< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دواعتقاد يقيني متضاد نيست.
گفتيم كه اعتقاد ازسنخ علم است يا علم يقيني چنانچه كه خواجه مي گويد ويا مطلق تصديق، چه يقين باشد يا ظن، يا جهل مركب ويا تقليد، چنانكه متداول مشهور است.
وقتي كه اعتقاد بمعناي مشهور ومتداول باشد گاهي دواعتقاد متضاد است وقتي كه دو اعتقاد به دو امر مخالف هم تعلق گيرد، چه آن دوامر مخالف متناقض باشد؛ مثل اعتقاد به اينكه عالم حادث است واعتقاد به عدم حدوث عالم، ويا متناقض نباشد مثل اعتقاد به اينكه الان روز است واعتقاد به اينكه حالا شب است.
مراد از علم در علم كلام يقين است كه مطابقت آن باواقع حتمي است ولذا دوعلم نمي تواند متضاد باشد؛ چرا كه دو امر متضاد نمي تواند هردومطابق واقع باشد، به همين جهت خواجه مي گويد « بخلاف العلم» يعني در اعتقاد بمعناي متداول تضاد است ولي در علم تضاد نيست.
لاهيجي : چنانچه مراد از اعتقاد يقين باشد كه تصديق جازم، مطابق با واقع وثابت است، مثل علم تضاد درآن وجود ندارد، چرا كه دواعتقاد متضاد نمي تواند هردومطابق باواقع باشد.
سوال : سهوچيست؟
خواجه : سهو امر عدمي است، اما نه عدم مطلق بلكه عدم ملكه ي علم، يعني عدم ملكه ي كه عبارت است از علم، نه ملكه درمقابل حال.
بيان مطلب : ملكه دو اطلاق دارد :
1. ملكه در مقابل عدم : درباب تقابل ملكه درمقابل عدم است ملكه امر وجودي است وعدم ملكه عدم همان امروجودي است درجاي كه شان ملكه را داشته باشد.
2. ملكه در مقابل حال : درباب كيفيات نفساني ملكه درمقابل حال است، حال كيفيت نفساني است كه راسخ نباشد وملكه همان كيفيت نفساني است وقتي كه راسخ شده باشد.
دربيان خواجه كه مي گويد « السهو عدم ملكة العلم » ملكه درمقابل عدم وامر وجودي است؛ يعني ملكه ي كه عبارت است از علم، به صورت اضافه ي بياني. پس سهو عدم علم است.
اشكال محقق شريف : تعريف خواجه مانع اغيار نيست، چرا كه مي گويد سهو عبارت است از عدم ملكه ي علم، وعدم ملكه ي علم دو مصداق دارد،يكي اينكه اصلاً علم نباشد وديگر اينكه علم بطور حال باشد، نه ملكه. پس سهو دومصداق دارد؛ يكي عدم علم وديگري علم كه حال است راسخ نشده، درحاليكه هيچ كسي علم غير راسخ را سهو نمي گويد.
لاهيجي : مراد از ملكه درتعريف سهو ملكه درمقابل حال نيست تا بگويد دو مصداق دارد، بلكه ملكه امر وجودي ودرمقابل عدم است، واضافه ي ملكه به علم اضافه ي بياني است. پس سهو يعني عدم علم.
اشكال : تعريف سهو به عدم ملكه ي علم، سهو است؛ چرا كه ملكه در مقابل حال است ودومصداق دارد؛ يكي عدم علم وديگري عدم علم راسخ، وعدم علم راسخ قطعا سهو نيست. سهو دانستن آن سهو است.
لاهيجي : سهو دانستن تعريف خواجه، ازسرجهل است؛ چرا كه ملكه درتعريف سهو ملكه در مقابل عدم است، نه ملكه درمقابل چنانكه مستشكل گمان كرده است.
متن:بخلاف العلم‌ و كذا الاعتقاد بالمعنى الاخر المرادف للتصديق اليقينى فانّ الادراك المتعلّق بالسّلب او الايجاب اذا لم يطابق الواقع لم يكن علما و لا اعتقادا بهذا المعنى( يعني تصديق يقيني/متعلق اعتقاد). والمطابق للواقع لا يكون الّا احدهما فلا يتصور علمان و لا اعتقادان بهذا المعنى تعلق احدهما بايجاب نسبة و الاخر بسلب تلك النسبة فلا يجرى التضاد فى العلم و الاعتقاد بهذا المعنى‌.
و السّهو عدم ملكة العلم‌(اضافه بيانيه يعني ملكه كه علم است) لا مضاده(علم) على ما ذهب إليه الجبائيان. فالمراد(متفرع لامضاده) من الملكة هو الوجود لا المقابلة للحال( يعني لاالملكة المقابلة للحال).
فاندفع ما فى الحواشى الشريفة: من انّه يرد عليه انّه اذا حصل لك العلم بشي‌ء و كان حالا (صفت حالا) لم يصر بعد ملكة، (جواب اذا:)كنت انت ساهيا عن ذلك الشي‌ء و هو(كنت ساهيا) باطل قطعا. و ظهر أيضا(همان گونه كه اندفع) ان القول بانّ تعريف السهو بعدم ملكة العلم سهو(خبربان) جهل(خبران) فتدبّر.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo