< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرط دوم وسوم مطلق نظر
بحث درشرايط مطلق نظر داشتيم، كه چه نظر صحيح چه نظر فاسد وبلكه مطلق كار ارادي بلحاظ وجود چه شرايطي دارد.
شرط دوم: ضد غايت نظر حاصل نباشد.
توضيح مطلب: غايت نظر علم به مطلوب است، ضدغايت جهل مركب نسبت به مطلوب است. اگر كسي جهل مركب نسبت به مطلوب داشته باشد جزم دارد كه عالم به مطلوب است وكسي كه جزم به عالم بودن خودش دارد اقدام به كسب به علم نمي كند، مثل كسي كه سير است اقدام به غذا خوردن نمي كند.
ابي هاشم: اقدام به تشكيل قياس داشتن شك نسبت به مطلوب است، وجاهل مركب شك ندارد، ولذا اقدام به تشكيل قياس نمي كند.
فان قلت( اعتراض به شرط دوم): در دوحالت شخص كه جهل مركب دارد اقدام به نظر مي كند؛ يكي وقتي كه ناخود آگاه نسبت به آنچه كه جزم دارد فكر مي كند، وديگري وقتي كه مبادي قياس مترتبتا به او القا مي شود، در اين صورت ناگهان متوجه اشتباه خود مي شود.
قلت: اين دو مورد هيچ كدام اقدام به نظر نيست، اولي بازي متخيله است، شخص بدون اينكه توجه داشته باشد تصرف كند درمقدمات قياس كه در ذهن دارد يا به او القا شده است وترتيب مقدمات كند وناخود آگاه به چيزي برسد كه جاهل مركب فكرش را نمي كرد. دومي حدس است كه بدون حركت به مطلوب مي رسد، نه فكر كه مشتمل بر دو حركت است، حركت از مطالب به مبادي واز مبادي به مطالب.
شرط سوم: غايت اگر كاملا مورد غفلت باشد انسان اقدام براي تحصل آن نمي كند؛ مثلا كسي كه اصلا توجه به حدوث يا عدم حدوث عالم ندار، اقدام نمي كند كه قياس تشكيل دهد وحدوث يا عدم حدوث عالم را اثبات كند. هم چنين درصورتي كه غايت كاملا روشن باشد اقدام براي تحصيل آن تحصيل حاصل است. پس بايد غايت اجمالا مورد توجه باشد، تا شخص اقدام به تحصيل آن كند وبا قياس كاملا روش كند.
آنچه كه بيان شد شرايط وجود مطلق نظر، چه نظرصحيح چه نظرفاسد، وبلكه شرايط هركار ارادي است، اما نظر صحيح علاوه بر شرايط مذكور دوشرط ديگر هم دارد.
شرايط وجود نظر صحيح:
شرط اول: شرط اول نظر صحيح اين ست كه به دليل تعلق گرفته است، نه به شبه، ودليل در اصطلاح متكلمين هرچيزي است كه با توجه به آن بتوان قياس تشكيل داد وبه مطلوب رسيد، وشبه چيزي است كه نتوان با آن قياس تشكيل داد.
شرط دوم: نظربه دليل از جهت دلالتش باشد، جهتي كه باتوجه آن مي توان از دليل به مدلول رسيد.
توضيح مطلب: دليل در اصطلاح متكلمين فرق دارد با‌ آنچه كه در اصطلاح منطق دليل مي گويد، منطقيين به خود آن مقدمات قياس دليل مي گويند، ولي در اطلاق متكلمين به هر آچيزي كه باتوجه به آن بتوان قياس تشكيل داد دليل مي گويند، كه غير از مدلول، غيرازدلالت وغيرازجهت دلالت است.
مثال: العالم حادث وكل حادث له صانع، فالعالم له صانع. دراين قياس اقتراني دومقدمه داريم ونتيجه كه از آن بدست آمده است. دراطلاق منطق به دومقدمه دليل مي گويند، ولي دراصطلاح متكلم به خود عالم كه باتوجه به آن مي تواند قياس تشكيل بدهيم دليل مي گويند، به آن عالم ازحيث تغيير آن كه مي توانيم ثبوت صانع كنيم دلالت مي گويند وبه امكان يا حدوث كه سبب حاجت به صانع وموثر است وجه دلالت وبه نتيجه مدلول مي گويند.
متن: و الثانى: عدم‌ضدّها(غايت)؛ اي(تفسيرضد) الجهل المركب بالمطلوب لانّ صاحبه(جهل مركب) جازم بكونه عالما. و ذلك(جزم) يمنعه(ناظر) من الاقدام على النظر لانّه(اقدام چنين كسي برنظر)كالاكل على الامتلاء.
و عند ابى هاشم لكونه(جهل مركب) منافيا للشك الّذي هو(شك) شرط للنظر عنده(ابي هاشم).
فان قلت: الجاهل ربّما يتصرّف فى مقدمات حاصلة عنده او ملقاة إليه و(عطف بريتصرف) يرتبها (مقدمات) غافلا عن خصوصية ما(نتيجه) يؤدى(مقدمات) إليه(ما) فأدّته(جاهل) الى اليقين بخلاف اعتقاده فيزول عنه جهله المركب و قد يفيض المبادى(مبادي قياس ونظر) عليه(جاهل) مترتبة فينتقل منها(مبادي) الى المطلوب.
قلت: امّا الاوّل(تصرف وترتيب از روي غفلت درمقدمات) فهو من‌دعاية المتخيلة و امّا الثانى(افاضه مبادي مترتبة) فهو الحدس و ليس شي‌ء من ذلك(ماذكر/ افاضه مبادي نظر) بنظر.
و الثالث‌: حضورها(غايت)؛ اى بوجه ما لا من حيث هو مطلوب بالنظر و ذلك(حضورغايت بوجه ما) لامتناع طلب المجهول مطلقا.
ولم يعد غير المصنف هذا الثالث من شرائط النظر لزعمهم(غيرمصنف) انّه داخل فى عدم الغفلة الّذي هو من شرائط العلم فتأمل.
هذه هى شرائط النظر على الاطلاق.
و امّا النّظر الصّحيح فشرطه (1) ان يكون نظرا فى الدليل دون الشبهة (2) وان يكون النظر فيه(دليل) من جهة دلالته(دليل) وهى(جهت دلالت) الامر الّذي بواسطته ينتقل الذهن من الدليل الى المدلول.
فاذا استدللنا بالعالم على الصانع، بان نظرنا فيه(عالم) و حصلنا قضيّتين إحداهما انّ العالم حادث و الاخرى ان كل حادث له صانع، فالعالم هو الدليل عند المتكلّمين لا نفس المقدّمتين المترتبتين على ما هو اصطلاح المنطق. وثبوت الصانع هو المدلول و كون العالم بحيث يفيد النظر فيه(عالم) العلم بثبوت الصّانع هو الدلالة و امكان العالم او حدوثه الّذي هو سبب الحاجة الى المؤثر هو جهة الدلالة.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo