< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال فخررازي برعلم اجمالي
بحث درمراتب علم داشتيم، يكي از مراتب علم، علم اجمالي است كه فخررازي قبول ندارد واشكالاتي بر آن كرده است. اشكال سوم كه اقامه كرد اين بود كه آنچه به نام علم اجمالي است درحقيقت مركب از علم تفصيلي وجهل است وچون علم وجهل دريك جا جمع شده است ما فكر مي كنيم علم اجمالي داريم، درحاليكه چنين علمي واقعيت ندارد، آنچه كه حقيقت دارد اجتماع علم وجهل است.
جواب از اشكال سوم : با اين بيان فخررازي دوتا علم داريم ودوتامعلوم، كه به يك معلوم علم تعلق گرفته است و معلوم ديگركه بالقوه است متعلق علم نيست، بلكه جهل به آن تعلق گرفته. امّا مورد بحث جاي است كه يك معلوم متعلق دوتا علم است، اين علم گاهي علم كاملا روشن است وگاهي كاملا روشن نيست. مثلا سوالي از ما شده است، ما گاهي به آن علم تفصيلي داريم وگاهي چنين نيست. پس يك معلوم داريم ودوتا علم نه اينكه دومعلوم داشته باشيم، كه يكي متعلق علم وديگري متعلق جهل باشد.
نظرفخررازي درتصورات : فخررازي مثل بقيه ي علما عقيده دارد كه تصديق دوقسم است؛ بديهي و اكتسابي، ولي برخلاف ساير علما معتقد است كه تصور فقط بديهي است، وتصور كسبي را قبول ندارد.
اينكه فخررازي علم اجمالي را قبول ندارد، منشاء نظرفوق ايشان درباب تصورات است؛ چراكه فخررازي مي گويد مفردات يا معلوم است تفصيلا ولذا نياز به كسب ندارد ويا مجهول است و ما به آن توجه نداريم كه دنبال كسب آن برويم، اما ساير علما كه علم اجمالي را قبول دارد مي گويد مي شود به مفردي از مفردات علم اجمالي داشته باشيم وبا تعريف به صورت تفصيلي كسب كنيم.
علم به مسبب از طريق سبب :
قبلا بيان كرديم كه علم اعم از تصوري تصديقي يا بديهي است ويا كسبي، چنانچه علم بديهي چه سبب داشته باشد يا سبب نداشته باشد از طريق احساس، الهام و... بدست مي آيد، اما علم كسبي چنانچه شيء سبب داشته باشد بايد از طريق سبب به آن شيء علم پيدا كنيم.
دليل : اگر چيزي سبب داشته باشد ممكن است وممكن وقتي از تساوي خارج ويقينا موجود مي شود كه سببش آمده باشد ولذا اگر از طريق سبب به آن شي علم پيدا كنيم علم ما يقيني است ولي چنانچه از راه مسبب به آن شيء علم پيدا كنيم علم ما ظني است وعلم ظني از نظر متكلم علم نيست.
اشكال: اين دليل مي گويد اگر بخواهيم به وجود مسبب علم داشته باشيم بايد از طريق سبب باشد، درحاليكه بحث ما عام است، اختصاص به وجود مسبب ندارد به ماهيت مسبب بايد علم پيدا كنيم.
جواب : چنانكه قبلا بيان كرديم اگر علم به سبب معين داشته باشيم هم علم به وجود مسبب معين پيدا مي كنيم وهم علم به ماهيت آن، ولي چنانچه علم به وجود مسبب معين داشته باشيم فقط علم به وجود سبب خواهيم داشت نه علم به سبب معين. پس علم به وجود سبب معين هم علم به وجود مسبب معين است وهم علم به ماهيت آن.
تذكر: قبلا بيان كرديم كه علم به علت تام مستلزم علم به وجود وماهيت معلول است، ودراين جا بيان مي كنيم كه علم يقيني به مسبب راهي جز از طريق سبب نداريم.
قيد « بعينه » به اين جهت است كه اگر بخواهيم به مسبب معين علم پيدا كنيم بايد از طريق سبب وبرهاي لمّي باشد، ولي چنانچه بخواهيم مسبب غير معين علم پيدا كنيم از طريق مسبب وبرهان انّ هم ممكن است. بعبارت ديگر ممكن است مسببي همان گونه كه سبب دارد مسبب هم داشته باشد وعلم به آن مسبب هم از طريق سببش ممكن است وهم از راه مسبب آن، ولي ازطريق مسبب وبرهان انّي علم به مسبب معين نيست، درحاليكه از طريق سبب وبرهان لمّي به مسبب معين وماهيت آن علم پيدا مي كنيم.
متن: وعن الثالث على ما فى شرح المواقف أيضا(همان گونه كه جواب اشكال دوم درشرح مواقف آمده است): انّ الاجمال و التفصيل ليس حالهما(اجمال وتفصيل) على ما توهّمه بل المعلوم فيهما واحد و المختلف هو العلم المتعلق بذلك المعلوم فتارة يكون ذلك العلم على وجه و اخرى على وجه اخر(گاهي علمي است كه كاملا معلوم را روشن نمي كند، وگاهي تمام جوانب آنرا روشن نمي كند)كما عرفت فاذا قلنا هذا الشي‌ء معلوم من حيث الاجمال دون التفصيل كانت الحيثيتان(حيثيت اجمال وتفصيل) راجعتين الى العلم دون المعلوم.
قال شارح المواقف من انكاره(فخررازي) العلم الاجمالى نشاء انكاره الاكتساب فى التصورات‌.
وذو السبب انما(فقط) يُعلَم به‌ يعنى ان العلم بذى السبب بعينه(ذي سبب معين) اذا لم يكن حاصلا من غير نظر(فكر) بل كان محتاجا الى النظر لا يحصل الّا من العلم بسببه لان كل ممكن اذا نظر إليه من حيث هو(بيان من حيث هو:) مع قطع النظر عن سببه امتنع الجزم برجحان احد طرفيه على الاخر و اذا علم وجود سببه(ممكن) حكم بوجوده(ممكن) قطعا(اي حكما قطعا).
وانّما قلنا «اذا لم يكن حاصلا من غيرنظر» لئلا يرد انّه لِمَ لا يجوز ان يعلم وجوده(ذي سبب) باحساس او بالهام او بخير الصادق الى غير ذلك ممّا ليس من طريق العلم بسببه؟
وانما قيد بقولنا «بعينه» لئلا يرد انّه لِمَ لا يجوز ان يحصل العلم به(ذي سبب) من العلم بمسبّبهو معلوله (وقتي كه ذي سبب مسبب ومعلول آن مي شود ذي سبب را بشناسيم ولي در اين صورت ذي سبب معين نمي شناسيم) على سبيل البرهان الإنّي؟ و ذلك لما مرّ من انّ المعلول انما يدلّ على علّة ما لا على علة بعينها.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo