلاق است كه خواجه مي فرمايد: « وهو قياس وقسيماه‌ »؛ يعني ملزوم علم وظن قياس است ودوقسيم قياس كه عبارت اند از استقرا وتمثيل.
اقسام دليل مطلق: باتوجه به اطلاق دوم دليل سه قسم است: قياس، استقرا، وتمثيل.
تعريف قياس: قياس قول مركب از چند قضيه است بگونه كه پذيرش آن بذاته يعني بدون كمك از چيز ديگر پذيرش قول ديگري را به عنوان نتيجه در پي دارد.
تعريف استقرا: استقرا در لغت بمعناي قريه به قريه گشتن است ودر اصطلاح تفحص جزئيات ورسيدن به حكم كلي است، وبطور خلاصه انتقال از جزئي به كلي است.
اقسام استقرا: استقرا يا تام است ومفيد علم ويا ناقص است وغير مفيد علم.
استقرا تام: چنانچه تمام جزئيات ومصاديق يك كلي را تفحص وبررسي كنيم واز آن به حكم كلي برسيم اين استقرا تام است وحكم كه به آن مي رسيم يقيني است.
روشن است كه نمي شود كل افراد يك كلي را تفحص و بررسي كنيم پس راه بررسي افراد يك كلي تقسيم است مثلا افراد حيوان را تقسيم كنيم به ناطق وغير ناطق وافراد غير ناطق را تقسيم مي كنيم به اقسام ديگر واحكام هر قسم را بيان مي كنيم. اين در حقيقت قياس است قياس مقسم ومفيد علم است.
مثال: براي عاد پذيري عدد عدد را تقسيم كنيم به عدد فرد وعدد زوج وببنيم كه عدد يك هم اعداد زوج را عاد مي كند هم اعداد فرد را؛ يعني هرگاه عدد يك مكررا كسر كنيم هم عدد زوج را به صفر مي رساند هم عدد فرد را ولي مثلا عدد دو فقط اعداد زوج را عاد مي كند اما اعداد فرد را عاد نمي كند مثلا دو عدد هشت را عاد مي كند ولي عدد پنج را عاد نمي كند.
استقرا ناقص: چنانچه تعداد از مصاديق يك كلي را بررسي كنيم وبراساس مشاهده مكرر حكمي كلي براي همه ي موارد مشابه صادر كنيم اين استقرا ناقص است.
مثال: انسان از ديدن فرس، بقر و... حكم كند كه هرحيواني هنگام خوردن فك پايينش را حركت مي دهد.
تعريف تمثيل: پي بر دن از جزئي به جزئي ديگر به صرف مشابهت تمثيل ناميده مي شود بعبارت ديگر تمثيل عبارت است از اثبات حكمي در فردي بخاطر وجود آن حكم در فرد مشابه آن، كه افاده ظن مي كند.
وجه حصر استدلال غير مباشر درسه قسم:
هردليلي بايد با مدلولش مناسبت خاص داشته باشد واين مناسبت يكي از سه حالت را دارد:
الف) يا دليل مشتمل بر مدلول است مثل قياس كه مشتمل برنتيجه است، چرا كه نتيجه در قياس اقتراني بطور ضمني است ودر قياس استثنايي بطور صريح وجود دارد.
ب) يا مدلول مشتمل بر دليل است مثل استقرا
ج) يا نه دليل مشتمل بر مدلول است ونه مدلول مشتمل بر دليل بلكه امر سوم وجود كه مشتمل دليل ومدلول هر دو است.
و هو؛ اى ملزوم العلم او الظن و هو الدليل مطلقا(چه مفيد علم باشد وچه مفيد ظن باشد)قياس‌ و عُرِّف بانّه قول مؤلف من قضايا(درمقابل مفردات) متى سلمت(قضايا) لزم عنه(قول) لذاته قول اخر. و بالجملة يستدلّ فيه(قياس) بحال الكلى على حال الجزئى‌.
و قسيماه؛‌ اى الاستقراء، و هو الّذي يستدلّ فيه بحال الجزئى على حال الكلّى (متعلق يستدل:) بان يثبت حكم للكلى لثبوته فى جزئياته؛ (1) امّا كلّها(جزئيات) فيفيد اليقين كقولك العدد اما زوج و اما فرد و كلّ زوج يعده الواحد و كلّ فرد كذلك؛ اى يعدّه الواحد و مثل ذلك يسمّى قياسا مقسما و استقراء تامّا (2) او بعضها(جزئيات) و لا يفيد الا الظنّ لجواز أن يكون ما لم يستقرأ (بيان ما:)من الجزئيات على خلاف ما استقراء (بيان ما:) منها(جزئيات) كما يقال: كل حيوانٍ يحرك عند المضغ(جويدن) فكّه الاسفل لان الانسان و الفرس و غيرهما مما يشاهده كذلك، مع ان التمساح بخلافه(انسان و...) بحيث يحرّك عند المضغ فكّه الاعلى و مثل ذلك يسمّى استقراء ناقصا.
والتمثيل، وهو الّذي يستدل فيه بحال الجزئى على حال جزئى اخر و يسميه الفقهاء قياسا، وهو مشاركة أمر(مثل فقاع) لآخر(مثل خمر) فى علة( يعني مسكربودن) الحكم(يعني حرمت) وهى(علت) الكلى الشامل لذينك(دوجزئي يعني خمر وفقاع).
و قالوا فى وجه الحصر فى هذه الثلاثة انّه لا بدّ بين الدّليل و المدلول من مناسبة مخصوصة، وتلك(مناسبت)؛ (1) اما باشتمال الدليل على المدلول و هو القياس (2) وامّا باشتمال المدلول على الدّليل و هو الاستقراء (3) اوباشتمال امر ثالث عليهما و هو التمثيل‌.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo