< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب علم به دنبال نظر منافي باقدرت الهي نيست
بحث در اين داشتيم كه نظر صحيح مستلزم علم است علي الوجوب، هم به نظر حكما وهم به عقيده ي فخررازي.
اشكال صاحب مواقف: اينكه نظر علي سبيل الوجوب مستلزم علم باشد با اختيار خداوند تعالي منافات دارد؛ چرا كه فاعل مختار آن است كه بتواند ترك كند وبتواند انجام دهد، واگر واجب باشد بر خداوند تعالي افاضه ي علم به دنبال نظر با اختيار ساز گاري ندارد.
جواب: اگر ملزوم جعل شود لاز جعل وجوبي دارد ولي اين وجوب منافات با قدرت فاعل ندارد؛ چرا كه فاعل مي تواند ملزوم را ترك كند تا لازم وجود نگيرد وچنانكه مي تواند ملزوم را انجام دهد تالازم وجود بگيرد. پس واجب بودن لازم درپي ملزوم منافات با اختيار خداوند تعالي ندارد؛ چرا كه لازم تابع ملزوم است وملزوم اختياري است، بعبارت ديگر اختياري بودن شي يا بدون واسطه است مثل اختيار ملزوم ويا باواسطه است مثلا اختيار لازم كه بواسطه ي ملزوم اختيار مي شود.
مثال(1): علم لازم است ونظر ملزوم ومقدور الهي به اين معنا كه مي تواند نظر را خلق كند ومي تواند ترك كند، وقتي ك نظررا ترك كند علم هم وجود نمي گيرد وزمانيكه نظر را خلق كند علم درپي آن واجب الافاضه است، واين وجوب اشكال ندارد؛ چرا كه وجوب تبعي است وتابعيت لازم از ملزوم را هم خداوند تعالي قرار داده است.
مثال(2): عرض لازم جوهر است اگر عرض لازم باشد ولازم جوهر نيست اگر عرض مفارق باشد، اما وجود جوهر هميشه ملازم وجود عرض است، وبراي وجود عرض لازم است جود جوهر را جعل كند، ولي اين لزوم منافات با قدرت ندار؛ چرا كه وجود جوهر في نفسه اختياري است خداوند تعالي مي تواند آنرا جعل كند ومي تواند ترك كند، ووقتي كه جعل كرد جعل عرض لازم آن است.
مثال(3): اب وابن متضايفان اند ومتضافان معان اند خارجا وذهنا، كه هرگاه ابن را تعقل كنيم اب را هم تصور كرده ايم وبالعكس هرگاه اب را تصور كنيم ابن را هم تصور مي كنيم. ولي قدرت داريم و مي توانيم اب وابن را ابتدا تصور نكنيم كه تصور ديگري لازم نيايد.
جواب(2): اگر اين اعتراض صاحب مواقف صحيح باشد؛ يعني اختيار باواسطه كافي نباشد، بلكه درلازم اختيار استقلالي نياز باشد لازم مي آيد كه علاقه ي لزوم بين ممكنات نباشد، درحاليكه بين ممكنات علاقه ي لزوم است مثلا تصور اب مستلزم تصور ابن است وبالعكس. پس اعتراض صاحب مواقف صحيح نيست.
معتزله نظر را مُولِّد علم مي داند، به اين معنا كه نظر سبب تام علم است ووقتي كه سبب تام باشد بايد مسبب باشد، ودرنتيجه حق تعالي نسبت به علم قدرت ندارد.
اشكال فخر: علم بعد از حصول نظر هم مقدور الهي است، پس عقده ي توليد باطل است،كه مي گويد بعد از حصول نظر وجود علم واجب است بدون اينكمه خداوند تعالي اعمال قدرت كرده باشد.
لاهيجي : اين اشكال فخر بر معتزله وارد است ولي بر حكما وارد؛ چرا كه معتزله نظر را سبب تام علم مي داند وبراي قدرت حق تعالي جايگاهي قائل نيست، اما حكما نظر را مُعِد مي داند ومفيض علم را مبادي عاليه مي داند به اذن حق تعالي، بعبارت ديگر حكما مفيض علم را خداوند تعالي مي داند با واسطه، وواسطه منافي باقدرت نيست، آنچه كه با قدرت منافات دارد صدور استقلالي از غير است بدون دخالت خداوند تعالي.
متن: وامّا منافاة هذا المذهب للقول بالفاعل المختار فالجواب عنه على ما فى شرح المقاصد «أنّ وجوب الاثر كالعلم(مثال براي اثر) مثلا (تفسيريجب:) بمعنى امتناع انفكاكه(اثر) عن اثر اخر كالنظر(مثال براي اثر اخر) لا ينافى كونه(اثر) اثر المختار (تفسيرمختار:) جائز الفعل و الترك بان لا يخلقه(اثر) و لا ملزومه(اثر) لا بان يخلق الملزوم و لا يخلقه(لازم) كسائر اللوازم الممكنة(لوازم كه ملزومات شان ممكن است) كوجود الجوهر لوجود العرض(وجود جوهرلازم وجود عرض است ولي وجود جوهرفي نفسه ممكن است). وبالجملة جواز التركب اعم من ان يكون بواسطة(مثل ترك لازم كه بواسطه ترك ملزوم است) او بلا واسطة(مثل ترك ملزوم) و انّما المنافى له(جواز ترك) امتناع انفكاكه(اثر) عن المؤثر بان لا يتمكن من تركه اصلا( نه بدون واسطه ونه باواسطه).
و لو صحّ هذا الاعتراض(يعني اگراختياربدون واسطه كافي نباشد، بلكه درلازم اختيار استقلالي نياز باشد) لارتفع علاقة اللزوم بين الممكنات فلم يكن تصور الابن مستلزما لتصور الأب و(عطف برتصور) وجود العرض مستلزما لوجود الجوهر الى غير ذلك(مثال هاي ديگر). هذا».
و امّا استدلال الامام على بطلان التوليد بما مر(ص238، س1)، فالتحقيق فيه انّه(استدلال) على القول باستقلال العبد فى افعاله تمام على المعتزلة، واما على القول بمدخليّة العبد لا باستقلاله(عبد) و هو(مدخليت عبد وعدم استقلالش) الحق، على ما سيأتي.
فالجواب عنه: ان كون الشي‌ء مقدور اللّه تعالى اعمّ من ان يكون بواسطة او بغير واسطة فلا ينافيه(مقدوربودن شي ) وقوعه(شي) من غيره(الله) بان يكون ذلك الغير واسطة و انّما ينافيه(مقدوربودن) لو كان الوقوع(وقوع شي) على استقلال من الغير و ليس(استقلال وقوع) فليس‌(منافات با مقدور بودن).



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo