< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب از اشكال دوم اشاعره
بحث در اين داشتيم كه وجوب نظر في معرفت الله واجب عقلي است، بدليل اينكه عقل حكم مي كند به دفع ضرر مظنون وحكم مي كند برشكرمنعم، ودفع ضررمظنون وشكر منعم متوقف است بر معرفت اله پس معرفت الهي واجب است ومعرفت الهي متوقف است بر نظر پس نظر واجب عقلي است.
اشاعره هم بروجوب عقلي دفع ضرر اشكال كرد وهم بروجوب عقلي شكر منعم، جواب از اشكال اول اشاعره گذشت، حال مي پردازيم به جواب از اشكال دوم كه دوجه داشت؛ يكي آنكه گفتند دليل عقلي برعدم وجوب شكر منعم دلالت مي كند وديگر دليل نقلي بر عدم وجوب عقلي شكر منعم آوردند.
والجواب عن الثاني: دردلالت عقل بر عدم وجوب شكر منعم سه مطلب بيان شد، كه هيچ كدام صحيح نيست:
بطلان مطلب اول: اين احتمال كه شكر منعم لايق حال الهي نباشد منافات ندارد كه دافع مذمت باشد؛ چرا كه عقل مي گويد ترك شكر منعم استحقاق مذمت را به دنبال دارد وشكر منعم كه در واقع لايق منعم نيست ولي به نظر شكر گذار لايق است اولا دافع استحقاق مذمت باشد وثانيا دافع خوف ترك شكر.
بطلان مطلب دوم: شكر منعم استهزاء الهي نيست؛ چرا كه هرچند دنيا ومافيها درنزد الهي كمتر از لقمه درنزد پادشاه است، ولي شكر بلحاظ نعمتي است كه به عبد داده شده است ولقمه اي است كه فقير مي خورد، بعبارت ديگر بايد نعمت و لقمه را نسبت به احتياج عبد وفقير ملاحظه كنيم، نه نسبت به حق تعالي وپادشاه، ودر اين صورت مي بينيم قياس نعمتي كه به عبد داده شده با لقمه ي كه فقير مي خود قياس مع الفارق است؛ چرا كه نعمت الهي تمام مايحتاج دنيا وآخرت عبد را كفايت مي كند، درحاليكه لقمه ي كه فقير مي خورد مايحتاج يك روز وبلكه يك ساعت فقير را بر طرف نمي كند. بنابر اين اگر انگشت تكان دادن فقير استهزاء بحساب آيد معنايش اين نيست كه شكر عبد هم استهزاء باشد.
بطلان مطلب سوم: شكر هرچند تصرف درملك غير است، ولي مستلزم عقوبت نيست، بدليل اينكه اولا صاحب ملك اجازه ي تصرف داده است وثانيا تصرف درملك غير براي طلب رضايت غير است وچنين تصرفي براي شخص متصرف خوف عقاب را به دنبال ندارد.
جواب از دليل نقلي:
اينكه خداوند تعالي فرموده است قبل از ارسال رسل عذاب نمي كنم منافي با وجوب عقلي نيست، چرا كه وجوب عقلي استحقاق عقاب مي آورد، بعبارت بهتر عقل حكم به استحقاق عقاب وثواب مي كند، وآيه شريفه استحقاق عذاب را بر نمي دارد خود عذاب را نفي مي كند. پس آنچه را كه آيه نفي مي كند خود عذاب است وآنچه را كه حكم عقل در پي دارد اسحقاق عذاب است.
اينكه گفتيد شماي معتزله عفورا قبول نداريد، ولذا اگر استحقاق عقاب باشد عقاب هم است واگر عقاب نمي كند معلوم مي شود استحقاق عقاب هم نيست. جوابش اين است كه ما عفو بعد از ارسال رسل قبول نداريم، عفو قبل از ارسال رسل را قبول داريم، بعبارت ديگر ما گوييم استحقاق بعد ازارسال رسل را عفو نمي كند نه استحقاق قبل از از ارسال رسل. بنابراين نفي عقاب دلالت مي كند كه عقاب بعد از ارسال رسل نيست، اما نسبت به عقاب واسحقاق عقاب قبل از ارسال رسل هيچ دلالتي ندارد.
آيه نه تنها دلالت بر عدم وجوب عقلي ندارد، بلكه برعكس دلالت بروجوب عقلي شكر منعم دارد؛ زيرا كه آيه كريمه مي گويد: ماقبل از ارسال رسل عذاب نمي كنم، مفهوم اين كلام آن است كه استحقاق عقاب است ولي من عقاب نمي كنم، اگر استحقاق عقاب نبود خداوند تعالي نمي گفت عذاب نمي كنم.
بعبارت ديگر چنانچه وجوب منحصر به وجوب شرعي بود، خداوندتعالي نمي گفت قبل از ارسال رسل عذاب نمي كنم چون قبل از ارسال رسل استحقاق شرعي نبود كه بگويد من عذاب نمي كنم، واگر مي گويد عذاب نمي كنم معنايش آن است كه اسحقاق عقاب بوده واز روي امتنان عذاب نمي كند.
نكته: لحن آيه شريفه امتناني است ولذا نمي تواند از قبيل سالبه بانتفا موضوع باشد.

متن: وعن الثانى: امّا عن الدّليل العقلى(كه گفتيد دلالت مي كند برعدم وجوب شكر منعم)، فهو انّ احتمال عدم وقوع الشكر لائقا لا ينافى كون الشكر المظنون كونه لائقا دافعا(خبركون) لاستحقاق الذم و(عطف بر لاستحقاق) لضرر(اضافه ي بيانيه يعني ضرر كه عبارت ازخوف ترك است) خوف تركه، وذلك(شكر دافع است) ظاهر.
و امّا حديث كون الشكر كالاستهزاء و التمثيل له بفقير حضر مائدة الملك (جواب اما)، فالجواب عنه انّ الدّنيا و ما فيها و ان كانت عند اللّه اقل من تلك اللقمة عند الملك الّا انّ العبرة انما هى بهما(دنيا وما فيها) بالنسبة الى العبد و الفقير لا بالنسبة الى اللّه تعالى و الى الملك. و حينئذ(وقتي كه لقمه را به احتياج عبد وفقير بسنجيم) ينعكس الامر، فانّه ما(موصوله) اعطاه اللّه العبد من الدنيا و ما فيها انّما هو جميع ما يحتاج العبد فى وجوده و بقائه مدة العمر بل ابد الدّهر بخلاف ما اعطاه الملك(فاعل) الفقير(مفعول دوم) من اللقمة فانّه ليس جزءا من الف الف جزء مما يحتاج إليه الفقير فى يوم واحد بل فى ساعة واحدة كما لا يخفى على من له اطلاع بما يحتاج إليه الانسان فى وجوده و حياته فى ساعة واحدة فضلا عن مدّة العمر.
والتصرف فى ملك الغير اذا كان فى طلب مرضاته باعتقاد المتصرف لا يخاف(شخص متصرف) لاجله(تصرف) العقاب بالضرورة.
و امّا عن الدّليل النقلى: فهو انّ نفى وقوع التعذيب لا ينافى ثبوت استحقاقه المعتبر فى الوجوب العقلى. و من قال:«بامتناع العفو» فانّما قال عن التعذيب المستحق بعد البعثة. بل نقول هذه الآية تدل على ثبوت الاحكام العقلية فانّه لو لا ثبوت الاحكام الّا بالشرع لما كان استحقاق التعذيب الّا بالشرع و اذا لم يكن استحقاق التعذيب ثابتا قبل الشرع لم يكن لنفى التعذيب قبل الشرع معنى اذ لا يعقل التعذيب من غير استحقاق هذا.
فثبت انّ معرفة اللّه تعالى واجبة عقلا ليشكر على نعمه و ليندفع ضررُ خوف الجهل به(خدا)‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo